رویای زنان فلسطینی تعبیر می شود؟
کتاب “رازهای سرزمین سبز” (در نامه هایی به سارا) مروریست بر تاریخ مبارزات و زندگی زنان فلسطین که بر اساس تحقیقاتی جامع توسط فریبا انیسی نوشته شده؛ نویسنده ای که فعال در عرصه مطبوعات که تألیفات بسیار دیگری هم در کارنامه خود دارد.
روز به روز شاهد تصاویر و صحنه های غم انگیز و تأسف باری هستیم که در آن فلسطینی ها به شکل ظالمانه ای با زجر و سختی دست و پنجه نرم می کنند. اما قسمت بد ماجرا، وحشی گری صهیونیست ها و رفتاری است که با دختران و زنان مسلمان دارند. معمولاً در هر جنگی که صورت می گیرد، دو گروه باید در امنیت بسر ببرند: زنان و کودکان. اما بارها و بارها بواسطه فیلم های مستند و سینمایی دیده ایم که تمام گروه ها و اقشاردر این دیار از کوچکترین رفتار مناسب بی بهره اند.
کتاب “رازهای سرزمین سبز” (در نامه هایی به سارا) مروری بر تاریخ مبارزات و زندگی زنان فلسطین دارد. فریبا انیسی نویسنده این کتاب که در عرصه مطبوعات نیز فعال است و تألیفات بسیاری در کارنامه خود دارد بعد از تحقیقات جامع و کامل، این بار درباره زنان فلسطین و مشکلات و مسائلی که گریبانگیر آنها و زندگی شان است، دست به قلم می شود.[1]
حدود دو سال ونیم در این زمینه تحقیق کردم
نویسنده کتاب فریبا انیسی در مورد انگیزه و مقصودش در نوشتن کتاب “رازهای سرزمین سبز” به خبرنگار به دخت می گوید: پیش از نوشتن این کتاب، مدتها بود که در فکر تألیفی در مورد فلسطین بودم. بالاخره برای نوشتن این کتاب دست به کار شدم و مجبور شدم حدود دو سال ونیم در این زمینه تحقیق کنم. تحقیقات ما باعث شد به اطلاعات خیلی با ارزشی در مورد فلسطین تا سال 2007 دست پیدا کنیم. نتیجه این تحقیقات نهایتاً انتشار مقالاتی در بعضی نشریاتی بود که با آنها همکاری داشتم. جالب این که بعد از اتمام تحقیقات، متوجه شدم آنچه ما تا حالا در مورد فلسطین می دانستیم، بکلی با واقعیاتی که از این تحقیقات به دست آمده متفاوت است؛ در مورد روند تشکیل اسرائیل، نقش زنها در کارهای سیاسی و نظامی و …
به محض خالی شدن خانه، اسرائیلی ها هجوم می آورند
انیسی در مورد نتایج تحقیقاتش در مورد زنان فلسطینی می گوید: ما به نکات تازه و جالبی رسیدیم. به عنوان مثال فهمیدیم که سبک زندگی و شرایط زنان مستقر در کرانه باختری رود اردن خیلی فرق دارد با زن هایی که درمحدوده مرزهای 1948 زندگی می کنند. خیلی از این زنان جرأت نداشتند درهیچ شرایطی خانه شان را ترک کنند. چون می دانستند به محض خالی شدن خانه، اسرائیلی ها هجوم می آورند و خانه را از هر اثاثیه ای خالی می کنند. خیلی از مبارزان بوده اند که وقتی به خانه شان هجوم برده اند تا آنها را دستگیرکنند و آنها را نیافته اند، بجای آنها همسران شان را دستگیرکرده اند. مثلا دختری فلسطینی را در زندان های اسرائیل داشته ایم که برای فشار به برادرش که فعال سیاسی بوده تا خودش را
معرفی کند، دستگیرو زندانی شده است. این دختر می گوید که شش ماه در یک اتاق یک متر در یک ونیم متر زندگی کرده، اتاقی که در آن نمی شد پاها را برای استراحت کاملا دراز کرد و فقط یک پنحره کوچک در سقف داشت.
زنان از روی احساسات میهن پرستانه عملیات را انجام می دادند
نویسنده کتاب رازهای سرزمین سبز” در مورد نقش زنان فلسطینی در مبارزات اضافه کرد: در مورد زنان مبارز فلسطینی تحقیقات نشان داد که 11 مورد از عملیات استشهادی بر علیه اسرائیل توسط دختران و زنان فلسطینی صورت گرفته است، دختران و زنانی که اکثرشان مطلقا کار سیاسی نکرده بودند و شهروندهایی عادی بودند. مثلا خانه دار بودند یا خیاط یا وکیل. اینها فقط از روی احساسات میهن پرستانه این عملیات را انجام می دادند.
رنج نامه زندانی به نام “زهدیه”
در بخشی از کتاب خاطرات یا بهتر است بگویم رنج نامه زندانی به نام “زهدیه” آورده شده است. «وقتی به منزل ما حمله کردند از همه اهالی خواستند تا منزل را ترک کنند. ابتدا مردان را از زنان جدا کردند و بعد من را از خانواده ام! از مادرم خواستند تا شناسنامه مرا بیاورد و بعد چشمان مرا بستند. بدون آنکه بتوانم با مادرم خداحافظی کنم. بر سرم پارچه سیاهی انداختند که کثیف بود و بوی بدی می داد. با لگد به کمر و دل من می زدند. چشمانم سیاهی می رفت. از شدت درد استفراغ می کردم و چون سرم را پوشانده بودند، مایع به صورتم می پاشید. اجازه رفتن به دستشویی را به من نمی دادند. وقتی به زندان حواره رسیدم از شدت درد به حال بی هوشی افتادم. پزشک زندان را به بالین من آوردند. او پس از معاینه ی من گفت: او دروغ می گوید. دوباره دستهایم را با طناب پلاستیکی بستند. نمی دانم چقدر بی هوش بودم که برای بردن من به بازداشتگاه “بتاح تکفا” آمدند.
روسری مرا برداشتند مرا در سلول انفرادی قرار دادند. در آنجا من تفهیم اتهام شدم. می گفتند: یک جوان فلسطینی اقرار کرده که من به او یک ساک دادم تا او عملیات استشهادی انجام دهد.
حجاب من را برداشته بودند و من گریه می کردم. در سلول من هیچ جایی برای شستشو و دست شویی نبود. سوراخی در سلول بود که باید از آن به عنوان توالت استفاده می شد. بوی مشمئز کننده ای از آن به مشامم رسید که باعث سردرد شدید من شده بود. اما آنها حتی یک قرص مسکن هم به من ندادند. با اتمام دوره بازداشت و عدم اقرار من، دوباره دوره بازداشت را تمدید کردند. اما مجبور شدند مرا به زندان الرمله بیاورند. در آنجا وضع بهتر نشد. ساعات گرم روز یعنی بین ساعت 4-7 بعدازظهر ساعت هواخوری زنان است. برای سرشماری به زندانیان حمله می کنند و با لگد به در و پنجره می کوبند.
آنها برای بازرسی اتاق ها که تقریباً هر روز انجام می شود ما را جلوی یکدیگر عریان می کنند. من در حال اتمام دروس پیش دانشگاهی بودم و می خواستم تحصیلات تکمیلی ام را شروع کنم. گرچه نتوانستند مانع درس خواندن من شوند، اما نمرات خوبی به من ندادند… زنان دیگر هم حال و وضع مناسبی ندارند.
[1] “عبور از گذرگاه: زندگینامه داستانی شهیدان طیبه واعظی و فاطمه جعفریان”، “مروری بر زندگینامه حاجیه خانم فروغ منهی (خالقیپور)”، ” روزنه: نگاهی به زندگی بانو زهرا گل گل همسر شهید لاجوردی” از دیگر آثار این نویسنده است.
/انتهای متن/