از آوارگی بچه هایم ناراحتم
برای پدر و مادر مهم است که بچه های شان به سروسامان برسند ولی گاهی بر اثر بعضی مشکلات یا اشتباهات بچه ها نه تنها سامان نمی گیرند بلکه به ورطه های سختی می افتند. آیا برای این نوع مشکلات می توان از قانون کمک گرفت؟
راحله خانم برای چندمین بار بود که برای راهنمایی و مشاوره مراجعه می کرد. زنی میانسال، منطقی و آشنا به مسائل روز بود با چهار فرزند، دو دختر و دو پسر. بسیار صبور بنظر می آمد. فرزندانش به دلایل مختلف و گرفتاری های متفاوت مجبور به مهاجرت به خارج از کشور و زندگی در آنجا شده اند و منتظرند تا شرایط خانواده بهتر شود و برگردند.
راحله خانم تعریف می کند:
در سن پایین با حبیب ازدواج کردم. هردومان با سختی های زندگی ساختیم چون شرایط را پذیرفته بودیم. شوهرم ادامه تحصیل داد و لیسانس خود را گرفت و به دلیل داشتن شم مدیریت قوی، توانست در سطح بالایی جزو مدیران و مسئولان دولتی فعالیت کند و به همین دلیل آدم سرشناسی شد و با افراد خوبی آشنا شد. بعد از بازنشستگی، شرکت واردات و صادراتی تاسیس کرد و پسرانم هم که هردو فوق لیسانس مهندسی و کامپیوتر داشتند و بچه هایی فعال و باهوش بودند، با پدرشان همکار شدند و با هم شرکت را اداره می کردند. دخترانمان هم به تشویق پدرشان و علی رغم مخالفت من برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتند. اما قبل از آن شوهرم چون از نظر موقعیت اجتماعی به جای خوبی رسیده بود دیگر مایل نبود با من زندگی کند، خودش زندگی را ترک کرد و برای من خانه ای کوچک خرید که تا زمانی که بچه ها کوچک بودند و درس می خواندند، پیش من بودند و بعدا آنها هم زندگی شان را جدا کردند. در این مدت به من خیلی سخت گذشته چون همه حتی اقوامم، مرا مقصر می دانند و می گویند: تقصیر توست که شوهرت ترکت کرده. ولی خدا می داند که اینطور نبوده. حبیب چون وضع مالی خیلی خوبی پیدا کرد، هوایی شد و چون زنان مختلفی با او کار می کردند دیگر زندگی با من راضی اش نمی کرد. من هم دلم به بچه هایم خوش بود و راضی بودم که شوهرم فقط شب به خانه بیاید و من پیش دوست و فامیل سرافکنده نشوم، ولی این کار را هم نکرد. اوایل به خانه می آمد ولی بعدا خانه ای بزرگ و بسیار شیک خرید و با هرکس دلش می خواست آنجا زندگی می کرد. چون بچه هایم را از نظر مالی تامین می کرد، هیچکدام هم به او اعتراضی نداشتند و آنها هم مرا مقصر می شمردند. دلخوشی ام دیدن بچه ها در محل کار یعنی همان شرکت شوهرم بود، که به خاطر ورشکست شدن شرکت و خرج کردن چک هایی به نام پسرانم که پیش پدر داشتند و بدهکار شده بودند، آنها هم مجبور شدند کشور را ترک کنند و آواره دیارغربت شوند. حالا هر دو با زن های خارجی ازدواج کردند؛ زن هایی که وقتی به ایران آمدند، هیچکدام شان حاضر نبودند مرا به عنوان مادرشوهرشان یک لحظه تحمل کنند. یکی از دخترانم هم با اجازه پدرش در خارج از کشور صیغه مردی شد و بعد هم به دلیل اختلافات مجبور به جدایی شد. حالا من آمده ام تا چند سوال از شما داشته باشم:
اول اینکه پسرانم به من وکالت اداری داده اند که کارهای شان را در ایران پیگیری کنم. در حال حاضر طلبکاران مراجعه و درخواست مبلغ بالای چک های پسرانم را که در دست دارند می کنند و من از عهده آنها بر نمی آیم. پیش همسایه ها آبرو برایم نمانده. هرروز مراجعه می کنند برای وصول طلب شان از من که به اصطلاح وکیل پسرانم هستم؛ ولی در واقع کاره ای نیستم. تا آنجا که توانستم، چک های کم مبلغ را پرداخت کرده ام ولی دیگر نمی توانم. پدرشان هم مشغول پرداخت است ولی طلبکارها به من مراجعه می کنند.
دوم اینکه دخترم صیغه 99 ساله شده است ولی در حال حاضر شوهرش به کس دیگری علاقه پیدا کرده و دخترم را رها کرده. آیا او می تواند مهریه اش را بگیرد؟
سوم اینکه در همه این مدت که شوهرم مرا رها کرده، طلاقم نداده و فکر نمی کنم بخواهد طلاقم بدهد. ولی نفقه ای به من پرداخت نکرده و من مانده ام دست خالی در یک خانه کوچک مثل زندان. البته شوهرم ادعا می کند که مرا طلاق داده ولی هیچ مدرکی ندارم و او هم هیچ مدرکی ارائه نمی کند. نمی دانم وضعیتم چگونه است.
پاسخ:
در مورد سوال اول شما به دلیل عدم توانایی در اجرای مسئولیت وکیل می توانید به دفترخانه ای که پسران تان وکالت نامه را به نام شما امضا کرده اند، یا هر دفترخانه دیگری مراجعه کرده و از وکالت استعفا دهید که دیگر مسئولیتی متوجه شما نباشد. وکالت عقد جائز است و هرکدام از طرفین عقد، وکیل یا موکل می تواند بدون نظر و اطلاع طرف مقابل آن را فسخ یا باطل نماید. یعنی موکل می تواند وکیل را یک طرفه عزل کند و فقط به وکیل اطلاع دهد و وکیل هم می تواند از وکالت استعفا دهد و فقط به موکل اطلاع دهد. به شرط اینکه هرکدام شرط فسخ را از خود سلب نکرده باشند.
در مورد سوال دوم در مورد دخترتان اگر بخواهد از شوهرش جدا شود، چون صیغه 99 ساله است، بنا به نظر امام خمینی(ره) و بعضی مراجع در حکم عقد دائم است. در صورت داشتن صیغه نامه، می تواند طلاق بگیرد و مهریه ای که در آن شرط و قید شده باید به زن پرداخته شود، در حالی که باید این مهریه را و نفقه هم به ایشان تعلق می گیرد.( به شرط داشتن صیغه نامه با شرایط خاص و ثبت در دفترخانه) برای این کار می تواند به شما وکالت نامه ای با شرط داشتن حق توکیل و قید وکالت برای دریافت مهریه و یا هر کار حقوقی دیگربدهد( با مهر و امضای کنسول سفارتخانه ایران در هر کشوری) و برای شما ارسال نماید تا شما بتوانید در ایران برای ایشان وکیل بگیرید و با داشتن صیغه نامه طویل المدت(99 ساله) و دیگر مدارک در ایران ازایشان احقاق حق نمایید.
راحله می گوید: دخترم خسته شده و هیچ حقی نمی خواهد. فقط می خواهد جدا شود. و وکالت هم نمی دهد.
درپاسخ گفتم:
پس دخترتان باید به کنسولگری ایران مراجعه کند و به فردی (روحانی) راهنمایی شود که در آن کشور برای انجام احوال شخصیه ایرانیان مقیم آن کشور حضور دارد و طلاق بگیرد و طلاق نامه ای با مهر و امضای کنسولگری ایران به او داده شود. اگر صیغه بلند مدت نباشد با بذل مدت از طرف مرد یا زن، صیغه قابل فسخ است و مشکل خاصی برای طلاق ندارد.
در مورد سوال سوم شما: اگر از وضعیت خود که آیا مطلقه شده اید یا نه اطلاع ندارید، می توانید به نزدیک ترین مجتمع قضایی محل زندگی خود مراجعه کنید و یا از طریق رایانه با دادن مشخصات خود و همراه داشتن عقدنامه یا شناسنامه و کارت ملی مطلع شوید که آیا دادخواست عدم امکان سازش علیه شما داده شده یا نه؟ و یا می توانید با تنظیم دادخواست دریافت نفقه مطلع شوید که آیا همسرتان شما را طلاق داده یا خیر. علی القاعده او از طرف دادگاه احضار می شود و با حضور در آنجا حقایق روشن خواهد شد.
موفق باشید
/انتهای متن/