“خواب زمستانی” مشت روشنفکران را باز می کند

در قسمت قبل به بررسی دو نمونه از فیلم هایی که در جشنواره ی کن و اسکار درخشیده بودند، پرداختیم . فیلم “خواب زمستانی” از جمله همین فیلم ها بود که در ان فیلمساز ترکیه تلاش می کند چهره واقعی روشنفکران جهان سومی را افشا کند.

0

فیلم خواب زمستانی ساخته ی نوری بیلگه جیلان  فیلمساز معروف ترکیه، از جمله فیلم هایی بود که به شدت در جشنواره ی کن و اسکار درخشید و به نوعی جوایز را درو کرد. این فیلم که به نقد خواص جامعه و روشنفکران مدعی می پردازد با نگاهی موشکافانه از دید این قشر نسبت به مردمی که ادعا می کنند از آن ها برترند، می پردازد.

داستان خواب زمستانی
 آیدین، بازیگرِ سابق تئاتر، فرد متمولی است که حالا در یکی از روستاهای دورافتاده ‌ی ترکیه، مدیریتِ هتلی سنگی را بر عهده دارد. او پذیرای توریست هایی است که برای گذراندن تعطیلات خود به آنجا می آیند. آیدین در این هتل سنگی همراه همسرش نیهال  و خواهرش نجلا که از همسرش طلاق گرفته است، روزگار می گذراند.
آیدین یک روشنفکر ایده آل گراست که به خاطر وضعیت مالی و زندگی خوبی که دارد خودش را متمایز و به نوعی برتر از دیگران می پندارد این رفتار از برخورد هایی که او با خواهر و همسر و اطرافیانش دارد، کاملا مشهود است. مهم ترین دل مشغولی آیدین در زندگی اش نوشتن مقاله برای روزنامه های کم اهمیت است که باعث می شود آیدین در تصور خودش یک نویسنده ی دلسوز جامعه  باشد.

تصورات آیدین
آیدین صاحب چند خانه و کار و کاسبی دیگر هم هست که با شرافت و به آرامی آن ها را اداره می کند. او خودش را یک حاکم خیراندیش و هنرمندی در سکون می بیند که از این که به پیشکار و وکیلانش اختیار نمایندگی از طرف خودش را داده است، احساس رضایت دارد. این افراد گاهی زیردستان و مستاجران آیدین را مورد تحقیر و ضرب و شتم قرار می دهند و همین مسائل، گاهی این تردید را در ذهن مخاطب شکل می دهد که محلی ها از آیدین هم متنفر هستند.
تصویری که آیدین از خودش برای خود و اطرافیانش ساخته است، از نظر خودش بسیار باور پذیر است و فیلم به طرز هوشمندانه ای از ما دعوت می کند که این مرد را طوری نگاه کنیم که او خودش را می بیند، یعنی یک قربانی شرافتمند که به خاطر اشتباه زیر دستانش دچار خطا شده است و مردی که در دنیایی پر از آدم های هالو گیر افتاده و از مسیر درست خود خارج شده است. اما در طول فیلم نقاب از چهره او کم کم کنار می رود و دقیقا اینجاست که حس همدردی ما با آیدین تغییر می کند. اطرافیان آیدین هم بر خلاف تصور او، این چهره ی ساختگی و روشنفکر مابانه را نه دوست دارند و نه باور می کنند.
همسر آیدین که به خاطر پر کردن زمان های خالی و زندگی کسالت بار خود، وقتش را صرف نیکوکاری و سازمان های خیریه کرده است، به صراحت از آیدین بیزار است و این بیزاری را بروز می دهد. خواهر آیدین هم مثل او از توهم خود بزرگ بینی رنج می برد و با وجود اینکه به نوعی به برادرش پناه آورده است، ولی از برادرش دل خوشی ندارد و او را باور نمی کند.
آیدین تفاوت سن بالایی نسبت به همسرش دارد و از او بزرگتر است. آنها در رابطه با هم مشکل دارند، آیدین غرق در افکار خود است و نمی تواند با اطرافیانش، شامل خواهر و همسرش، ارتباط برقرار کند. عدم توانایی آیدین در برقراری ارتباط با همسر و خواهرش باعث می شود که جدایی بسیاری بین آنها شکل بگیرد و در نهایت آیدین خان مجبور به رفتن از شهر شود.

ضربه ی اصلی
داستان اصلی زمانی شروع می شود که آیدین با تمام ادعا های روشنفکرانه اش به نوعی در ارتباط با انسان های عادی که اغلب جزو زیردستانش هستند، قرار می گیرد.
آیدین در برابر مصائب آنها واکنش خاصی از خود بروز نمی دهد و حتی به بهانه ترس از سرما، در سکانسی از فیلم که به سرکشی از املاکش می رود، از ماشین پیاده نمی شود تا حرفهای یکی از مستأجرانش را بشنود. برای او مهم نیست که یک پسر بچه ی هشت ساله از مستاجرانش به قدری از او متنفر است که به سمتش سنگ پرتاب می کند. او در واقع به مشکلات اطرافیانش اهمیتی نمی دهد.
(در قسمتی از فیلم او درخواست کمک دختری را که به او ایمیلی فرستاده در شورایی سه نفره متشکل از خودش، همسرش و دوستش مطرح می کند و در آخر پس از مطرح کردن، مسأله را رها می کند؛ اما در برابر خواسته ساده و بی اهمیت یکی از مشتریان هتلش برای داشتن اسب، اقدام به خرید اسب می کند؛ هر چند که اسب به هیچ کاری در هتل نمی آید و حتی آن مشتری هم از آن اسب استفاده ای نمی کند.)
این پسر بچه و پدرش که جزو مستاجرین بسیار فقیر آیدین هستند، داستان را به سمت و سویی می برند که آیدین و همسرش مجبور می شوند دست از تظاهر بردارند و با خود واقعی شان مواجه شوند.

عزت نفس های ویران شده
یکی از نقاط قوت فیلم در واقع نشان دادن نگاه کلی این زن و شوهر نسبتا به دنیای اطراف شان است. آیدین مردی است که اهمیتی به انسان های عامی یا به قولی زیردست که پزهای روشنفکرانه ندارند، نمی دهد و زندگی و سرنوشت شان برایش ذره ای ارزش ندارد ولی خواهر و همسرش هم که از او ایراد می گیرند، دست کمی از او ندارند. مثلا همسر آیدین وقتی از حجم درد و تحقیری که اسماعیل و خانواده اش ( پدر پسر بچه ای که به آیدین سنگ پرتاب کرد) مطلع می شود، تنها به بردن پاکتی پول برای آنها اکتفا می کند و به قول خودش می خواهد اینطور مساله را حل کند.
پایان بندی خواب زمستانی بسیار عجیب است. عکس العمل اسماعیل هنگام گرفتن پولها از نیهال و انداختن آنها در شعله های آتش، رفتار نیهال را نیز زشت و بی معنا می کند. این پایان باعث می شود مخاطب دریابد که نه تنها آیدین که همسرش نیز دچار اشتباه بزرگی در رفتار با اطرافیانش است و با این رفتار اسماعیل را در مقام یک پدر خرد می کند و او مجبور می شود در جلوی دیدگان پسرش پولها را داخل آتش بریزد تا غرور و قدرت از دست رفته یک پدر را به دست آورد. گریه های نیهال در پایان فیلم نشان دهنده سرگشتگی او در پیدا کردن راه و روش درست است.

حمله به مدعیان روشنفکری
فیلم خواب زمستانی ریتم نسبتا کندی دارد ولی بیننده را خسته نمی کند اتفاقات پشت سر همی که در طول داستان می افتد، باعث می شود که مخاطب از دیدن آن خسته نشود. البته فضای فیلم با وجود اینکه فضای زیبای یک روستای سر سبز را به تصویر می کشد، به خاطر محوریت و موضوع فیلم بسیار فضای بسته و پر غم و غصه ایست.
یکی از نکات ارزشمند و قابل توجه فیلم حمله ی هوشمندانه و دقیق کارگردان به کسانی است که ادعای روشنفکری دارند. کارگردان با به تصویر کشیدن یک مرد جا افتاده و پر مدعا که به راحتی دیگران را قضاوت می کند، ولی چشمی برای دیدن خطاهای خودش ندارد، در واقع به سمتی می رود که مدعیان را به چالش می کشاند و بیننده را مجبور به  یک بازبینی از وضعیت خودش می کند.

/انتهای متن/

درج نظر