ازدواج بهتر است یا زندگی مجردی؟

“علم بهتراست یا ثروت؟” همان موضوع معروف انشاست که می نوشتیم: واضح و مبرهن است که علم بهتر است زیرا … و حالا این سوال پیش روی جوان ایرانی است که: ازدواج بهتراست یا زندگی مجردی؟ از نگاه یک جامعه شناس جوابی را که عملا جوان ها به این سوال می دهند، تحلیل می کنیم.

0

اگر ازدواج قرار است در جامعه ما یک ارزش اجتماعی باشد و تجرد یک ضد ارزش، پس چرا عملا جوان های ما برای ازدواج کلی مشکل و عامل محدودکننده دارند و ناچار راه  تجرد را در پیش می گیرند؟

آیا سنت ها و هنجارهای اجتماعی در جامعه ایرانی با این تجرد همخوانی دارد؟ آیا خانواده­ های ایرانی می پسندند که دختر و پسرشان به عوض ازدواج، به «زندگی مجردی» روی آورد؟

 در این زمینه با دکتر خلیل میرزایی دانشیار دانشگاه آزاد، نویسنده، پژوهشگر و مترجم به گفت و گو نشستیم تا درباره چند و چون و ریشه­ های کم شدن ازدواج و بالا رفتن میزان تجرد در میان جوان ها صحبت کنیم.

 

دکتر میرزایی بحث خود را با این مقدمه شروع می کند:

در شرایط حاضر بسیاری از مردان و زنان به مجرد ماندن تمایل نشان می دهند یا ترجیح می دهند حداقل تا سنین خاصی مجرد باقی بمانند. حتی می بینیم که گاهی تجرد از منظر کسانی که ازدواج کرده اند، ارزش محسوب می شود. در واقع باید آسیب شناسی شود که ازدواج در جامعه کنونی ما دچارچه آفت ­هایی شده که متأهل ­ها مجردی را ارزش و تأهل را دردسرساز تلقی می کنند.

وی یکی از مهم ترین دلایل تجرد در ایران را مسائل فرهنگی می داند و می گوید:

مباحث اقتصادی در بالا رفتن میزان تجرد بسیار سهیم هستند اما جنبه های فرهنگی در این مورد  از نقش موثرتری برخوردار است.

 

زندگی مشترک ناموفق والدین اثر دارد

این جامعه شناس در مورد یکی از عوامل فرهنگی بالا رفتن میزان تجرد در میان جوان ها معتقد است:

مطالعات اجتماعی حاکی از آن است بسیاری از کسانی که تن به ازدواج نداده و تجرد و زندگی مجردی را ارزش می­ دانند در زندگی مشترک والدین یا اقوام خود، شاهد موفقیت نبوده­ اند طوری که اکثر قریب به اتفاق آنها بر این نظر هستند که والدین ما با هم رابطه خوبی نداشتند. این بحث تقریبا عمومیت دارد.

 

جوان ها برای ازدواج چرتکه می اندازند

نویسنده دایره المعارف فرهنگ توصیفی علوم اجتماعی، مشکلات اقتصادی را یکی از دلایل تجرد معرفی می­کند و معتقد است:

 بسیاری جوان­ها با باور اینکه توان چرخش مالی یک خانواده را ندارند مجرد مانده ­اند. در گذشته افراد از توان مالی بالایی برخوردار نبودند اما اعتقادات راسخی از نظر فرهنگی و مذهبی داشتند بر این مبنا که «هر که دندان دهد نان دهد» یا «ازدواج، روزی را زیاد می کند» و … اما در حال حاضر این قبیل باورها سست شده است. جوان­ ها چرتکه می­ اندازند که وضعیت اقتصادی من فلان نمره را دارد و خرج و مخارجم فلان نمره و وقتی حساب کتاب شان با هم جور در نمی­ آید، تمایل ­شان به ازدواج را از دست می دهند.

 

مردانی که دنبال همسری با شغل و درآمدند

البته در این میان تعدادی از آقایان قصد ازدواج دارند ولی دختر مورد علاقه ­شان را پیدا نمی­کنند. چرا؟ چون ملاک­ های آنها تغییر کرده است. معیارهای آنها شامل موضوعات اقتصادی، شغلی و درآمدی است؛ یعنی موضوعی که خودشان کم دارند و به دنبال همسری هستند که این ملاک را داشته باشند. در ایران نیز بسیاری از خانم ­ها یا خانه­ دارند یا دانشجو یا دانش آموز یا بیکار.  این خانم­ها نمی­ توانند ملاک این گروه از آقایان را داشته باشند و نظر آن­ها را تأمین کنند. بنابراین تمایل گروهی که به این شکل قصد ازدواج دارند به صفر می­رسد و ازدواج آنها نیز منتفی می­شود.

 

خانم­ها به دنبال یک رابطه برابرنگرند

نویسنده کتاب «کیفی- پژوهی» نبود رابطه برابرنگر را از جمله دلایل عدم تمایل به ازدواج در جوان ها می­ داند و ادامه می­ دهد:

در خصوص مبحث ازدواج بخصوص در ایران ادراک مشترک وجود ندارد. خانم­ ها و آقایان بویژه خانم­ ها به دنبال یک رابطه برابرنگر هستند اما نظام اجتماعی- فرهنگی در ایران نوعی مردسالاری را ترویج داده و تقویت کرده است. در قالب این نظام مردان احساس می­ کنند موضوعاتی حق طبیعی آنهاست و خانم ­ها احساس می­ کنند این حق از آنها ضایع شده است. در چنین شرایطی نمی­توان انتظار رابطه موفقی داشته باشیم و بسیاری جوان­ها نیز با توجه به این که احساس می کنند روابط در  چنین زندگی مشترکی نمی ­تواند روابط موفقی باشد تن به تجرد می ­دهند.

 

با یک ساعت کار می­توان خانواده را اداره کرد؟

این پژوهشگر علوم اجتماعی ادامه می­دهد:

بحث دومی که در خصوص تجرد در ایران مطرح است اینکه بسیاری از دختران و پسران بر این باورند که در شرایط فعلی در زندگی مشترک خوشبخت نخواهند شد. در این جریان مباحث اقتصادی دخیل است. من برخلاف بسیاری از کسانی که می ­گویند میزان بیکاری در ایران 11 تا 14 درصد است معتقدم آمار بیکاری در ایران خیلی بیشتر از این ارقام است. در تعریفی که در مورد شغل صورت گرفته این است که هر کسی در روز یک ساعت کار کند شاغل محسوب می ­شود. با توجه به چنین نظریه­ای سوال من این است که آیا با یک ساعت کار کردن می­ توان خانواده را اداره کرد یا خیر؟ اگر این موضوع را مبنا قرار دهیم به راحتی متوجه می­ شویم که در ایران وضعیت بیکاری وخامت بار است. هیچ فرقی ندارد به هر حال خانم یا آقا باید توان چرخش مالی و اقتصادی یک خانواده را داشته باشد.

 

گرایش به تجرد، ژنتیکی نیست

نویسنده کتاب «پژوهش، پژوهش­گری و پژوهش­نامه­ نویسی» به این سوال که تجردگرایی چقدر به شخصیت افراد مربوط می­ شود، این طور پاسخ می­ دهد:

بخش مهمی از شکل گیری شخصیت یا ریشه­های ژنتیکی دارد یا ریشه­ های اجتماعی و محیطی. در قالب ژنتیکی این سوال مطرح می­شود که اگر افراد از نظر ژنی گرایش به تجرد دارند، پس چرا پدران آنها و پدربزرگ­ها و مادربزرگ­های آنها اینگونه نبودند؟ آیا ژن­های افراد در دوره معاصر دچار تغییر شده؟ یا شرایط ژنی جدیدی ایجاد شده است؟ که این فرضیه ­ها بعید بنظر می­ رسد. بنابراین فرضیه دوم یعنی جنبه اجتماعی- محیطی شکل غالب به خود می­گیرد.

 

چرا تأهل نیاز غالب نیست؟

میرزایی ادامه می­دهد: در جامعه معاصر از نظر اجتماعی و فرهنگی ازدواج یک نیاز غالب نیست. بسیاری افراد بر این باورند که تأهل نیاز است ولی این نیاز آنقدر غالب نیست که تمام توان و انرژی فردی را به حصار خود درآورد. از نظر اجتماعی نیز ازدواج به عنوان یک ساخت برتر که برای اشخاص یک پایگاه به همراه آورد، به حساب نیامده یا کمتر به حساب می ­آید. بنابراین افراد گرایش به تجرد دارند.

 

احساس تقدس و آرامش بخشی خانواده کم شده است

وی می­ افزاید: در گذشته اعتقاد بر این بود که نهاد خانواده نهاد مقدسی است، اما در شرایط حاضر نهاد خانواده یک نهاد قراردادی است. این قراردادها در زمان و مکان شکل می­ گیرند و پاسخگوی نیازها در همین زمان و مکان هستند. اگر افراد در زمان و مکان مشخصی بواسطه این نهاد، احساس آرامش نداشته باشند نهاد مذکور معنای حقیقی و حقوقی خود را از دست می­ دهد. بنابراین ممکن است در جایی قراردادها لازم و ضروری باشند و در جایی نباشند. در فضا و زمان امروزی ازدواج جنبه بینابینی پیدا کرده است.

 

چرا ازدواج یک درمان تلقی نمی شود

دانشیار دانشگاه آزاد در پاسخ به این سوال که این احساس نبود آرامش  چطور شکل می­ گیرد، می­ گوید:

ما در یک پس افتادگی فرهنگی و در یک بهم­ ریختگی اجتماعی قرار داریم و ماحصل این شرایط این است که بواسطه ازدواج نه تنها درمانی برای دردهای فرد تدبیر نمی­شود که حتی دردی به دردهای او اضافه می­شود. وقتی با جوان­ ها صحبت می­ کنم اینطور نظر می­دهند که «خودمان کلی درد داریم آن وقت با ازدواج یک درد روی دردهایمان بیاوریم؟!» یعنی در حال حاضر ازدواج به عنوان یک درمان تلقی نمی­ شود. به این ترتیب در ابتدا باید دردهای فردی برطرف شود تا بعد به ازدواج گرایش پیدا کنند. با درمان­های موقتی نمی­ توان تمایل به ازدواج را ایجاد کرد. با مُسکن­ هایی مثل وام ازدواج ( با وجود تمام مسائل و مشکلاتی که برای اخذ آن وجود دارد) و … نمی­ توان راه به جایی برد. وقتی افراد اطمینان دارند با ازازدواج از نظر ثروت، پایگاه، شغل، مسکن و… در هیچ کدام به جایگاه بالاتری نمی­ رسند، دیگر تن به ازدواج نمی­ دهند. اشتباه بزرگ مسئولین اموراتی است که پیش نیازهای ازدواج را فراهم نکرده­ و با این وجود تبلیغ ازدواج می کنند. در این شرایط ازدواج امکان­پذیر نخواهد بود.

 

روابط خارج از شرع و عرف  

نویسنده کتاب “شیوه عملی مقاله نویسی، طرح و پایان­نامه نویسی” تنظیم روابط جنسی در قالب ازدواج را یکی از اصولی می­ داند که در گذشته برای ازدواج قائل بودند. وی در این خصوص می­ گوید:

جامعه معاصر ما در روابط میان زن و مرد درحال پیشروی به سمت روابط خارج از شرع و عرف آن است. امروزه بسیاری از جوان­ ها بر این باورند که روابط جنسی خود را در قالب این نوع روابط تنظیم کرده و در مقابل دیگر درگیر قید و بندهای ازدواج نمی­ شوند. هرچه به سمت زندگی مدرن پیش برویم این باور قوی­تر نیز خواهد شد. در این میان برای اینکه افراد به منظورهای مختلف به تجرد قطعی نرسند باید ازدواج به نهادی تبدیل شود که در آن ادراک مشترک وجود داشته باشد نه فقط قید و بندهای مشترک.

 

قید و بندهایی که قابل قبول نیست

وی ادامه می­دهد: در حال حاضر مردها در قالب­ های مهریه و… به گون ه­ای وارد قید و بندهای اجتماعی می­ شوند و خانم­ ها نیز در قالب تمکین کردن. بسیاری خانم ­ها بر این باورند که با ازدواج به شکل بردگانی درمی­ آیند که باید از همسر خود تمکین و دستورات او را اجرا کنند. می­توان گفت خانواده­ ها مبتنی بر عشق و محبت گرد هم نمی­ آیند.  مبتنی بر یک سری قید و بندهایی گرد هم می­ آیند که جامعه امروزی دیگر آن قید و بندها را نم ی­پذیرد. بنابراین باید در قوانین، شیوه­ های فرهنگی، روابط اجتماعی و سپس در شرایط اقتصادی بویژه موضوع اشتغال تغییرات اساسی صورت گیرد تا در نهایت قید وبندهای اضافی از بین برود و همین به تقویت ازدواج منجر شود و نهایتا خانواده به عنوان یک نهاد برجسته به رسمیت شناخته شود.

 

مشکلات زندگی مجردی مخصوصا برای خانم ها

این دانشیار دانشگاه آزاد درباره مشکلات و مسائل اجتماعی که در پس پرده زندگی مجردی وجود دارد، اذعان می ­کند:

در زندگی مجردی، بیشتر خانم ­ها با مشکل مواجه هستند تا آقایان. مشکل خانم ­ها این است که جامعه به صورت کلی حقوق فردی شهروندان بویژه خانم­ ها را به رسمیت نشناخته است. خانم ­هایی که مجرد زندگی می ­کنند به نوعی چشم طمع به آنها وجود دارد. بسیاری حاضر نیستند به آنها خانه اجاره دهند، بسیاری حاضر نیستند با آنها رفت و آمد کنند چراکه احساس می ­کنند این ها طعمه هستند و مشکلاتی از این قبیل. در مورد آقایان این موضوع از شدت کمتری برخوردار است. موضوع دوم در پیشروی زندگی مجردی مشکلات اقتصادی است. بسیاری از مشکلات جامعه ما حتی در مورد کج روی­ ها و انحرافات اجتماعی به نظام اقتصادی مربوط می شود. باید در بحث ها و برنامه ریزی های اقتصادی تغییراتی صورت بگیرد. به طور کلی جامعه ما نیاز به یک باز تعریف دارد، حتی در مورد مفاهیم و تئوری­ ها.

 

باید برای ازدواج، پاداش­ هایی برنامه­ ریزی شود  

دانشیار دانشگاه آزاد در پایان در مورد اقداماتی که برعهده مسئولان بخش­ های اجتماعی و فرهنگی است، خاطرنشان می ­کند:

در وهله اول باید در مورد برخی باورهای کهن که راه را برای ازدواج جوانان دشوار می­ کند تجدیدنظرهایی صورت بگیرد. از والدین که بحث­ هایی مثل مهریه و جهیزیه را مدیریت می ­کنند تا مسئولان بخش­های اجتماعی و فرهنگی در خصوص اجرای درست و متعادل این سنت، باید کمر همت ببندند. نکته دوم اینکه باید برای ازدواج پاداش­ هایی برنامه­ریزی شود که بسیار بزرگ­تر از تنبیهات و محدودیت­ های ازدواج باشد. در حال حاضر قید و بندهای ازدواج که قالب تنبیهی دارد بسیار بزرگتر از پاداش­ هایی هستند که ازدواج به افراد می­ دهد. برای نمونه می­توان گفت افرادی که ازدواج می­ کنند مسکن با اقساط بلند مدت یا در قالب تعاونی و با وام­ های مقرون بصرفه در اختیار آنها قرار داده شود. یا درخصوص شغل آنها نیز اقداماتی صورت بگیرد. البته ناگفته نماند که اشتغال از وظایف دولت است. ازدواج باید به یک ارزش اجتماعی تبدیل شود. باید به قدری ارزش گذاری شده و امتیازات متعدد را شامل شود که بسیاری از متأهل ­ها وقتی در مورد ازدواج صحبت می ­کنند با دیدی مثبت از آن یاد کنند و دیگران را به روی آوردن به این مقوله ترغیب و تحریک کنند.

/انتهای متن/

درج نظر