مدارس غیرانتفاعی و سمپاد از ادعا تا واقعیت
چرا عده ای از والدین با صرف هزینه ای سنگین بچه های شان را در مدارس غیرانتفاعی ثبت نام می کنند؟ چرا خیال این گونه والدین از مدارس دولتی از نظر تحصیلی، تربیتی و … راحت نیست؟ با والدینی که بچه های خود را در این مدارس ثبت نام کرده اند، در این مورد صحبت کرده ایم.
ویژگیهای محیطی که بچه ها قرار است حداقل شش ساعت از عمرشان را بهطور روزانه در آن بگذرانند و کسی که قرار است در این ساعات با فرزندشان همنشین باشد، برای خیلی از خانوادهها، بسیار مهم است. اینکه کار اصلی تربیت با والدین است را همه قبول دارند اما خیلی از خانواده ها معتقدند که مدرسه در این زمینه نقش مهمی دارد و شاید مدارس دولتی نتواند نظر آنها را تامین کند.
این نوع خانواده ها از آموزش و پرورش خیلی انتظار چندانی ندارند و خودشان آستینها را بالا زدهاند. بنظر شما معضل ضعف نظام آموزشی و تربیتی مدارس دولتی، حل خواهد شد؟ هزینهی مدارس غیرانتفاعی چطور؟ آیا حواس مسئولین به وضع مالی خانوادهها هست؟ موج جدید مدارس غیرانتفاعی در جمهوری اسلامی ایران قرار است تا کجا دنباله داشته باشد؟ محصولات مدارس غیرانتفاعی چه نوع بچه هایی است؟ با هم نیم نگاهی به حاشیههای افزایش تمایل به تحصیل در مدارس غیرانتفاعی داشته باشیم.
بابت اعتقادات مان، هزینهی سنگینی را متحمل میشویم
خانم ف؛ مادر دو دختر دوران ابتدایی در تهران است. میگوید: اگر وضعیت آموزش و پرورش مملکت ما در حال حاضر به اینجا رسیده ، فقط مربوط به دو سه سال اخیر نیست، بلکه متاسفانه در خوش بینانهترین برآورد، حداقل در ده ساله اخیر، آموزش و پرورش به امان خدا سپرده شده و به کیفیتش پرداخته نشده است. در واقع ما در آموزش و پرورش فقط دل مان را به یک سری از ظواهر و دینمآبیها خوش کردهایم درحالیکه اگر بهصورت بنیادین و زیرساختی به این حوزه پرداخته می شد، الان وضعیت به این شکل درنمیآمد که ما خانوادههای مذهبی تااین حد نگران مذهبی و معتقد ماندن فرزندان مان در حکومت اسلامی نمیشدیم. امروزه، خانوادههای مذهبی بیشتر از خانوادههای دیگر به سمت مدارس غیرانتفاعی کشیده شدهاند. بااینکه ممکن است خیلی به سختی از عهدهی هزینهی این مدارس بربیایند، ولی باز هم ترجیح میدهند به دلیل اعتقادات شان، این هزینه را با کمکردن تفریح و آسایش و کار بیشتر، تأمین کنند تا مبادا فرزندان شان آنطور که دغدغهاش را دارند، بزرگ نشوند. ما که در یک مملکت اسلامی زندگی میکنیم خیلی طبیعی است تمام کادر مدارس در کشورمان، مذهبی باشند و از بن و ریشه، تعلیمات و اعتقادات اسلامی را سرلوحه کار خودشان قرار دهند. ولی آنقدر در مدارس ما این اصول پیگیری نمیشود و فرمالیته است که ما مجبور میشویم فرزندمان را به مدرسهی خاصی بفرستیم. ما بابت اعتقادات مان، هزینهی سنگینی را متحمل میشویم.
مثلا من برای امسال از اسفندماه مشغول تحقیق بودهام که مدرسه مذهبی و مناسبی را برای سال پنجم دخترم پیدا کنم. پیدا هم کردهام. واقعا هم دوست داشتم فرزندانم وارد مدرسهای شوند که از نظر اعتقادی، خیلی فعال و خوب است، دوشنبهها هیئت برگزار میکند و خانمی مدام برایشان درمورد مفاهیم دینی حرف میزند اما هزینهی تحصیل دو دخترم در این مدرسه به بالای 20تومن میرسید که ما منصرف شدیم. به ناچار در مدرسهی فعلی ماندگار میشوند که کمی کمتر از این مبلغ است. چرا باید هزینهی این مدارس آنقدر بالا باشند؟ درحالی که در سایت آموزش و پرورش، هزینه رسمی دبستان غیرانتفاعی را حدودا چهار ونیم میلیون زده است و پاسخی که این مدارس میدهند این است که امتیازات اردو، تغذیه، مواد اولیه تغذیه، کلاس های خلاقیت ویژه و … دارند و این مبلغ، صرف آن کارها میشود.
در مدارس دولتی حق حرفزدن ندارید
درست است که سطح رسیدگی علمی در مدارس دولتی و غیرانتفاعی، خیلی متفاوت است اما من برای ثبتنام دخترانم در مدرسه غیرانتفاعی، سطح علمی و تحصیلی برایم مهم نبود بلکه برایم این مهم بوده است که جمعیت کلاس و مدرسه دخترم، کم باشد تا کادر مدرسه، حواسش بیشتر به دانشاموزان باشد. آنقدر خانوادهها به مدارس غیرانتفاعی تمایل پیدا کردهاند که مدارس دولتی نسبت به مسائل مختلف علمی و تربیتی، بیتفاوت شدهاند. اگر کوچکترین نقدی به این مدارس داشته باشید، پاسخگو که نیستند هیچ، با این جواب روبرو میشوید که «اگر این روش را نمیخواهید و راضی نیستید، فرزندتان را به مدرسه دیگری ببرید». در مدارس دولتی حق حرفزدن ندارید. وقتی دانشآموزتان از مدرسه دولتی بیاید و بگوید که دوستش میگوید پدرش اعتقاد دارد که امام زمان، افسانه است، چقدر میتوانی در مقابل این مسائل اعتقادی با فرزندت کار کنی؟ عوضش میتوانی مکانی را برایش درنظر بگیری که به اعتقادات و اموختههای خودت نزدیک است. در مدارس غیرانتفاعیِ مذهبی، محیط اعتقادی و مذهبیای را داریم که این موارد شبههافکن خیلی کم پیش میآید.
مدرسه دخترانم، کتاب کمکآموزشی، کلاس زبان، معلم اضافه، همهی این امکاناتی را که اگر به مدرسه دولتی میفرستادمش میبایست بصورت جداگانه برایش فراهم کنم، دارد. ملاک اصلی من و همسرم، بحث عقیدتی و رفتاری بوده است. برای مان مهم بوده که بدانیم در کلاس 9 نفرهی دخترم، هشت دانشآموز دیگر چه خانوادهای دارند. این هشت نفر آیا در خانهشان ماهواره دارند یا خیر. چه حرفهایی در خانوادهشان زده میشود که ممکن است برای هم تعریف کنند. رابطه پدر و مادر این بچهها چگونه است و …
از نظر علمی نباید به بچه ها سخت گرفت
من اعتقاد دارم که نباید از نظر علمی به بچهها سخت گرفت. مگر ما که دوران مدرسه را با استرس گذراندیم، به چه جایی رسیدیم؟ بالاخره بچهها دیپلم شان را میگیرند، چرا باید با استرس و فشار درسی به این نقطه برسند؟ برای همین اصلا تأکیدی روی نخبهشدن به ها ندارم. مدرسه دخترانم، هر هفته، یک بار پیک 8 صفحهای به بچهها میدهد که دروس آن هفته را مروری داشته باشند. من به همین شیوه هم معترض بودم که چرا بچه در یک روز تعطیل از هفته، علاوه بر تکالیف خودش، باید پیک هم داشته باشد و استرس را به خود و خانوادهاش در یک روز تعطیل وارد کند. من خودم بیشترین دغدغهیم برای بچه ها، عقیدتی و دینی است.
خانه از بنیان خراب است
خانم میم که دختر و پسر دبیرستانی دارد و هر دو شان هم تا حالا در مدارس غیرانتفاعی درس خوانده اند، میگوید: متاسفانه مشکل آموزش و پرورش ما ریشهای است و ربطی به دولتها ندارد. مدارس دولتی ما اصلا خوب نیستند. مطمئنا شما هم شنیدهاید که جدیدا ساعت تدریس دینی و قرآن در دبیرستانها، کم شده است. یعنی خانه از بنیان خراب است. تنها قصد ما از ثبتنام فرزندان مان در این مدارس غیرانتفاعی و پرداخت هزینههای سنگینش، اسلامیبودن مدرسه و محیط مذهبیاش بوده است. مدرسه غیرانتفاعی فرزندانم، جزو مدارس غیرانتفاعی معمولی بشمار نمیرود. روش و شیوهی خیلی خاصی دارد. مثلا تمامی دانشآموزان دختر و حتی مادرشان باید چادری باشند. البته نمیتوانم از توجه بیشترشان نسبت به تربیت و درس هم بگذرم. برای مان تربیت و درس فرزندان مان هم مهم بوده اما نه به اندازهی فضای اسلامی. خیلی هم برای پیداکردن همچین مدرسهای از بین مدارس غیرانتفاعی، تحقیق کردهایم. بهتر از این مدرسه را در تهران پیدا نکرده بودیم. بعضی از همین مدارس غیرانتفاعی که برمبنای اسلامی و قرآنی هم هستند، بچهها را رها کردهاند، بی قانون بار میآیند، نظارت چندانی روی دانشآموزان ندارند. از نظر تربیتی درمورد مدرسه دخترم میتوانم بگویم که خیلی از خانوادههایی که برای پسران شان دنبال همسر مناسب میگردند، تمایل دارند که از این مدرسه، دختری را انتخاب کنند. بااینحال از شیوه تربیتی مدرسه پسرم راضیتر هستم. وابسته به مسجدی از مناطق تهران است و خیال مان بابت محیط و فرهنگ حاکم بر آن، خیلی جمع است. البته مطمئنا گذاشتن بچهها در مدرسه مذهبی باری از مسئولیت ما کم نمیکند.
بین بد و بدتر، بد را انتخاب کردهام
مدرسه غیرانتفاعی فرزندانم، آنقدرها هم از نظر علمی، در رقابت با سایر مدارس جلو نیست. معدل پایینتر از 18 هم ندارند. تقریبا تمامی دانشآموزان تابهحال شان نیز با رتبه خوبی در کنکور قبول شدهاند. ولی بااین حال انتقادپذیر هم نیستند. یک بار انتقاد اخلاقیای نسبت به مدرسه دخترم داشتم که اینطور پاسخ دادند: میتوانی دخترت را به مدرسه دیگری ببری که من هم گفتم ولی من بین بد و بدتر، بد را انتخاب کردهام. و میخواهم فرزندانم جایی باشند که محدودیت های مناسب داشته باشند که گفتند صلاح ما اینطور نیست. پاسخ شان به انتقادها را از قبل آماده دارند و من بابت هزینهی زیادی که پرداخت میکنم، حق هیچ انتقادی هم ندارم. انتقاد دیگر من هزینههای سرسامآورشان است. بعنوان مثال، دیروز برای مدرسه پسرم که سوم دبیرستان است، 13 میلیون تومن واریز کردم و برای مدرسه دخترم که پیشدانشگاهیست، 20 میلیون تومان. این هزینهها برای خانوادههایی که بیش از یک فرزند دارند، خیلی بالاست. تازه این هزینهها بدون هزینه سرویس و ناهار است.
والدین باید هوشیار باشند
یک نکته ظریفی هم درباره مدارس مذهبی باید لحاظ بشود این است که باید خیلی دقیق بود چون باید بپذیریم که تفاوت نسلی وجود دارد و لزوما بچهها شبیه والدین شان نیستند و طبیعتا ممکن است والدین با یک سری دغدغهها مدرسه مذهبی را برای بچههای شان انتخاب کنند اما بچهها خیلی هم در فضای پدر و مادر نباشند و بهطور غیرعلنی یک سری مسائل بین خود بچهها مطرح بشود. از این جهت، ما پدر و مادرهایی که فرزندمان را در مدرسه مذهبی میگذاریم، باید حواس مان را خیلی جمع کنیم. خیلی از مسائلی که در مدارس دیگر ممکن است خیلی علنی مطرح بشود و پدر و مادر سریع متوجه بشوند، در مدارس مذهبی، بروز و ظهورش کمی پیچیده است و والدین باید خیلی هوشیار باشند.
سمپاد برای نخبه پروریست یا کار سیاسی؟!
خانم د. امسال دنبال مدرسه ایست که مطمئن باشد برای بچه تیزهوشش از نظر علمی و تحصیلی سنگ تمام می گذارد . برای همین هم به دنبال ثبت نام دخترش در یکی از مدارس سمپاد است. او می گوید:
در مورد این مدرسه سمپادی که به ما هم نسبتا نزدیک است، تحقیق کردم. مادر یکی از والدین که با من آشناست می گفت که جو این مدرسه به شدت سیاسی است. آنقدر سیاست و مسائل سیاسی وارد کار مدیر مدرسه شده که آرامش را از بقیه کادر گرفته است. مدیر، جزو جبهه چپگراهاست و مدام جبهه سیاسیاش را در رابطههای کاریاش دخیل میکند. ظاهرا مدرسه هم جدیدا محلی برای کار سیاسی شده است! مخصوصا بعد از انتخابات اخیر. من نمی دانم واقعا این مدرسه با این ادعا و برندی که دارد، چطور می خواهد با یک جو اینقدر سیاست زده برای بچه های ما کارعلمی بدردبخور بکند.
این خانم اضافه می کند:. همین دوست من می گفت که خیلی از افراد کادر مدرسه هم از کادر مدیریتی مدرسه گلهمندند و می گویند که زمانیکه مدیریت قبلی مدرسه، کادر را تحویل مدیر فعلی میداد، بااینکه کادر را بسته بود، مدیریت جدید، 20 فرد دیگر از اعضای خانواده و بستگانش را وارد مدرسه کرده و با کلی سندسازی و کارهای خلاف حقوق آنها را هم به صورت غیرقانونی پرداخت می کند. یعنی در این مدرسه متأسفانه رابطه جای ضابطه را گرفته است، طوری که حتی به خاطر شکایت بعضی از کارکنان و معلمان مدرسه به وزارتخانه بازرسهایی هم به مدرسه آمده اند و کلی وقت گذاشته اند اما هنوز این خانم مدیر با ر وش های نادرست مدیریتی اش هست و ما والدینی که این روزها باید ثبت نام بچه های مان را قطعی کنیم، معطل مانده ایم که فرزندمان را تحویل این مدرسه با این مدیریت بدهیم یا نه ؟ چرا باید یک نفر چون حامی سیاسی دارد(اقلا این طور ادعا می کند) بتواند هر کار خلافی را در این مدرسه سمپاد انجام دهد و اعتبار این مدرسه ها را زیر سوال ببرد و هیچ کس هم کاری نکند؟ واقعا خانواده ها برای چنین مدرسه هایی کم هزینه می کنند که باید با دل نگرانی و شک بچه های شان را در این مدرسه ثبت نام کنند؟
/انتهای متن/