دیر و کم مثل برف میآیی
مژگان عباسلو از زنان جوان شاعر کشور است که در شعرهایش بیش از هر چیز عاطفه و زنانگی اوست که به چشم میآید در قالب تصاویری بکر و خلاقانه که به مخاطب ارائه میشوند؛ او عشق را حقیقتِ محترمی میداند و خطاب به آنها که این حقیقت را مورد بیمهری قرار میدهند، به طعنه سخن می گوید .
مژگان عباسلو ، شاعری است که قلمش جز عشق و دنیای پر راز و رمزش زبان ندارد ، او عاشقانه می سراید ، عاشقانه ، عاشقانه و باز هم عاشقانه. وقتی عاشق می شوی، دلت می لرزد و زنگ دلت به صدا در می آید، وقتی دلت بیمار خوبرویی می شود و عاشقی ات آغاز می شود ، می توانی دلت را مهمان کنی به غزل هایی از مژگان عباسلو .آنچه بیش از هر چیز در شعرهای عباسلو به چشم میآید، عاطفه و زنانگی اوست که در خلال تصاویری بکر و خلاقانه به مخاطب ارائه میشوند؛ او عشق را، حقیقتِ محترمی میداند و خطاب به آنها که این حقیقت را مورد بیمهری قرار میدهند، به طعنه سخن می گوید .
نگاه شاعرانه و عاطفی این شاعر به پدیدهها در تمام غزلها با او همراه است و عباسلو با زبانی سهل و ممتنع در جایجای کتاب شعرش با لطافت هرچه تمامتر، آنچه در خیال دارد به قامت شعر مینشاند.
دکتر مژگان عباسلو فارغ التحصیل رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی است و از جمله شاعرانی است که توانسته است عاشقانه لطیف روح به زیبایی با قلمش ماندگار کند .
مجموعه شعرهای این شاعر با عناوین «آوازهای عاشقانۀ تو»، «شاید مرا دوباره به خاطر بیاوری» ،«از لب برکهها» و «هم قفسان» بهترتیب توسط انتشارات «هزارۀ ققنوس»، «هنر و رسانه» ،«چکه» و «شهرستان هنر» منتشر شده اند.
به تماشای زیبایی های عشق می نشینیم با غزلی دلنشین از او .
می روی زود، عمر من هستی! دیر و کم مثل برف میآیی
چقَدَر ناز میکشم تا تو یک دو جمله به حرف میآیی
نه تو را میشود نزد فریاد، نه تو را با بقیه قسمت کرد
بیسبب نیست مثل هر رازی تو به چشمم شگرف میآیی
هر زنی کوزهای ست بر دوشش، میبرد پای چشمهی تقدیر
قسمت این است عاشقت بشوم، سنگی و سمت ظرف میآیی!
بی تو هرچند سخت میگذرد این زمستان سرد و طولانی
دیر یا زود مطمئن هستم ناگهان مثل برف میآیی
میپرد باز پلک پنجره ام، خانه چشما نتظار مهمان است
بوسه و بغض و اشک و دلتنگی… تو بگو کی به صرف میآیی؟
/انتهای متن/