اگر مساجد مرجع مشکلات خانوادگی زنان شود
مشکلات ریز و درشت خانوادگی مخصوصا از طرف زنان وقتی به دادگاه ها کشیده می شود، چقدر حل و فصل می شود و به نتیجه می رسد؟ مشکلات خانوادگی زنان با این همه هزینه و درگیری و وکیل و قاضی و … چقدر در مراجع قضایی حل شدنی است؟ در نبود ریش سفیدهای فامیل که در قدیم به این اختلافات رسیدگی می کردند، نمی توان مساجد را فعال کرد برای حل مشکلات خانوادگی؟ آیا اقامه حق مردم همراه با اقامه نماز جماعت اصل معنای اقامه نماز نیست که در قرآن آمده است؟
دادگاه ها امروزه مرجع دعواهای بسیار زیاد و خیلی متنوع در حوزه های مختلف حقوقی و کیفری از مشکلات مالی و ملکی و گرفته تا انواع کلاهبرداری ها و اختلافات و قتل ها و … در این اواخر جرائم فضای مجازی هستند. با این همه دعوا و پرونده که در این دادگاه مطرح است، آیا مرجع مناسب برای مشکلات خانوادگی هم همین دادگاه هاست؛ گیرم از نوع خاص خانواده اش؟
آیا مخصوصا زنان وقتی وارد مسیر قانون و دادگاه می شوند برای حل مشکلات خانوادگی شان، با دست پر و سر بلند بیرون می آیند؟
آیا اصولا جنس مشکلات خانوادگی و روحیات زنانه و مخصوصا کرامت و حرمت زنان چقدر تناسب با حضور در مراجع قضایی دارد؟
واقعیت این است که مسیر دادگاه از خانه تا خود دادگاه و تا محاضر و دفترخانه ها و از راننده تاکسی گرفته تا بعضی وکلا و کارگزاران دستگاه قضا گاه به عوامل ناامنی برای زنانی تبدیل می شوند که به دنبال اعاده حق خود از این مراجع هستند.
نهایتا هم خروجی دادگاه ها در عمل در بیشتر موارد جز طلاق های بی رویه و غیرمنتظره، با دلیل و بی دلیل چه چیز دیگریست؟ این همه طلاق را اگر در کنار تعداد پرشمار دختران و پسرانی بگذاریم که به دلایل مختلف از جمله عدم توانایی مالی و یا نبود موارد مناسب و دلخواه ، سالها از سن ازدواج شان گذشته، چه وضعی در جامعه مان پیدا می شود؟ ضمن این که حاصل این طلاق ها خیلی اوقات فرزندانی است که خودشان بخاطر مهر فرزند طلاق بودن که بر پیشانی شان خورد، شاید برای ازدواج با مشکل بیشتری روبرو هستند.
دادگاه تنها راه است؟
سوال این است که آیا در مراجع قضایی، وکلا و قضات و حقوقدانان، همه باهم همه دست به دست هم بدهند می توانند مشکلات خانواده ها را براساس نظر کارشناسی و قوانین حل و فصل کنند طوری که نتیجه مطلوبی به دست آید؟
معمولا نتیجه حل و فصل دادگاه در امور خانوادگی ، صدور حکم به نفع یکی از طرفین و به ضرر دیگریست که هم گاه با مدتها دوندگی و درگیری های روحی و روانی و هزینه های زیادی که به سختی خانواده ها و مخصوصا زنان از عهده پرداخت آن برمی آیند. در نهایت هم در بسیاری موارد نتیجه ی دلخواه و جالبی به دست نمی آید. دراین دعواها خیلی وقت ها ادله اثبات دعوی درست و صحیح ارائه نمی شود و حتی با وجود وکیل مدافع هم معلوم نیست نتیجه تغییر کند.
پس روشن است که خیلی وقت ها کشاندن دعوا و اختلافات خانوادگی به دادگاه، بخصوص در مورد مسائل خانوادگی ، نه تنها بهترین راه نیست، بلکه تنها راه بدردبخورهم نیست.ریش سفیدها کجا رفتند؟
آیا قرآن در این مورد چه نسخه ای تحویز کرده است؟
در قدیم بسیاری از مسائل خانوادگی، چه میان زن و شوهر و فرزندان و چه در مورد دریافت حقوق خانوادگی مثل ارث، مهریه و نفقه و… با واسطه قراردادن بزرگترها و ریش سفیدان فامیل حل و فصل می شد. متاسفانه این رویه خوب امروزه در میان مردم چه در شهرهای بزرگ و وچک و چه حتی در روستاها کمتر دیده می شود. فرهنگ عامه را جوری دستکاری کرده اند که رسیدگی به مشکل و حل اختلاف بین مردم، به معنای مداخله در امور شخصی و به هم زدن در استقلال فکری و عملی دیگران محسوب می شود. از طرفی خود کسانی که مشکل دارند، راضی به حل مشکل بدین صورت و با راهنمایی و مصلحت خواهی بزرگترها نمی شوند. مشکل بزرگتراین است که بزرگترها هم وقتی پای منافع نزدیکان و دوست و آشنای خودشان در میان باشد، بعضا از جاده عدالت خارج می شوند و نه تنها ابی بر آتش اختلافات نمی ریزند که گاهی به آن دامن هم می زنند؛ طوری که عملا دعوای دو نفره تبدیل به دعوای دو خانواده و بلکه دو قوم و فامیل می شود! یعنی مساله کوچک به مساله بزرگ تبدیل می شود با کلی جنجال و فتنه و حاشیه و …
راه حل کجاست؟
امروزه غالبا برای حل اختلافات خانوادگی توصیه می شود که به مشاورین و وکلا و راهنمایانی که هیچ منفعتی در حل اختلاف و مشکل ندارند، مراجعه شود. این گروه از راهنمایان و کارشناسان تنها با اتکا به تخصص خود، بدون شناخت از پیشینه این افراد، با راهنمایی هایی کلیشه ای و قالبی، که اکثرا برگرفته از نظریات اندیشمندان و کارشناسان خارجی هم هست، به دنبال حل مشکل مراجعه کننده اند. ولی آیا واقعا مسائل خانوادگی زنان در این مشاوره ها بدرستی مطرح و حل و فصل می شود؟
شاید لازم است بجای بزرگترهای خانوادگی حالا به دنبال بزرگترهای دیگری باشیم؛ بزرگترهایی دلسوز، در دسترس، عاقل، بیطرف و از همه مهمتر معتمد.
راه حل را باید در پایگاه های محله ای که در همه جا هم هست، خانه خداست، یعنی مساجد جست.
مساجد از صدر اسلام قرار بوده کانون حل همه مسائل و معضلات زندگی مردم باشند، هم فردی، هم خانوادگی و هم اجتماعی.
الان در جامعه ما سالهاست جای خالی مساجد و ائمه جماعات در حل مشکلات و معضلات مردم به خوبی رخ نموده است. درهای خیلی از مساجد، عملا فقط برای اقامه نماز جماعت باز می شود و چند دقیقه ای بعد از نماز جماعت هم چراغ خاموش و دربسته می شود!
امام جماعت هم که در اصل به معنای فردی دانا و دانشمند بوده که مسائل دینی و اخلاقی را بخوبی می داند و مردم، از زن و مرد، پیر و جوان و …برایش جایگاهی خاص و احترام زیاد قائلند و از ایشان حرف شنوی دارند، دیگر نیست.
روزگاری در هر محله ای که مسجدی فعال وجود داشت، جرائم و مجرمین کمتری دیده می شد. در اختلافات و دعواها اولین کسی که به او اعتماد کرده و مراجعه می کردند، همین امامان جماعت مسجد بوده اند.
امروز هم مسلما اگر امام جماعتی دلسوز، معتمد و حاضر در صحنه مسجد در غیر وقت نماز هم باشد، خیلی از مردم و مخصوصا زنان و خانواده ها چه بسای مسائل و مشکلات خود را به دادگاه ارجاع ندهند با هزینه بالا، و رفت و آمد مشکل، و جریان های رسیدگی طولانی مدت و …
در مرحله اول این نوع مشکلات و اختلافات می تواند نزد امامان جماعت مسجد و معتمدین محل در مسجد مطرح شود و اگر حل نشد، به مراجع قضایی مراجعه کنند.
در این صورت می توان امیدوار بود که به راحتی با هر بگومگوی خانوادگی و اختلافی بین زن و شوهرها کاربه دادگاه و بعد ازآن طلاق نکشد و بر تعداد زنان مطلقه بی پناه و مردان سرگردان زندگی از دست داده، و فرزندان بی گناه و بلاتکلیف و تک سرپرست روزانه افزوده نشود.
مساجد و ائمه مساجد اگر کارشان را در محله ها خوب انجام بدهند، حتی در ازدواج جوانان هم می توانند نقشی مناسب داشته باشند که اگر چنین شود، قطعا ازدواج ها هم می تواند بهترو خانواه ها محکم تر شود. کلا با چنین نقشی از مساجد محله و خانواده قطعا برای دختران و زنان به محیط های امن تری تبدیل می شود. حقوق افراد از جمله دختران و زنان هم در سایه مسجد و امام جماعت معتمد و دلسوز بهتر احیا می گردد.
نه اگر امام جماعت با کاسبهای محل ارتباط برادرانه، محبت آمیز، نزدیک و فرهنگی داشته باشد، محیط برای زنان و دختران امن و امان می شود. اگر هم طلاقی اتفاق افتاد و یا مردی از خانواده از دست رفت، زن بی سرپرست و فرزندانش بایستی در سایه همین امنیت و اخلاق مداری بتواند بدرستی زندگی و معیشتش ، شغلش و همه امور زندگی اش سروسامان بیابد و سروکارش در بهترین حالت به سازمانه های حمایتی نیفتد و در بدترین حالت هم که خدا می داند…
در واقع مساجد و ائمه مساجد با واسطه گری میان مردم نیاز به حمایت و مردم تواتمند و خیرخواه باید کار حل مسائل و مشکلات مادی و معنوی مردم مخصوصا زنان را بسامان برسانند، فارغ از کاغذبازی و مقررات دست و پاگیر اداری و …
شاید چنین مسجد و امام جماعتی مصداق اصلی و کامل همان معنی اقامه نمازباشد که خداوند در قرآن سفارش کرده است و در واقع به معنای اقامه حق مردم در کنار برپایی نماز جماعت است؛ کاری که حالا مدتهاست بر زمین مانده است.
یا علی
/انتهای متن/