هاتف، حرف خوبی که ضعیف زده شد

“هاتف” به کارگردانی داریوش یاری و تهیه‌کنندگی نعمت چگینی مجموعه مناسبتی بود که در اواخر محرم ازشبکه یک سیما به روی آنتن رفت.

خلاصه داستان:
ریحانه ( زیبا بروفه) به اصرار پدرش با او راهی کربلا می شود. در روز عاشورا، پدر ر یحانه، ابراهیم (محمد فیلی) در کربلا بر اثر حمله قلبی می‌میرد. او در آخرین لحظه نام هاتف را به زبان می آورد. ریحانه پیگیر آخرین گفته ناتمام پدر می‌شود و در این مسیر رو در روی خانواده و همسرش قرار می گیرد و زندگی زناشویی اش دستخوش چالشی بزرگ می شود.
“هاتف” داستان زندگی و تحول درونی ریحانه است. ریحانه زنی فعال است. حرفه اش خبرنگاریست و او بواسطه شغلش بسیار دغدغه مند، کنجکاو و پیگیر می باشد. در جایی از فیلم می گوید:« راست بیات بهتر از دروغ تازه است». ریحانه در داستان با دو ماجرا روبروست: قتل نگین و وصیت نامه پدر؛ دو ماجرایی که در طول داستان بموازات هم پیش می روند.
ریحانه که خود یکی از پایه گذاران خوابگاه دختران است فراتر ازیک خبرنگار با وجدانی بیدار، پیگیر ماجرای قتل نگین و شناسایی قاتل اوست و سرانجام نیز با پشت سرگذاشتن فراز و فرودهای بسیار، از دست دادن کارش و حتی به خطر افتادن جانش، به حقیقت دست می یاید.
تمرکز اصلی داستان بر روی هاتف و وصیت نامه ناتمام حاج ابراهیم است. ریحانه با وجود مخالفت برادر، مادر و خواهرش به دنبال هاتفی می رود که پدر در لحظات پایانی زندگی اسم او را به زبان آورده است. هاتف همچون ندایی درونی ریحانه را به خود فرا می خواند. ظاهراً هاتف پسر بچه ایست که قدرت تکلم خود را از دست داده و ابراهیم به پدر او بدهکار است اما در پس این ماجرا بحرانی عجیب در پیش روی ریحانه است. ریحانه با سماجت فراوان می فهمد همسرش- دانیال- ( حمید گودرزی) پول امثال پدر هاتف را خورده و حاج ابراهیم با وجود آگاهی از عدم ورشکستگی دانیال شهادت دروغ می دهد.
ریحانه در ابتدای داستان فرد خیلی معتقدی نیست؛ یعنی به اعتقادات مذهبی پدرش هم شک دارد اما در پروسه قصه به تحول درونی می رسد، شخصیت و ایمان خود را بازسازی کرده و محکم می کند.
ریحانه در سکانسی به مادرش می گوید:« می خواستم مثل شما خودمو به خواب بزنم، اما خدا نذاشت و لب پرتگاه هاتف را فرستاد.» در واقع هاتف نشانه ای از سوی خدا بود تا ریحانه به حقیقت وجودی اطرافیانش پی ببرد.
آشکار شدن حقیقت و کلاهبرداری دانیال مصادف شد با حامله شدن ریحانه، ریحانه ای که آرزوی مادر شدن دارد و اینجا ریحانه سر دو راهی سختی قرار می گیرد.
«انتخاب بین عشق و عدالت سخته، من می خواستم چشمامو ببندم که بچه ام زیر سایه پدر بزرگ بشه اما نتونستم.»
ریحانه که اعتقاد دارد عدالت نمی‌تواند پشت در خانه آدم جا بماند، نه تنها راضی نمی شود بچه اش با پول حرام بزرگ شود، بلکه برای عدالت خواهی امثال پدر هاتف کار را به دادگاه می کشاند.

همسر شهید و مشکلاتش
پونه( کمند امیرسلیمانی) -خواهر ریحانه- همسر شهیدی است که دوباره ازدواج کرده است. او هم در زندگی زناشویی خود دچار بحران است؛ از یک سو پسرش قرار دارد و از سوی دیگر همسر دومش، میثم( شهرام قائدی). پونه قصد دارد همراه میثم به خارج از کشور برود اما پدر شوهر اولش معتقد است جای فرزند شهید در خارج از کشور نیست. پونه همچون مادران فداکار ایرانی راضی می شود تا از میثم طلاق بگیرد و او به تنهایی به خارج از کشور و نزد دخترش برود؛ چراکه می خواهد پسرش در کنار او بماند. این تصمیم پونه بالاخره پدر شوهرش را به رفتن او راضی می کند.
فیلمساز با نمایش زندگی پونه قصد دارد هم بگوید همسران شهدا حق ازدواج مجدد را دارند و هم این نکته را نشان دهد که تربیت اگر درست باشد، در خارج از کشور هم فرزندان سالم می مانند.

تلنگری به دختران خوابگاهی
فیلمساز با گنجاندن داستان نگین در سریال می خواهد تلنگری بزند به دخترانی همچون دخترانی که در خوابگاه زندگی می کنند که بعضاً دور از چشم پدر و مادر خود روابط آزاد دارند و فریب مردان هوسباز را خورده و قربانی آنان می شوند.

کلام آخر
فیلمساز با به تصویر کشیدن زندگی ریحانه و جدال او بر سر حق و باطل و شناسایی حقیقت می خواهد بگوید که انسان همواره در معرض آزمایش الهی است.
در واقع فیلمساز به دنبال آن است که مخاطب با تماشای سریال هاتف تصمیم های شخصیت های داستان را با تصمیم های مردم در سال های منتهی به عاشورای حسینی و انتخاب راه حق از باطل مقایسه کند. پیام سریال بسیار ارزشمند است اما پرداخت ضعیف، شخصیت پردازی ناقص و عدم انسجام فیلمنامه و شعار زدگی، هاتف را به سریالی متوسط و فاقد اثرگذاری لازم تبدیل کرده است.
با توجه به این که سریال‌های مناسبتی سال‌هاست مخاطبان خود را در سیما پیدا کرده است و امروز یکی از مطالبات بینندگان رسانه ملی می باشد، شایسته است سریال های مذهبی با دقت و توجه بیشتری ساخته شوند.

/انتهای متن/