زنان روستایی پتانسیل های خوبی برای کارآفرینی دارند
اهمیت کارآفرینی زنان روستایی، ضرورت توانمند سازی این زنان در محیط روستایی و همچنین لزوم توجه به وضعیت زنان فقیر در شهر و روستا با هدف تحقق توسعه، از جمله بحث هایی بود که در نشست ” زنان روستایی و برخی از شاخص های اجتماعی ” مورد بررسی قرار گرفت.
روز گذشته گروه جامعه شناسی روستائیان و عشایرِ انجمن جامعه شناسی ایران با همکاری مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی نشستی را با عنوان ” زنان روستایی و برخی شاخص های اجتماعی” در حضور تعدادی از صاحب نظران و اساتید این حوزه برگزار کرد.
نقش زنان روستایی در نبود مردانشانفروغ السادات بنی هاشم، مدیرکل دفتر امور زنان روستایی و عشایری جهاد کشاورزی، در رابطه با ترویج کارآفرینی زنان روستایی و عشایری و نقش آن در توسعه کشور سخنانش را اینطور آغاز کرد:
” با توجه به بیکاری، مهاجرت و مشکلات اقتصادی در شهر و روستا، کارآفرینی در حال حاضر موضوع بسیار مهمی است که خوشبختانه مدتی است، دانشگاه و نهادهای اجرایی به آن می پردازند. امروزه بحث کارآفرینی در ارتباط با زنان روستایی هم با توجه به اتفاقاتی که در مناطق روستایی می افتد اهمیتش صدچندان شده است، چون ویژگی هایی در مناطق روستایی وجود دارد که جایگاه کارآفرینی را در آنجا خاص می کند.
مهاجران فصلی در ٦٠ درصد روستاها مرد هستند و خیلی از آن ها در این چند ماه به خانه برنمی گردند. برخی پول می فرستند اما در نبود مردان، عمدتا زنان شان خانواده را اداره می کنند . در زمانی که مردان مهاجرت های فصلی ندارند و در خانه حضور دارند به طور متوسط ٢٠ درصد از فعالیت ها را زنان انجام می دهند و در زمان نبود مردان این نسبت حتی به ٤٧ درصد هم می رسد.
خود مهاجرت به کاهش نسبت جنسی و افزایش نسبت تجرد منجر می شود. از سال ۸٥ نسبت تجرد در مناطق روستایی به شهری افزایش یافته و مقایسه نسبت تجرد دختران در سال ۸٥ به ٩٠ نشان می دهد غیر از گروه سنی ٢٥ تا ٢٩ سال، در بقیه گروه های سنی افزایش تجرد را داریم، یعنی حتی در سن ٤٠ تا ٤٤ سال با تجرد قطعی روبرو هستیم.”
دلایل ضرورت کارآفرینی زنان روستایی
بنی هاشم در ادامه صحبت هایش در مورد نقش زنان روستایی در اقتصاد گفت :
” به دلیل کاهش نسبت جنسی، افزایش نسبت تجرد، افزایش مهاجرت های فصلی، افزایش زنان سرپرست خانوار، سالخورده شدن جمعیت روستا و افزایش هزینه های زندگی روستایی، نقش اقتصادی خانم های روستایی پررنگ تر شده.
همچنین مفهوم زن سرپرست خانوار مدتیست تغییر کرده و امروزه سه گروه زن سرپرست خانوار داریم: یکی زنانی که به دلیل طلاق یا فوت همسر در قانون به عنوان زنان سرپرست خانوار محسوب می شوند. دوم زنانی که علی رغم مجرد بودن سرپرستی خانواده را برعهده دارند.
سوم خانم هایی که متأهل اند و به دلیل مهاجرت های طولانی مدت فصلی مردان، سرپرستی خانواده را از طریق کارهایی مختلف چون خیاطی، دامداری، کشاورزی به عهده می گیرند.
نتیجه سرپرستی زنان روستایی این شده است که وقتی ما دوره های کارآفرینی را در میان زنان روستایی برگزار می کنیم می بینیم آن ها ایده های بسیار جالب و مفیدی ارائه می دهند. با توجه به اینکه عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی نیز در توسعه کارآفرینی زنان موثرند، اما شرایط زندگی افراد و نیاز اقتصادی، نقش پر رنگ تری در این مسأله دارند.
همچنین در حال حاضر تعداد دختران روستایی تحصیلکرده افزایش یافته بنابراین سطح توقعی برایشان ایجاد کرده که نمی توانند با شرایط گذشته زندگی کنند و همین باعث استقبال از کارآفرینی و ارزش افزایی شده است. الزامات توسعه کارآفرینی که توسط دولت ها باید انجام شود شامل آموزش های دوره کارآفرینی، قرار گرفتن در معرض دانش و فنون جدید است و تأمین منابع مالی است.”
مقایسه زندگی زنان فقیر شهری و روستایینفیسه آزاد، دانشجوی دکترای جامعه شناسی دانشگاه آزاد تهران مرکز نیز در زمینه پژوهشی کیفی که در سال ۸۸ در دو روستا و یک شهرستانِ استان اصفهان انجام داده بود و در سال ٩٦ همان اطلاعات را بروز کرده بود، به ارائه ی بحث پرداخت:
“سؤال اصلی این تحقیق این بود که زندگی زنان فقیر در روستا و شهر چه فرقی با هم دارد؟ آیا روستا و شهر به عنوان محیط، تأثیری در بهبود شرایط فقر در زندگی زنان دارد یا نه؟
من برای تحقیقم شهر “داران” را از توابع اصفهان و یکی از روستاهای خیلی نزدیک به این شهر به نام “ولاشان” و یکی از روستاهای خیلی دور به نام “ننادگان” را انتخاب کردم. در روستاها با زنانی که فقیر شناخته می شدند صحبت کردم و در شهر از طریق کمیته امداد و بهزیستی به زنان فقیر دسترسی پیدا کردم در ضمن در شهر داران محله ای فقیر نشین و مهاجر نشین به نام “ترک آباد” وجود دارد که در آنجا هم تحقیق کردم.
روستای ولاشان که در حال حاضر به عنوان بخشی از شهر داران محسوب می شود از نظر کالبدی و نمادهای روستایی تغییراتی کرده و جمعیت آن نسبت به سال ۸۸ افزایش یافته اما روستای ننادگان که از شهر داران بسیار دور است و زمین های کشاورزی سیب زمینی بسیار وسیعی دارد، از نظر جمعیت نسبت به سال 88 افت بسیاری داشته است.
محله ترک آباد داران هم هیچ تغییری نسبت به سال ۸۸ نکرده بود و فقط به طور طولی گسترده تر شده بود و یک محله پولدار نشین به شهر داران اضافه شده بود.”
تفاوت امکانات شهر و روستا
این پژوهشگر اجتماعی در ادامه گفت:
” در شهر داران انزوای فیزیکی خیلی شدیدی به چشم می خورد یعنی فقرا در یک جای خاصی از شهر ساکن اند، مالکیت خانه ها اکثرا اجاره ای بوده و کیفیت آن ها پایین است. در روستاهای ننادگان و ولاشان خانواده فقیر و غنی در کنار هم زندگی می کنند و خانواده های فقیر نشین در محله و جای خاصی مانند شهر داران ساکن نیستند و مالکیت خانه ها عمدتا با روستائیان بود.
نظام اداری آب، برق، گاز و تلفن در شهر پیچیده تر بود اما در روستا این نظام آسان تر بود و اگر مشکلی پیش می آمد با یک هم افزایی روستائیان حل می شد. در روستا به شکل سنتی درآمد حاصل از دام برای زنان است اما در شهر به دلیل دامپروری کمتر، این درآمد وجود ندارد . در روستا گاهی به دلیل مهریه مالکیت زمین به طور محدود برای زنان است اما زنان شهر این مالکیت را ندارند. از تغییرات دیگر در روستاها می توان به اینکه دیگر خیلی از خانواده ها دامپروری نمی کنند و مکانیزه شدن سیستم برداشت باعث شده بود زنان شغل های خرد را از دست بدهند، اشاره کرد.
در شهر زنان باید برای رفتن به دکتر و خانه بهداشت، وقت بگیرند و مسافتی را طی کنند و هزینه بدهند و اغلب برای بیان مشکلشان هم به دکتر دچار مشکل بودند اما در روستاها مسئولین خانه بهداشت و دکترها محلی و بومی بودند و با آمدن به درب منازل بسیار خوب با آن ها ارتباط می گرفتند. نسبت به پیشگیری و درمان بیماری های زنانه و بیماری های دیگر، زنان نه در شهر و نه در روستاها آگاهی زیادی نداشتند و حتی نسبت به این مسائل مقاومت کرده و حاضر نبودند خیلی در مورد این مسائل حرف بزنند.”شرایط بهتر زنان فقیر روستایی نسبت به زنان فقیر شهری
نفیسه آزاد در تکمیل بحث خود در مورد شرایط زنان شهری و روستایی اظهار داشت:
” استفاده از فضای عمومی و سهولت در تردد در روستا بسیار بیشتر از شهر بود و نیاز به صرف هزینه نداشت. مهاجرت مردان قدرت تصمیم گیری زنان را در روستا بسیار بیشتر کرده اما به لحاظ روانشناختی احساس قدرت در زنان برای بهبود زندگی، چه در شهر و چه روستا تفاوت خاصی نمی کرد. بعلاوه آرزوهای زنان در روستا و شهر تقریبا یکی بود و بسیاری از خانم ها چه در شهر و چه در روستا به دلایل مختلف دوست داشتند که یک مرد باشند.
در مجموع نتایج به دست آمده در این تحقیق کیفی نشان می دهد، شاخصه های فقر در شهر، زنان شهری را فقیرتر از زنان روستایی کرده. حتی با اینکه شاید به لحاظ درآمد زنان شهری وضعیت بهتری از زنان روستایی داشته باشند اما انزوای فیزیکی، عدم قدرت چانه زنی، عدم دسترسی به نهادهای بهداشتی روی فقر آن ها بسیار تأثیر داشته و در این موارد زنان روستایی شرایط بهتری نسبت به زنان شهری دارند.”
فعالیت های تعاونی زنانه ی مهرآفرین ارمحمیده دباغ دکترای جامعه شناسیِ توسعه اجتماعی دانشگاه تهران نیز در زمینه توانمندسازی زنان روستایی به نکاتی اشاره کرد:
” توانمندسازی نوعی تغییر درونی و بیرونی است و وقتی انسان به این نتیجه برسد که می تواند در خودش تغییر ایجاد کند به توانمندسازی می رسد و همه این ها با خودباروری، افزایش حق انتخاب، آزادی عمل و افزایش قابلیت ها در ارتباط است.
توانمندسازی یک زن نه تنها ارزش ذاتی دارد که ارزش ابزاری هم دارد و سرمایه انسانی را هدف توسعه قلمداد می کند. آمارهای موجود نشان می دهد، تعداد زنان باسواد و زنان سرپرست خانوار در کنار بیکاری و تجرد قطعی آنان افزایش یافته و این عوامل به فقر زنانه دامن زده و و نقطه عطفی برای سیاستگذاری هاست، یعنی ظرفیت ها و پتانسیل هایی در قوانین موجود برای کمک به مسائل زنان روستایی باید در نظرگرفته شود. در قوانین چهارم، پنجم و ششم توسعه به توانمندسازی زنان توجه شده و در این بین یکی از ساختارهایی که می تواند مفید باشد تعاونی های زنان روستایی است نمونه ای که من مطالعه کردم “تعاونی روستایی مهرآفرین ارم بویه” در پاکدشت ورامین است که به دلیل نزدیکی به شهر، کارخانه های زیادی در اطراف آن وجود دارد. هفت خانم دانش آموخته ی رشته ی کشاورزی این تعاونی را تأسیس کرده اند و الان ١٠٤ عضو دارد و زنان روستایی از ارم بویه و پنج روستای دیگر اطراف پاکدشت به این تعاونی پیوسته اند.”
دباغ در ادامه بحثش افزود:
به قدری تعاونی زنان روستایی در آن منطقه شناخته شده است که حتی کارخانه های اطراف برای تأمین نیروی کار خود گاهی به این تعاونی مراجعه می کنند. براساس مصاحبه هایی که انجام دادم، اکثر خانم های فعال در این تعاونی بی سواد و کم سوادند، حتی تعدادی از آن ها مجرد، بیوه و فاقد جایگاه مناسب در خانواده بودند. همچنین بیماری های روحی و جسمی زیادی داشتند که خوشبختانه در این تعاونی تعدادی از خانم ها بیمه شده و امنیت شغلی پیدا کرده بودند.”
/انتهای متن/