منصوره دانشیار/
به گمانم که مادرم گریسته بود آن روز….
من یک جنین پنج ماهه بودم در وجودش.
می دانی که جنین در پنج ماهگی همه چیز را احساس می کند و می شنود…
به گمانم مادرم از شنیدن این خبر از خوشحالی گریسته بود…
و من تمام سوم خردادهای این سی و سه سال را از خوشحالی گریسته ام…
برخی صداها هرگز در من خاموش نشد…
یکی از آن صداها هر سال سوم خرداد در گوش من می خواند:
خرمشهر، شهر خون، آزاد شد…
/انتهای متن/