حجاب و عفاف در غرفه حجاب و عفاف کو؟
امسال هم در نمایشگاه قرآن بخشی به حجاب و عفاف اختصاص یافت، نه جای مناسبی برای آن در نظر گرفته بودند و نه کیفیت چندان جالبی در این بخش می شد دید. صحبت هایی که با بازدیدگنندگان داشتیم این کاهش کیفیت و مطلوب نبودن را خوب نشان می دهد.
نمایشگاه قرآن یک رویداد فرهنگی مهم در کشور ماست که همهساله در ماه رمضان برگزار میشود. چند سالی است که بخشی به نام حجاب و عفاف نیز میهمان نمایشگاه قرآن شده است؛ بخشی که هرسال از وسعت آن کاسته میشود و بیشتر از سال قبل در حاشیه قرار میگیرد. سالهای پیش بخش بزرگتری از نمایشگاه قرآن اختصاص به حجاب و عفاف داشت و اما امسال نهتنها بخش کوچکی از بخش فروش نرمافزارهای قرآنی و رسانههای دیجیتال سهم نمایشگاه حجاب و عفاف بود، بلکه محصولات، سطح کیفی و همهچیز این نمایشگاه کمرنگ و بیکیفیتتر شده بود.
یک غرفه کوچک
آن روز بهقصد خرید و بازدید از نمایشگاه حجاب عفاف، قطار تند روی زیر زمینی شهر را سوار شدم و روانه نمایشگاه شدم. وقتی به نمایشگاه رسیدم سراغ بخش حجاب و عفاف را از راهنمایان و مسئولین برگزاری نمایشگاه گرفتم، امسال در نمایشگاه قرآن بخش حجاب و عفاف به غرفههای کوچکی در انتهای سالن فروش نرمافزارهای قرآنی و رسانههای دیجیتال تبدیلشده بود، به خیال خودم میتوانستم در آنجا برای دخترهای تازه تکلیف مان یک هدیه مناسب بخرم، اما هیچچیز پیدا نکردم.
وقتی گشتی در میان غرفهها میزدی، بودند مادران و دختربچهها و دختران جوانی که در میان غرفههای نمایشگاه به دنبال، چادر، مقنعه و روسری … بودند، بعضیها آنچه میخواستند یافته بودند و برخی دیگر همچنان در میان غرفهها به دنبال کالای موردنظرشان بودند.
با برخی از آنها همصحبت شدم و از برخی دیگر نظر میخواستم، حرفها زیادی برای گفتن بود، آدم احساس میکرد که سالیان سال کسی پای صحبتهای این مادران و دختران ننشسته است.
انگار تولیدکنندگان در جامعه نیستند
مادری که با دختر 10 سالهاش به نمایشگاه آمده بود و چادرهای مشکی را یکی پس از دیگری سر دخترش میکرد، رو به من کرد و گفت: انگار تولیدکنندگان لباس، در جامعه ما زندگی نمیکنند و نمیدانند که این روزها تهیه لباس مناسب برای دختربچههای مکلف به این آسانیها نیست. انگار نمیدانند که این روزها دختربچهها سلیقهشان، دیدگاههای شان و نظرات شان فرق کرده است.
خانم رحمانیان میگفت که تولیدکنندگان لباس ما نمیدانند که تنها یک چادر مشکی پرزرق وبرق و مقنعههایی که بسیاری از آنها با خواستهها و سلیقههای دختربچههای ده – دوازدهساله هیچ تطابقی ندارد، باری از روی دوش ما مادران برنمیدارد. ما باید از کجا برای دختران مان لباس تهیه کنیم؟
برای نوجوانان و جوانان کمکاری شده است
مادری که شاهد گفتگوی من باخانم رحمانیان بود، در میان حرف ما پرید و با لحنی عصبانی گفت: شما بگویید، شما به گوش شان برسانید که در تولید لباسهای مناسب برای نوجوانان و جوانان کمکاری شده است، من نمیدانم در جامعه اسلامی نباید ما اینقدر برای تهیه لباس برای دختران مان مشکل داشته باشیم، در فروشگاهها و لباسفروشیها و مانتوفروشیها که از لباس مناسب یک دختربچه مکلف خبری نیست که نیست و این هم از نمایشگاه حجاب عفاف، هرسال دریغ از سال پیش، اصلاً شما سرتاسر این غرفه را نگاه کن، اگر چیز مناسبی برای دختر من پیدا کردید؟
چرا باید در یک جامعه اسلامی، ما با چنین مشکلاتی مواجه باشیم؟ این کارها باعث میشود که یا دختران ما از حجاب و عفاف فاصله بگیرند و یا اینکه در انزوا زندگی کنند؟ آخر یادمان نروند، اینها دختربچهاند. چرا نباید در نمایشگاه حجاب و عفاف ما برای همه سلیقه و همه رده های سنی ، لباس ، چادر ، روسری و مقنعه باشد .
فروشگاه حجاب، نه نمایشگاه عفاف
از غرفه فروش چادر بیرون آمدم، خانمی که از دور متوجه صحبتهای ما با خانمهای دیگر بود، بی مقدمه رو به من کرد و گفت: خانم! شما قبول دارید که اینجا بیشتر، فروشگاه حجاب است نه نمایشگاه عفاف! یک نگاهی به این غرفهها بیاندازید، آیا در سروصورت رفتار فروشندگانش، نشانی از عفاف میبیند؟
کمی چادرش را مرتب کرد و ادامه داد: من نمیدانم چرا باید در نمایشگاه عفاف و حجاب هم لاک ناخن، روژهای پررنگ و آرایشهای آنچنانی فروشنده ها را دید؟ یعنی حتی صاحبان این غرفهها هم معتقدند که برای جذب مشتری باید لباسهای پرزرقوبرق و آرایشهای جیغ را به نمایش گذاشت؟
با سر اشارهای به چند غرفه که ساق دست و روسری میفروخت کرد و گفت: سری به این غرفهها زدید؟ اینها برای گسترش حجاب اصل حجاب را زیر سؤال بردهاند. من نمیدانم که چه تناسبی میان حجاب و زرقوبرق است. این ساقهای دست توری، به چهکار میآید؟ نمیدانم چرا بر روی بستهبندیهای لباسهایی که نشانه عفاف و پاکدامنی زنان است، باید زنان عشوهگری باشند که خودشان و عمل شان باحجاب و عفاف ما مغایرت دارد؟
و در آخر درحالی که روسریاش را درست میکند، میگوید، من فقط یکچیز را خوب می دانم، ما راه را گمکردهایم و هرروز و هرروز از مسیر درست دورتر و دورتر میشویم.
حمایت از تولیدکنندگان کم است
کمی اطرافم شلوغ میشود. انگار خیلیها، حرفهایی برای گفتن دارند. دختر جوانی که حرفهای قبلی ما را شنیده بود میگوید، من با حرفهای این خانم موافقم، اما نظر من این است که هستند کسانی که راه را بلدند، هستند کسانی که فهمیدهاند باید تغییری ایجاد کرد و فهمیدهاند که نیازهای جوانان و دختربچهها با دهههای پیش تفاوت بسیار کرده است، من معتقدم که اگر تولیدکنندگان ما کمکاری میکنند، اگر تغییر و پیشرفت برای شان سخت است تنها به این دلیل است که تغییر و پیشرفت هزینه دارد، ما نمیتوانیم ادعا کنیم که تبعات یک اقتصاد بیمار شامل حال تولیدکنندگانی که دغدغه اسلام و دین و حجاب و عفاف را دارند نشده است، ما نباید فراموش کنیم که تولیدکنندگان ما نیاز به حمایت دارند.
********
حرف برای گفتن زیاد است، هر کس از دری میگوید، یکی نقد میکند، یکی دلسوزی، یکی راهکار ارائه میدهد و دیگری از سختیهای کار میگوید، اما همه یک حرف مشترکی دارند؛حرفی که به کمبودها، خواستهها و نیازمندیهای جامعه برمی گردد.
باید بپذیریم که حجاب، عفاف و اهمیت به آن، این روزها، فقط در خطابهها جای دارد و جای آن در فروشگاههای این شهر خالی است.
باید بپذیریم که ما بهمرور زمان رشد نکردهایم و نمیتوانیم نیازهای کودکان و جوانان مان را در این زمینه در عمل برآورده کنیم.
باید بپذیریم که دلسوزان و آدمهایی را که خواستند به این میدان بیایند، حمایت نکردیم.
در نتیجه حالا موضوع حجاب و عفاف در جامعه ما عملا در حاشیه است، نه در متن.
/انتهای متن/