زن و بچه هایم را گم کردم
گاهی اوقات در زندگی اشتباهاتی مرتکب می شویم که نه تنها خودمان از عهده جبران و چاره جویی برای مشکلات بعدیش برنمی آییم، بلکه با کمک قانون هم مشکل حل شدنی نیست؛ اگر هم باشد زمان بر است و همراه با فرساینده عصاب و جسم و کاهنده عمر و جوانی. مشکل اقای سهرابی از این نوع اشتباهات ناشی شده است.
آقای سهرابی یکی از کسانی است که سهواً یا از روی ناچاری راهی را رفته که زندگی اش را تباه کرده و خیلی سخت می تواند به مسیر اولیه برگردد؛ حتی با مشاوره و کمک گرفتن از قانون و مردان قانون. خودش می گوید:
25 سال پیش ازدواج کردم با زنی از اقوام پدری ام. چندین سال در شهر خودمان کار کردم و بعد به تهران آمدم ولی کار مناسبی پیدا نکردم. تصمیم گرفتم کارم را عوض کنم و در شهر دیگری ساکن شوم . به همین دلیل کار مناسبی در شهر مشهد به من پیشنهاد شد و بعد به شمال کشور رفتم. در همین مدت که من دنبال کار بودم صاحب خانه در تهران حکم تخلیه مرا گرفت و زن و سه دخترم را از خانه بیرون کرد و آنها هم بدون خبر به من در جای نامعلومی در تهران ساکن شدند. من چند سال زن و بچه ام را گم کردم تا بالاخره از طریق اداره آموزش و پرورش توانستم بچه هایم و محل سکونت آنها را پیدا کنم . همسرم در خانه یک سالمند بیمار کار می کرد و از خانم آن خانه با وجود شوهر و بچه هایش نگهداری می کرد و آنها هم یک اتاق به او و بچه هایم برای سکونت داده بودند. به آنجا رفتم و با زنم صحبت کردم که راضی اش کنم تا با من به شهرستان بیاید که با هم زندگی کنیم. او قبول نکرد و گفت: من اینجا کار می کنم، شما هم برو آنجا کار و زندگی کن. من هر چندوقت یک بار به شما سر می زنم و شما هم بیا و به ما سر بزن. چندسال به این ترتیب گذشت و دو تا از دخترانم هم در این مدت ازدواج کردند و من هربار برای ازدواج بچه ها به تهران می آمدم و هر ماهه مبلغی به عنوان هزینه زندگی به حساب شان واریز می کردم. با این حال از تنهایی و غربت خسته شدم و به خانمم گفتم: من اینجا با تنهایی و سختی نمی توانم ادامه بدهم، باید شما به اینجا بیایید. گفت: من نمی آیم. دخترهایم هم دیگر مرا قبول نداشتند و دوست نداشتند مرا ببینند. همسرم گفت: خیلی ناراحتی می توانی ازدواج مجدد کنی و زنی را برای خود صیغه کنی که کنارت باشد و راحت باشی. من هم با کمک مادرم خانمی را برای خود صیغه کردم و بعد از آن مادرم بیمار شد. من هم کار می کردم و هم به شهری که مادرم و همسر دومم ساکن بودند برای سر زدن به مادرم رفت و آمد داشتم. بعد از سه سال مادرم فوت کرد و در این مدت از همسر دومم بچه دار شدم ولی خانم دومم شروع کرد به ناسازگاری و درخواست جدایی و دریافت مهریه اش را داد و من هم با قرار قسط بندی مهریه اش را شروع به پرداخت کردم. بعد از چهار سال به خانه پیش همسرم رفتم و خواستم که اجازه بدهد تا با ایشان زندگی کنم. مرا به خانه راه ندادند و گفتند: اگر مزاحم شوی پلیس را خبر می کنیم. چون من دیگر همسر تو نیستم و چهار سال است که از تو طلاق غیابی گرفته ام. من ناراحت شدم و رفتم پیگیری کرده و به دادگاه شکایت کردم و اثبات کردم که او محل زندگی مرا می دانست و با من رفت و آمد داشت و من برای شان پول به حساب می ریختم و برای عقد دخترانم حضور داشتم. با اثبات این موضوع توانستم طلاق همسرم را فسخ کنم و محکومیت همسرم را به دلیل دروغگویی و خلاف واقع گفتن اثبات کردم. همسرم برای اثبات غیبت طولانی من حدود سی شاهد معرفی کرده بود. من پس از فسخ طلاق از همسرم خواستم که از آن خانه خارج شود و با هم زندگی کنیم و اعلام کردم که من از کار شما رضایت ندارم. چون احساس امنیت برای خانواده ام نمی کردم. برای اثبات علاقه ام به همسر و خانواده ام حتی حاضر شدم بخشی از خانه مادری ام را که ارثیه ام بود به نام وی کنم ولی او حاضر نبود برگردد و دخترم نیز حاضر نشد با من زندگی کند. شیوه زندگی و حال و احوال آنها با من دراین چندسال بسیار فرق کرده است. من هنوز یک مرد کاری و شهرستانی ام ولی آنان زنان امروزی، شیک و ظاهراً شهری اند که همه ارزش های اخلاقی و فرهنگی را زیر پا گذاشته اند. خلاصه دیگر حاضر نشدند با من زندگی کنند. خانمم گفت اگر به من فشار بیاوری مهریه ام را به اجرا می گذارم و تمام حق و حقوق مالی ام را از تو دریافت کرده و بیچاره ات می کنم. حالا من مانده ام با پرونده ای علیه سی نفر از جمله زن، دخترها، برادران و خواهرانش و نیز صاحب خانه و اقوامش که علیه من شهادت دروغ داده اند. حاضر نیستم از اینها بگذرم چون زندگی مرا با دروغ نابود کرده اند.
گفتم: چرا با همه مشکلات و بی وفایی های همسرت باز ارثیه ات را به نامش کردی؟ چرا الان که او به هیچ وجه حاضر به زندگی در کنار شما نیست و ممکن است در آن چهارسال که طلاق گرفته بود ازدواج دیگری هم کرده باشد، ایشان را طلاق نمی دهی که به گناه نیفتد و شما هم زندگی خودتان را داشته باشید؟ این شیوه زندگی که شما داشته اید، زندگی خارج از روال طبیعی و صحیح بوده. مرد و زن ازدواج می کنند که در کنار هم آسایش و آرامش داشته باشند و در سختی و مشکلات و هم خوبی و خوشی در کنار هم باشند. این که شما در یک شهر کار بگیری و خانم و بچه های تان را در شهر دیگر به امان خدا رها کنی به حدی که دیگر حاضر نیستند با شما زندگی کنند، این رویه زندگی خوبی نیست و امکان پیش آمدن هر اتفاقی برای اعضای خانواده هست. مسئول زن و فرزندان تان شما بودید و نباید آنها را رها می کردید و در خانه ای که امنیت اخلاقی وجود نداشت اجازه کار می دادید. شما به مسئولیت خود عمل نکردید و تنها برای جلب نظر همسرتان ارثیه اندکی را هم که داشتید به نامش کردید که نه تنها مشکلی حل نشد بلکه مشکلی بر مشکلات شما اضافه شد و آن، پس گرفتن ارثیه از همسرتان است و یا شکایت از 30 نفر که هرکدام را باید با سختی و مشکلات زیاد پیدا کنید. البته این حق شماست که بخواهید همسرتان با شما زندگی کند و یا اینکه از شهود دروغین شکایت کنید و اینکه در برگشت مال تان کوشش کنید. پیشنهاد می شود که به فرد یا افرادی که مورد اعتماد و احترام شما و همسرتان هستند به عنوان میانجی برای حل مشکل تان مراجعه کنید.
بعد پرسیدم: شما گفتید همسرتان به قاضی گفته که چون زن دوم گرفته اید ترکش کرده اید. آیا شما اقدامی در رد این مسئله کردید؟
پاسخ داد: بله، در دادگاه چون شاهدی نداشتم او را به قرآن قسم دادم و نتوانست قسم بخورد و دروغ بگوید و مجبور شد اقرار کند که خودش اجازه داده که من همسر دوم بگیرم و این ایرادش رفع شد.
پاسخ دکتر فرزانه اژدری:
- در صورتی که بخواهید از طریق دادگاه برای برگرداندن همسرتان اقدام کنید باید دادخواست تمکین بدهید و مقدمات این امر را که تهیه خانه و وسایل زندگی برای همسر و فرزندتان هست، فراهم آورید تا همسرتان قانوناً درخواست شما را رد نکند.
- در صورت رد درخواست شما و عدم تمکین او، ناشزه شده و نفقه اش قطع می شود. والا وی درحال حاضر می تواند جهت دریافت مهریه و نفقه چندسال گذشته از شما از دادگاه درخواست نماید و شما باید بتوانید حقوق مالی اش را پرداخت نمایید.
- درضمن نفقه فرزندان شما هر دو همسر به عهده شماست. شما می توانید از طریق پیگیری شکایت خود از شهود به شرط اینکه همسرتان ارثیه دریافتی را برگرداند گذشت نمایید و به این طریق شما به مال از دست رفته خود می رسید و از شهود دروغین نیز به دلیل اشتباه در شهادت دروغ گذشت کرده اید.
/انتهای متن/