من اولین حافظ امنیت خودم هستم
برای یک خانم در هر جایی که باشد، خانه، محل کار، مدرسه ، دانشگاه و … امنیت از مهم ترین خواسته ها و نیازهاست. اما برای تامین این امنیت خود زنان تا چه حد و چگونه می توانند نقش داشته باشند؟ در این زمینه دختران و زنان با موقعیت های مختلف حرف های جالب و متفاوتی دارند.
مهمترین راه تقویت امنیت فردی زنان و حتی مردان این است که مهارت خودشناسی شان را بالا ببرند، محیط را بشناسند و با اعتمادبهنفس در هر موقعیت برای خود تصمیم درست را بگیرند. افرادی که از درون خالی از اعتماد به نفس و مهارت های اجتماعی هستند، اگر زن باشند، امکان دفاع از خود را از دست میدهند و اگر مرد باشند، امکان سوءاستفاده را بدست میآورند حتی در بستهترین شرایط. الان موضوع مهم برای ما این است که : در ایجاد امنیت برای ما زنان ما خودمان چه نقشی داریم؟
وقتی در این زمینه با خود دختران و زنان صحبت کردیم، با صحبتهای جالب و متفاوتی از دوستان مواجه شدیم و هم با این سوال بزرگ که چقدر باید برای امنیت هزینه کرد؟
احترام و امنیت با پوشیدن لباس مناسب
راضیه که بلافاصله پس از فارغ التحصیلی در مقطع کارشناسی ارشد، شاغل شده است میگوید:
ارگانهای انتظامی تا یک حدی میتوانند امنیت را برای ما ایجاد کنند. اما بیشتر امنیت را خود ما زنها باید برای خودمان بسازیم. در این زمینه در مرحلهی اول، ظاهری که باحیا باشد خیلی تعیینکننده است؛ حالا میخواهد این ظاهر با پوشش چادر همراه باشد، یا بدون چادر. مهم این است که خانمها مناسب با محیط لباس بپوشند، مثلا توی دانشگاه با ساپورت نیایند. وقتی مناسب با مکان لباس بپوشی، احترام و امنیت هم پشت سرش بوجود میآید. بهنظرم هر جا که حس احترام باشد، امنیت تأمین میشود.
حضور در برخی مکانها هم مهم است. مثلا اگر دختری به قلیانسرا برود، باید انتظار سطح برخورد پایینتری را داشته باشد.
رفتار اجتماعی مناسب هر مکان هم مهم است. مثلا تن صدای یک خانم اگر خیلی بلند باشد یا به هدف جلب توجه، نازک بشود، می تواند عاملی برای از بین رفتن امنیت باشد.
ساعات مشخص حضور در اماکن عمومی و خصوصی هم اهمیت دارد. مطمئنا اگر خانمی در ساعت دو نیمهشب بیرون باشد، معنای خوبی نمیدهد.
بعد هم چگونگی رفتار ما با غیرهمجنسهای مان را باید توجه کنیم. اینکه چقدر با آنها صمیمی میشویم و اجازهی رفتار راحت و صمیمی را به آنها میدهیم. مخصوصا ارتباط با همکاران و مشتریان مرد، حتما باید در یک چارچوب مشخصی باشد، چارچوبی بدون احساس و خشک منظورم نیست. چارچوبی که اجازهی ورود به حریم خصوصیمان را ندهد.
ظاهری که برای بار دوم نگاهها را جذب کند!
مهدیه که از دوستان قمی و باردار است، میگوید:
اولین نظرم درمورد ایجاد امنیت فردی، پوشش مناسب است. پوشش مناسب، حریم ایجاد میکند. منظورم از پوشش مناسب، چادر نیست. البته الان طوری شده است که حتی برای من هم که با چادر رفتوآمد میکنم و کاملا ظاهرم عادی است، امنیت کمی وجود دارد. مثلا کنار خیابان که می ایستم، سواریهای شخصی زیادی برایم بوق میزنند. موتوری ها با نزدیکشدن بیش از حدشان و با گفتن متلک و بعضا لمسکردن، اذیتم کردهاند. در تاکسی هم با درست ننشستن و چسبیدن به آدم احساس عدم امنیت پیدا می شود. پس میتوانم بگویم که پوشش در حد 40 درصد نقش بازدارندگی دارد. بیمار روانی به هزار و یک علت در جامعهی ما زیاد است. اما کلا ظاهری که باعث بشود برای بار دوم نگاه دیگران را جذب خود کند، عدم امنیت را تشدید میکند. مانند مانتوهای جلوبازی که زیرش لباس جذب پوشیدهاند.
مردهایی که حس امنیت نمی دهند به ما
مردهای جامعه هم مثل قبل به آدم حس امنیت نمیدهند. زمانی بود که اگر در خیابان تنها بودم، وجود یک آقای با ظاهر موجه، حس امنیت را بهم میداد. ولی الان اصلا آن امنیت را نمیبینیم چون اذیت را از آن آدم موجه هم دیدیم. دیگر به ظاهر نمیشود قضاوتی کرد. و دیگر اینکه اگر مشکل یا مزاحمتی در خیابان برای آدم پیش بیاید، کسی به کمک نمیآید، همهی مردها تماشاچی میشوند. هنوز یادم نمیرود سر ظهر در جای خلوتی منتظر ماشین بودم، یک فرد موتورسواری چادرم را کشید و آقای روحانیای که نزدیکم بود، هیچ واکنشی نشان نداد. در گذشته کسی جرأت نداشت در مکانی که مردی در نزدیکی است، به دختری نزدیک شود.
در روابط خانوادگی، هم کار آدم راحت است و هم سخت. راحت از این جهت که مخاطبت شناختهشدهتر است و می دانی که حد رابطه را چقدر نگه داری. سخت هم از این جهت است که افراد، غیرقابلپیشبینی هستند. اما تعامل ها در روابط خانوادگی برای من قابلکنترلتر است. یک با همان پوششی که گفتم، دو با حفظ حریم در ارتباط. و اینکه به محض اولین فیدبک منفی، آن فرد را حذف میکنم. در رابطهی کاری هم همیشه یکی از راهحل هایم این بوده است که خودم را به نفهمی بزنم. میبینم که همکارم دارد از خط رابطه کاری بیرون می زند و می خواهد صمیمی بشود، آنقدر خنگبازی درمیآورم که ناامید بشود. مثلا جواب سوالات و حرفهایش را بدون لبخند و با جملات کوتاه میدهم. بهطور کلی اجازه نمیدهم که دیالوگم زیاد و صمیمی بشود.
پوشیدگی بیشتر زنان، مشکلی را حل نمیکند
از فاطمه فعال امور زنان که همیشه و در همه حالی آرایش غلیظ چشم و گونه دارد و در آرایشش هم از رنگهای جیغ استفاده میکند، میپرسم تابهحال با این نوع آرایش در سطح جامعه دچار مشکل نشدی، میگوید:
اینطور نگاه به زنان، دامنزدن و مشروعیتبخشیدن به تعرض مردان است. مردها باید به عنوان یک انسان بفهمند که زن هرطوری که در جامعه باشد، حق تعرض به او را ندارند. مردی که این موضوع را نتواند درک کند، حتی اگر من را بدون آرایش هم ببیند، میتواند به خودش این اجازه را بدهد. درواقع اگر هرچه پوشیدهترشدن زنها مشکلی را حل نمیکند اگر همراه با تقویت این فرهنگ در مردها نباشد که یک مرد انسان است و نه حیوان که قدرت کنترل شهوت را نداشته باشد. بلکه آنها قدرت کنترل خودشان را دارند و حق ندارند به یک زن تعرض کنند.
متأسفانه ما مدام بر این نکته تأکید میکنیم که مردها نمیتوانند خودشان را کنترل کنند و مثلا اگر در ماشین، نیاز جنسی داشتند، زن باید برآوردهاش کند چون مرد نمیتواند تحمل کند یا حتی بهخاطر اینکه زنها پریود میشوند و مردها یک هفته نمیتوانند تحمل کنند، حق ازدواج مجدد دارند.
راهحل مسئله امنیت، داشتن قیافهی ساده نیست
اینکه فردی بتواند در تأمین امنیت خودش در جامعه نقش داشته باشد، تا حد زیادی به درک و فهمش از شرایط محیطش بستگی دارد که میشود به آن هوش اجتماعی گفت. مثلا ما باید بفهمیم که در این جامعه اگر زنی به مردی لبخند زد، یعنی اجازهی راحتبودن با من را داری. چیزی که در یک جامعهی دیگر این معنا را میتواند ندهد. ما ممکن است بعضی از این واقعیت های فرهنگی را قبول نداشته باشیم و دلمان بخواهد تغییرشان بدهیم. یعنی اهمیت برخی از ارزشها و هنجارها برایمان سست شده ولی باید توجه کنیم چون ارزشها و هنجارهای جدیدی هم جایگزینش نشدهاند، پیامد رفتارها با آن چیزی که پیشبینی میکنیم، خیلی متفاوت میشود. مثلا دختری نمیخواهد املبازی دربیاورد و به مردی که از او میخواهد با هم چای یا قهوهای بخورد، پاسخ منفی نمیدهد اما یکهو میبیند که در خانه ای خلوت هستند و کار از کار گذشته است. درحالیکه اصلا تصور نمیکرد این اتفاق بیفتد. از طرفی هم خیلی از دخترها مرز واردشدن به رابطه جنسی با رابطه دوستانه را نمیدانند و ازطرفی دیگر چون ارزشها و هنجارها سست شدهاند، در آزمون و خطا برای فهمیدن اینکه الان چگونه باید رفتار کنیم هستند. پس یه نظر من راهحل مسئلهی امنیت زنان، تأکید بر قیافهی ساده نیست، تقویت مهارت احترامگذاشتن به خود و دیگران است.
به همراه داشتن اسپری فلفل برای دختران واجب است!
حسنا که بدون درنظرگرفتن عواقب استفاده از سلاحهای سرد، از کیفش، کیف جیبی مخصوص اسپری را درآورد و نشانم میداد گفت: همیشه اسپری فلفلی به همراه دارم و هنوز هم کلاس های دفاع شخصیام را ادامه میدهم. دخترهای زیادی هم در این کلاسها شرکت میکنند اما برای کاربردیکردن آموزشها باید تسلط و اعتمادبهنفس بیشتری داشته باشند. به نظرم واجب است که هر دختری به همراهش، یک اسپری فلفل داشته باشد. درست نیست که میگویند مصرف اسپری فلفل برای دفاع در برابر حیوانهاست. انسانهای مریض، آسیب جبرانناپذیری را به آدم خواهند زد. قرار که نیست هر روز از این وسایل استفاده شود، اینها برای روز مباداست.
پرسیدم: به نظر شما ورزیدگی بدنی و گذراندن دورههایی از دفاع شخص کافی نیست؟ حتما باید با وسایلی مثل اسپری فلفل متوسل شوی که می تواند یک عمر محکومیت قضایی و پشیمانی ببیار بیاورد. واقعا میارزد؟
در جوابم گفت: واقعا اگر وقتی آدم دچار مشکل شود و جان و مال و آبرویش به خطر بیفتد، توسط این وسیله نجات پیدا کند، نمیارزد؟ به نظر من به جای اینکه تنها وسیلهی مورد نیاز زندگی اجتماعیام را از من بگیرند، زمینههای ارتکاب مزاحمتها را باید بردار. اگر به چکش عدالت اهالی نیروی انتظامی باشد که لاکهای مصنوعی من هم حکم سلاح سرد را میتواند داشته باشد. اینکه من مجبور باشم بیش از دیگران حواسم را جمع کنم مضحک است. اما متاسفانه زنان هر روز این کارها را به هزار و یک روش کوچک و بزرگ انجام میدهند. برای خیلی از ما، این بصورت کاملاً خودکار اتفاق می افتد. شاید صدها بار، وقتی که مردی برای ترساندن شما داد زده یا به شما دستاندازی کرده٬ و باعث شده حس ناامنی کنید، عکسالعملهایی مانند عوضکردن و طولانیکردن مسیر، پرهیز از مسیرهای تاریک، گرهکردن مشتها، سریع راهرفتن و بیشمار کارهایی از این دست٬ به طور کاملاً غریزی اتفاق میافتند. اما با همه این اوصاف، باز هم هیچکدام باعث جلوگیری از آزار و اذیت و تجاوز نمیشوند.
در این شرایط مواجهشدن با چنین کالاهایی کاملاً عادیست: آژیرهای تجاوز! جانشینان جدید اسپری فلفل! لباس زیر های ضد تجاوز، لاک ناخنی که میتواند داروهای خوابآور ریخته شده در غذا را تشخیص دهد و چیزهایی از این دست، هر چیزی که من را مجبور کند تا برای امنیتم به عنوان یک زن در دنیایی مردانه مبلغی هزینه کنم.
داشتن اعتمادبهنفس، بیمهی محکمی برای زندگی است
مرضیه در خانوادهای بدون مرد زندگی میکند، پدرش سالهاست فوت شده است، برادر هم ندارد. خودش و خواهران و مادرش تنها هستند. او در پاسخ به پرسشم که چگونه امنیت خودت را به عنوان یک زن تامین می کنی، میگوید:
هیچ تعارفی ندارم که از مردی که جلوی تاکسی نشسته است، بخواهم به عقب برود وقتی که در عقب تاکسی دو مرد نشستهاند. حتی اگر قیافهی آقای جلویی در هم بشود، از درخواستم خجالت نمیکشم. احساس ناامنی هم در جامعه نکردهام خداراشکر. بااینکه بدلیل نداشتن پدر و برادر، خیلی زود مستقل شدم و بارها پیش آمده که نیمهی شب هم بیرون باشم. یک بار که نیمه شب از دانشگاه به شهرم رسیدم، وقتی که دیدم تاکسی تلفنیای در نزدیکیام نیست، وارد اولین هتل شدم و از آنها خواستم که برایم ماشین بگیرند. مستقلشدن زودهنگام من و خواهرهایم باعث شده است که کلا به هیچ مردی اعتماد نکنیم. مثلا در خیابان حتی سوار ماشین شخصیای که طرحنوشتهی مذهبی دارد، نمی شویم . چون قبلا پیش آمده که سوار ماشینی شدیم که پشتش نوشته بود:«شاید این جمعه بیاید شاید» دارد و ما با اطمینانی که به این شعارمقدس داشتیم، سوار شدیم و دچار دردسر شدیم.
کلا یا با تاکسی یا اتوبوس و یا آژانس تردد میکنیم. داشتن اعتمادبهنفس هم پارامتر مهمی است در ایجاد امنیت برای خانم ها ، این اعتمادبهنفس هم از لحاظ عاطفی میتواند به خانم کمک کند و هم از لحاظ اجتماعی. با ورزش، تحصیل و اشتغال اعتمادبهنفس در فرد افزایش پیدا میکند که یکجورهایی حکم بیمهشدن زندگی را دارد.
خودم که زیورآلات استفاده نمیکنم ولی همیشه به مادر و خواهرم میگویم که در ملأعام، مخصوصا روزهایی که بهتنهایی به کارهای بیرون از خانه میرسند، آنها را بپوشانند. در یک جستجوی کوتاه در اینترنت و یا در یک بار خواندن صفحه حوادث روزنامه می بینید که نمایانکردن زیورآلات چه عامل مهمی برای تعرض و ازدستدادن جان بعضی خانم ها شده است. آرایش تند و محرک هم اصلا مناسب فضای کاری نیست. حتی اگر زنان از هر آنچه که نشان زنانگی دارد در این محیطها دوری کنند بهتر است. چون کوچکترین رفتارشان زیر ذرهبین مردهای فرصتطلب است.
/انتهای متن/