از اول هم دوستت نداشتم!

قطعا هر زندگی مشترکی در روز اول با علاقه و عشق شروع می شود و مخصوصا مرد ممکن نیست که بدون علاقه از زنی خواستگاری کند و با او ازدواج نماید. با این حال چه می شود که در اثر مرور زمان این علاقه به سردی می گراید و دوری و جدایی و …؟ زهره خانم به این سوال در مورد زندگی خودش این طور پاسخ می دهد.

0

زهره خانم زنی است رنج کشیده و خسته که امروز وقتی از دوران کودکی اش را تا امروز مرور می کند فقط سختی می بیند و ناملایمات.

 خودش می گوید:

ما چهار خواهر و برادر بودیم که در کنار پدر و مادری زندگی می کردیم که دائم با هم اختلاف و دعوا داشتند ، کودکی و جوانی مان اینطور گذشت. ما بچه ها که من وسطی شان بودم، همیشه کز کرده در کنجی مخفیانه بازی و بچگی می کردیم که نکند چشم  پدر خشن و بداخلاق مان به ما بیفتد و باز هم کنترل دست و زبانش را از دست بدهد و …!

پدر ما با کوچک ترین صدا یا حرکت از جانب ما بچه ها از جا در می رفت و فحش و کتک بود که نثار ما می شد. بخاطرهمین اخلاق پدرم و منفعل بودن مادرم در مقابل او ما با هیچکدام از اقوام و فامیل حق رفت و آمد نداشتیم و کسی هم از ترس او بسراغ ما نمی آمد.

بهر سختی که بود بالاخره زمان گذشت و ما بزرگ شدیم. با اصرار زیاد خودم و با وجود مخالفت پدرم به دانشگاه رفتم.  برای درس خواندن توانستم با کار  و درآمد مختصری که داشتم تاحدی شهریه دانشگاه و  هزینه رفت و  آمدم را  تامین کنم. بالاخره  لیسانسم را گرفتم. بعد از پایان  درسم هم برایم کار بهتری پیدا شد در شرکتی که یکی از اقوام معرفی کرده بود. در همین شرکت بود که با همسرم ناصر آشنا شدم و واو متوجه وضع نابسامان زندگی من و خانواده ام  شد.

ناصر بارها دیده بود که من پای تلفن با مادر یا پدرم بلند صحبت می کنم و به دلیل بهانه های بیمارگونه پدرم با گریه و زاری به سوالاتش جواب می دادم. ناصر عملا  سنگ صبور من شده بود و هربار که ناراحت بودم، به عنوان یک همکار با حرف هایش مرا آرام می کرد. تا روزی که مدیر شرکت که از اقوامم بود، گفت که ناصر از من خواستگاری کرده و می خواهد اجازه بگیرد بیاید خانه ما برای خواستگاری و به طور جدی قصد دارد مرا از آن خانه نجات دهد. من از این پیشنهاد خیلی خوشحال شدم؛ چون برای تشکیل زندگی همیشه دنبال کسی بودم که از قبل همه چیز زندگی مرا بداند و دیگر لازم نباشد من حقایق زندگی ام را برایش تعریف کنم؛ کاری که برایم بسیار درد آور و سخت بود و خجالت آور.

البته این را هم بگویم که ناصر هم زندگی نابسامانی داشت و روز خوشی در زندگی ندیده بود. بالاخره با پادرمیانی اقوام و آشنایان،  پدرم قبول کرد و او به خواستگاری من آمد و با قبول شرایط پدرم ازدواج کردیم.

شوهرم بخاطر نجات من از آن زندگی سخت و آشوب و دلسوزی برای من با من ازدواج کرد. در واقع هیچ علاقه و محبتی در میان نبود. مثل یک وظیفه انسانی و از سر لطف با من ازدواج کرد. همه اینها را بعد از شش سال زندگی فهمیدم و آن هم به طور اتفاقی و اگر این ماجرا پیش نمی آمد شاید سالها با او که زندگی می کردم با این  فکر که مرا دوست دارد.

 البته من واقعاً به او علاقه مند بوده و هستم و به وظایف زناشویی و خانه داری و همه کارهایی که یک زن به عهده دارد،عمل می کردم. و یک اصل را در زندگی ام همیشه رعایت می کردم و آن این بود که می گفتم هرکس در زندگی اش یک حریم خصوصی دارد و من هم این حریم خصوصی را برای شوهرم قائل بودم و هیچ وقت درکارهایش سرکشی نمی کردم. تا اینکه اتفاقی یک روز چشمم به صفحه موبایلش افتاد که دیدم کسی پیام عاشقانه ای برای همسرم فرستاده است. وقتی از او پرسیدم، گفت که من خیلی وقت است که با زنان متعددی ارتباط تلفنی و حضوری دارم، به تو هم مربوط نیست. من از اول زندگی هم با آنها ارتباط داشتم، چون  تو را دوست ندارم. اگر هم به کار من دخالت کنی، دیگر به خانه نمی آیم. بعد هم گفت که سالهاست می خواهم طلاقت بدهم، دیگر هم حاضر نیستم نگهت دارم.

واقعیت این است که اگر از خانه ام بیرون بیایم  هیچ جایی ندارم بروم. به او گفتم مهریه ام را بده که اقلا خانه ای بگیرم و زندگی کنم. البته من قبلا بخشی از مهریه ام را شامل 90 سکه و یک حج واجب به خواست خودم و فشار او در محضر بخشیده بودم و تنها 110 سکه مانده است. قبول کرد ولی سه راه پیش پای من گذاشت:

اول این که 100 میلیون یک جا و نقد بدهد.

دوم 140 میلیون بدهد در چند قسط با چک هایی برای یک سال و نیم آینده و با امضای تضمین افراد مطمئن

سوم این که من درخواست دریافت مهریه بدهم که قاضی تعیین کند چند تا را یکجا و چطوربقیه اش را بدهد.

گفته که اگر یکی از این شرط ها را قبول کنم،  با طلاق توافقی جدا می شویم و الا طلاقم نمی دهد، منتها با من دیگر زندگی هم نمی کند  و به خانه هم نمی آید.

 از روزی که اینها را گفته،  دیگر تا نصفه شب خانه نمی آید.

حالا از شما سوال دارم که من کدام پیشنهاد او را انتخاب کنم،  بهتر است؟

 

پاسخ دکتر فرزانه اژدری:

بقول مشاوران خانواده ، هیچ زندگی بی مشکل نیست ولی هنرمند  آن است که مشکل را مدیریت کرده و از آن با کسب تجربه سربلند خارج شود.

در زندگی مشترک چیزی که زندگی را محکم و استوار می کند و در مقابل ضربه های  مکرر ویا گاه بگاه سرپا نگه می دارد،  عشق و علاقه طرفین و رفتارهای شایسته و مهارت زوجین در حل مسائل است. این هم که این آقا ادعا کرده که اصلا از روز اول بدون علاقه با این خانم ازدواج کرده و زندگی با او  را شروع کرده، نمی تواند قابل قبول باشد و بیشتر توجیهی است برای امور خلاف پیمان زناشویی که این آقا به آنها مبتلا شده است.

به هر حال ما به شما توصیه می کنیم:

  • اگر قرار باشد که از هم جدا بشوید و مهریه ای دریافت کنید، بهترین و راحت ترین پیشنهاد، دریافت مبلغ کمتر و نقد مهریه است.
  • طلاق توافقی غیر از مهریه، دیگر حقوق مالی مثل اجرت المثل زمان زوجیت و استرداد جهیزیه و تعیین تکلیف فرزند مشترک را هم دربر می گیرد. شما البته فرزند مشترک ندارید. برای استرداد جهیزیه هم می توانید آنها را طبق سیاهه ای که دارید، برگردانید و اگر سیاهه ندارید یا با توافق همسرتان که می داند وسایل شما کدام است آنها را می برید. اگرهم قبول نکند که جهیزیه تان را ببرید، از طریق شورای حل اختلاف با درخواست تامین دلیل از شورا می خواهید برای شما با حضور در منزل سیاهه تهیه کنند و هدایایی که در طول زندگی دریافت کرده اید از آن شماست و زوج نمی تواند آن را پیش خود نگه دارد، مگر شما راضی باشید.
  • به هر حال توافق هایی که در طلاق توافقی انجام می گیرد باید بیرون دادگاه باشد و در دفتر خدمات قضایی به هنگام نوشتن دادخواست در آنجا ثبت و به همراه مدارک تان برای دادگاه ارسال شود. بعد از چند روز به پرونده رسیدگی شده و نظر داوران را نیز ضمیمه می کند و برای امضا، رای پرونده را نزد قاضی می برند تا حکم عدم امکان سازش را تایید و صادر نماید. بعد از دریافت حکم عدم امکان سازش باید در محضر طلاق حاضر شوید و طبق رای دادگاه مواد آن را اجرا کنید.
  • قبل از خواندن خطبه طلاق، مهریه باید طبق شرایط ثبت شده پرداخت شود، جهیزیه باید استرداد شده باشد و همه تعهدات باید کامل شده باشد تا طلاق کامل و صحیح انجام گیرد.
  • نوعی از طلاق به نام طلاق توافقی در قانون قید نشده بلکه نام حقوقی و قانونی آن طلاق خلع یا مبارات است (ماده114 قانون مدنی) که امکان رجوع در آن نیست و زوجه در مدت عده حق نفقه دوران عده ندارد و اگر زوج در زمان عده وفات کند، زوجه از او ارث نمی برد که در جای خودش در مورد شرایط و ضوابط این نوع طلاق صحبت خواهد شد.

/انتهای متن/

درج نظر