خانمی روی پشت بام است!
«پیر لوتی» سفرنامه نویس و مامور وزارت برون مرزی فرانسه که در دوره مظفرالدین شاه به ایران سفر کرده بود، از سختی و ناگواری یک امر خیلی با تاسف یاد می کند، این که هیچ زن ایرانی را نتوانست بدون حجاب در معابر عمومی ببیند و حتی بر پشت بام خانه ها!
لويى ماري ژولين وياند معروف به «پيِر لوتی»، نویسنده رمان و مامور وزارت برون مرزی کشور فرانسه بود. او در سال 1901.م یعنی همزمان با دوره پادشاهی مظفرالدین شاه قاجار از راه سفر هند به ایران وارد شد. سفرنامه او به ایران که با عنوان «به سوی اصفهان» چاپ شده است، گویای توجه ویژه او به زنان ایرانی است.
او در مسیر حرکت خود از بندر بوشهر تا وقتی به اصفهان و سپس تهران می رسد، حتی تا وقتی از طریق بندر انزلی، ایران را به مقصد روسیه ترک می کند، بارها و بارها به وجود زنان محجبه در معابر اشاره می کند.
پیر لوتی در تمام مطالبی که درباره زنان ایرانی نوشته با تاسف از این که نمی تواند یک زن ایرانی را بدون حجاب ببیند، یاد می کند.
چقدر ساده لوح بودیم
این کنجکاوی پیر لوتی که از نگاه همه زنان عفیف عالم نوعی هرزگی است، در جایی از کتاب سفرنامه او خیلی پررنگ و مشخص است.
داستان از این قرار است که روزی در ایام اقامت پیرلوتی در شهر شیراز، مستخدم فرانسوی اش به او خبر می دهد تعدادی لباس زنانه بر بند رختی روی پشت بام همسایه آویزان است. او از مستخدمش می خواهد که حواسش باشد تا اگر زنی در هنگام غروب خواست آن رخت ها را از روی بندرخت جمع کند، به او خبر دهد. مستخدم کشیک می کشیده تااینکه دم غروب بانویی برای جمع کردن رخت ها به پشت بام می آید. شاید جالب باشد بقیه اش را از زبان خود پیر لوتی بشنوید:
«مستخدم من با شتاب و حالتی مخصوص وارد اطاق شد و گفت: خانمی روی پشت بام است. من با عجله به دنبال او می روم. در آنجا زنی را مشاهده می کنم که از پشت سر بسیار جذاب و فریبنده به نظر می رسد. اندام خود را به وسیله لباس چیت و موهایش را با پارچه ای ابریشمی مستور داشته است. سرانجام سر خود را برمی گرداند. گوئی با چشمان حیله گر خود به ما می گوید: همسایه ها! بی جهت به خود زحمت ندهید! من پیرزنی هفتاد ساله ام که دندانهایم ریخته…
واقعا ما چقدر ساده لوح بودیم که تصور کرده ایم زنی زیبا روی پشت بام بیاید و خود را در معرض دیده شدن قرار دهد!…[1]»
و اینطوری حسرت دیدن حتی یک بانوی جوان و بی حجاب شیرازی، بلکه یک بانوی بی حجاب ایرانی به دل پیر لوتی ماند!
[1] -«به سوی اصفهان»، سفرنامه پیر لوتی، ترجمه بدرالدین کتابی، انتشارات اقبال، چاپ اول 1372.ش، ص 103 و 104
/انتهای متن/