اخلاقیات و ارزشهای انسانی، با توجه به تفاوتهایاندکی که ممکن است در هر جامعهای برای باورشان باشد، تقریبا همه جا شبیه به هم است و مورد احترام. اما در این بین، با ضعیف شدن اعتقادات مذهبی و تبلیغات وسیع اتاق فکرهای صهیونیستی، برای فروپاشی خانواده و ارزشهای انسانی، کاملا قابل پیشبینی است که چرا مسائل اخلاقی تا این حد سقوط کردهاند و وضعیت جرم و جنایت در دنیا و بخصوص در کشورهای سرمایهداری، هر روز ترسناکتر و بدتر از روز قبلش میشود.
مستند «قتل آمریکایی: خانواده همسایه بغلی» به کارگردانی «جنی پاپلول» محصول سال 2020 شبکه نت فلیکس آمریکاست. این مستند به واکاوی ماجرای یکی از بیرحمانه ترین جنایتهای یک دهه اخیر در آمریکا میپردازد.
داستان خانواده همسایه بغلی
در سال 2018، جنایاتی دلخراش جامعه «فردریکِ کلرادو» (یکی از ایالتهای آمریکا) و پس از آن بقیه مردم جهان را شوکه کرد… جریان از این قرار بود که «شانن واتس» زن 34 سالهای که دارای دو فرزند دختر چهار و سه ساله بود و خودش هم 15 هفته باردار بود، ناگهان ناپدید شد.
پلیس به تماس دوست شانن، به خانهشان میآید و تحقیقات اولیه صورت میگیرد… در حین تحقیقات همسر شانن، «کریس واتس» از ناپدید شدن همسر و دو دخترش اظهار نگرانی میکند و طولی نمیکشد که در بازجوییها، پلیس متوجه میشود که این خانواده به قتل رسیدهاند و قاتل اصلی پدر خانواده یا همان کریس واتس است.
البته کریس در ابتدا میگوید که همسرش شانن، فرزندانش را کشته و بعد هم او همسرش را به همین دلیل به قتل رسانده ولی در بازجوییهای بعدی و گزارش کالبدشکافی مشخص میشود که همسر کریس بیگناه بوده و کریس که در محیط کارش با زنی دیگر در ارتباط بوده و میخواسته از شانن جدا شود، در نهایت خانواده اش را به قتل رسانده است….
این ماجرا در جامعه آمریکا بازخوردهای بسیاری داشت و قضاوتهای زیادی را در مورد خانواده واتس و… در پی داشت. برخی از مردم از قربانیان ماجرا دفاع میکردند و عدهای دیگر هم معتقد بودند که مقصر اصلی شانن است نه همسر قاتلش.
تمام این کشمکشها به این دلیل بود که شانن و کریس نه از اقشار کم درآمد و خلافکار، که جزو طبقه نسبتا مرفه جامعه بودند و هر دو جایگاه شغلی و اجتماعی قابل قبولی داشتند و مهمتر از همه اینکه شانن، در زمان حیاتش در فضای مجازی، به شدت فعال بود و در تمام صفحات مجازی اش از همسرش کریس، به عنوان بهترین مرد دنیا و مهربان ترین شوهر تاریخ که همیشه صبور است و مشکلاتش را تحمل میکقتلند، یاد میکرد….
فقط خوشبختِ خوشبخت هستیم!
یکی از مهم ترین قسمتهای مستند قتل آمریکایی… تاکید روی نقش فضای مجازی در زندگی مردم عام جامعه آمریکاست. در این مستند از همان ابتدا، مخاطبین شانن را در یکی از ویدئوهایش در فضای مجازی میبینند که در حال معرفی خودش و نشان دادن خانواده اش است. شانن، دو دخترش، سگشان و همسرش در کنار هم، یک قاب از زندگی شاد و خوشبخت آمریکایی را میسازند.
کمی که داستان جلوتر میرود، مخاطبین میبینند که صحنه به صحنه این زندگی با یک تدوین خوب، مدام در فضای مجازی است. از صبح و شروع یک روز عادی گرفته تا مراسمهایی مانند شب کریسمس و حتی لحظه دادن خبر حاملگی مجدد و… همه این تصاویر که بیشترشان خانوادگی و خصوصی است، در فضای مجازی پر شده است و در تمام این ویدئوها و عکسها، شانن سعی دارد زندگی اش را به بهترین شکلی که میتواند، به تصویر بکشد و نشان بینندگانش بدهد.
در فضای مجازی یک قانون نانوشته وجود دارد که در آن، هر کسی در هر جایگاهی سعی دارد خودش، زندگی اش و یا حتی کارش را بهتر از آنچه واقعا هست، نشان بدهد. این بهتر نشان دادن، گاهی با بالا بردن کیفیت عکسها و انتخاب برشهای هوشمندانه از زندگی است و گاهی هم با متنها و صحبتهای به اصطلاح صادقانه اما نتیجه کار همیشه یکسان است و آن هم دستکاری واقعیت برای جلب توجههاست.
در مستند قتل آمریکایی… مخاطبین میبینند که زندگی شاننِ واقعی، با آنچه که همیشه برای بینندگانش به نمایش میگذارد، متفاوت است و در واقعیت این زن مشکلات متعددی در زندگی شخصی و خانوادگی اش دارد ولی در صفحات اجتماعیاش، هرگز حتی به قسمت بسیار کوچکی از این مشکلات هم اشاره نمیکند.
شانن در هیچ ویدئویی به رفتارهای ناراحتکننده و تحقیرآمیز خانواده همسرش با او و فرزندانش و تغییر رفتار آشکار همسرش و حتی ورشکستگی مالی اش نمیپردازد و برعکس، در تمام عکسها و ویدئوها، مدام تظاهر به داشتن یک زندگی شاد و بینقص میکند و دقیقا به همین دلیل هم وقتی در نهایت مشخص میشود که قاتل همسرش است، مخاطبین شروع به توهین و تحت فشار قرار دادن خانواده شانن میکنند، چرا که تصاویر صفحات مجازی شانن از این مرد، یک فرشته بسیار مهربان و نجیب ساخته بود و مخاطبین هرگز واقعیت کاملا بر عکس این چهره را نمیتوانستند باور کنند و این باعث شد تا حتی بعد از آشکار شدن واقعیت این جنایت، همچنان عدهای از قاتل ماجرا طرفداری کنند و در فضای مجازی از او دفاع کنند.
سلبریتیهای بیهنر در راه ثروت
یکی از آرزوهایی که در صفحات اجتماعی امروز دنبال میشود، آرزوی رسیدن به شهرت و مورد توجه قرار گرفتن است. این آرزو که مقدمهای برای رسیدن به ثروت و… است، برای بیشتر کاربران صفحات اجتماعی وجود دارد و به خاطر همین هم بیشتر مردم، بخصوص در کشوری مانند آمریکا که شهرت میتواند به ثروتهای بسیار گزاف تبدیل شود، به دنبال رویای شهرت از طریق فضای مجازی هستند.
در گذشته سلبریتیها و چهرههای مورد توجه روز، میبایست پتانسیلهایی برای رسیدن به شهرت میداشتند و این پتانسیلها از صدای خوب و استعدادهای ورزشی گرفته، تا داشتن استعدادهای هنری، همه برای سرمایهگذاری روی آنها، شرط اول و مهم ماجرا بود ولی در دنیای امروز، تنها کافی است شخصی به نوعی و از هر راهی که میتواند مشهور شود، دیگر مانند قبل داشتن استعداد شرط نیست و توانایی خبر سازی و جلب توجه، شرط اصلی سلبریتی شدن است.
به خاطر همین هم نگاه مردم عام، در شبکههای اجتماعی به سمت جلب توجههاست.
در مورد این جنایت و جنایتهای مانند این در غرب، چون قوانین بر اساس ارزشهای سرمایهداری وجود دارد، بیشتر این جنایت کاران با نوشتن زندگی نامههای خود و دادن اجازه ساخت فیلم از زندگی شان، میتوانند به پول برسند و از جنایت و بیرحمی شان هم سود ببرند و ثروتمند شوند.
در مورد پرونده کریس واتس، خانواده شانن از قاضی تقاضا میکنند تا غرامتی برای قتل فرزند و نوههایشان در نظر بگیرد تا دامادشان نتواند از قِبل این قتلها در زندان ثروتمند شود و سودی ببرد!
البته شبکه نت فلیکس با ساخت این مستند و استقبال بسیار زیاد کاربرانش از این مستند توانست، زنگ اول را در استفاده از این داستان جنایی به صدا در آورد و سود خوبی به جیب تهیهکنندگانش بریزد.
جنایتهای هدفمند و ادامهدار
در حال حاضر آمار جنایتهای خانوادگی، در ایالات متحده، به قدری بالاست که از کنترل خارج شده است. نیروهای پلیس در نقاط مختلف این کشور، مدام در حال رفتن به صحنههای مختلف جرم و رسیدگی به جرایم متفاوت هستند و در این بین، قتلها و تجاوزهای بسیار زیادی بدون پیدا کردن مقصر اصلی ماجرا رها میشوند و سالانه بر تعداد پروندههایی که بینتیجه مختومه شدهاند، اضافه میشود….
مطمئناً ضعیف شدن اعتقادات مذهبی و اخلاقی در بین مردم دنیا، باعث زیاد شدن میزان جرم و جنایت شده است و در کشورهای سرمایهداری، به خاطر نوع نگاه به انسان و از بین رفتن ارزشهای معنوی، این سقوط اخلاقی سرعت بالاتری هم دارد.
اما نکته جالب توجه در این بین، جهتگیری برنامه سازان آمریکایی و غربی در این مورد است که طبق دستورالعملی مشخص و از پیش تعیین شده، سه دههای میشود که به صورت متمرکز در حال ساخت مستند، فیلم، سریال و… در مورد جنایتکاران معروف و قاتلان زنجیرهای هستند و از این قاتلان بیرحم، سلبریتیهایی ساختهاند که به وسیله رجوع به داستان کثیف و منزجرکننده زندگیشان، پولهای کلان به جیب رسانهها و سرمایهداران و تهیهکنندگان کهنهکار بریزند.
انتهای پبام/