احمد و میترا دیروز همبازی بودند و …

ازدواج عامل آرامش فرد و صلاح جامعه بوده است اما حالا دارد تبدیل به عامل خشونت و ناامنی برای فرد و جامعه می شود. احمد از این ناامنی روانی در ازدواجش با میترا می گوید.

0

احمد و میترا همسایه بودند و از بچگی همبازی هم در کوچه مجاور خانه شان. در سال 93 این دو همبازی قدیمی با هم عقد ازدواج بستند. احمد شناختش از میترا در حد همان کودک همبازی کودکی بود در کوچه و نه بیشتر. خودش می گوید:

سالها بود که ما با خانواده میترا همسایه بودیم و تا حدودی مادرم با مادرمیترا رفت و آمد مختصری هم داشت. کمی که بزرگتر شدیم، دست از بازی در کوچه برداشتیم و هرکدام به زندگی و درس و تحصیل خود رسیدیم. بعد از اینکه من فوق دیپلمم را گرفتم، مادرم به فکر افتاد که برای من زن بگیرد و من هم که  فکر کردم وقت ازدواجم رسیده، قبول کردم. بعد از چند جا خواستگاری رفتن، یک روز مادرم گفت: چرا به خواستگاری همین میترا دختر همسایه مان برویم، آنها از قدیم همسایه ما بودند و آشنایند. من  قبول کردم. صحبت اولیه صورت گرفت و خانواده میترا به ما وقت دادند که به خواستگاری برویم. بعد از چند جلسه گفتگو و گفتن و شنیدن خاطرات دوارن بچگی و برنامه زندگی آینده، قرار گذاشتیم صیغه محرمیت خوانده شود تا برای بقیه کارها و انجام  قول و قرارهای رسمی و انجام مراسم، ما در رفت و آمد ها با هم نامحرم نباشیم. خانواده آنها ابتدا مخالفت نکردند ولی بعد از چند روز که قرار بود برویم و صیغه عقد موقت خوانده شود، مادر و پدرش مخالفت کردند و گفتند ما بد می دانیم و برایمان خوب نیست که عقد موقت بخوانیم. بهتر است برای این که شما محرم شوید، عقد واقعی و دائمی خوانده شود. من فرصت خواستم که با کسی مشورت کنم و سود و زیان این کار را جویا باشم ولی آنها گفتند نه لازم نیست، وقت نداریم که شما بخواهید مشورت کنید. بهتر است زود عقد کنید تا ماهم جدی دنبال تدارک کارهای بعدی باشیم. بالاخره ما را به عقد هم دراوردند و 400 سکه هم مهریه کردند ما هم قبول کردیم بدون اینکه به عواقب آن فکر کنیم. در واقع آنها اصلا به من مهلت فکر کردن و پاسخ دادن و خواسته هایشان را ندادند. با عجله و سریع کارها انجام شد و ما یک دفعه دیدیم به عقد هم درآمدیم.  بعد از عقد هرکدام از خانواده ها به کارهای بعدی مورد نظرشان مشغول شدند. منتها  هرچه پیشتر می رفتیم کارها پیچیده تر می شد و مسائل جدیدی پیش می آمد. هرچقدر هم که من اصرار می کردم که از این مقدمات دست و پا گیر کم کنید تا ما زودترسر زندگی مان برویم، مادر میترا قبول نمی کرد و می گفت هنوز جهیزیه کامل نشده است.

در این مدت ما بارها به تنهایی و یا با خانواده های مان با هم به مسافرت رفتیم ولی هروقت من از همسرم درخواست رابطه زناشویی داشتم سرباز می زد و آن را موکول به بعد از شروع زندگی مشترک می کرد. من هم چون فکر می کردم حرفش منطقی است، قبول می کردم و فشاری به او در این مورد نمی خواستم وارد کنم. در اواخر سال 95 بالاخره  مراسم مختصری گرفتیم و به خانه خودمان رفتیم. ولی از همان شب اول، شروع به بهانه گیری کرد و با بی محلی به من و قهر کردن گذشت. فردای همان شب، متوجه شدم که از دادگاه برای من نامه آمده و به دادگاه احضار شده ام. بعد از مراجعه به دادگاه فهمیدم که همسرم از قبل از مراسم و شروع زندگی مشترک، از حق حبس که قانون به ایشان داده استفاده کرده و درخواست دریافت مهریه و نفقه داده و من باید مهریه اش را پرداخت می کردم تا تمکین کند وطبق این قانون تا زمانی که مهریه اش را پرداخت نکرده ام، حق تمکین ندارم. این در شرایطی بود که میترا می دانست که من درآمد کمی دارم و در این دو سال و نیم که عقد بودیم، کارم را به خاطر تعطیل شدن شرکتی که در آن کار می کردم، از دست داده ام و الان بی کار و منتظر هستم از جاهایی که درخواست کار داده ام به من برای کار پاسخ بدهند.

بعد از بروز این اختلاف بین من و میترا  تازه فهمیدم که با وجود سن کمش، قبل از عقد و زندگی با من با فرد دیگری هم ازدواج کرده بوده و بعد از گرفتن مهریه و عدم تمکین از قبلی هم طلاق گرفته و این کارها با راهنمایی مادرش انجام می شده و این کار را برای خودشان یک محل درامدی قرار داده بودند. حالا من هستم و قسط بندی نفقه اش که قرار شده ماهی 350 هزار تومان برای نفقه و حدود 400 سکه هم برای مهریه اش بدهم، بدون اینکه زندگی مشترکی داشته باشم.

تا حالا هنوز من به اجرای احکام نرفتم تا بدانم چه کار باید بکنم و چه سرنوشتی در انتظار من است. علاوه بر این الان میترا  ادعا و  طلب دیگری هم دارد و آن باغی است که پدرم در شهرستان دارد که از ارث پدری به او و برادرانش رسیده ولی هنوز تفکیک نکرده اند و از میوه آن همه عمو و عمه های من استفاده می برند و تا حالا اختلافی بین شان نبوده که کسی سهمش را بخواهد و قرار نبوده فعلا  تفکیک شود. روزهای اول خواستگاری پدرم قول داد که سهم باغش را بعد از عقد و عروسی به نام من می کند و برای برادرم هم سهمی از جای دیگر مشخص کرد. حالا میترا در دادخواست آنچه که پدرم قول داده بود را هم کرده ه و می خواهد در عوض بخشی از مهریه اش آن را به دادخواست صدور قرار تامین، معرفی کند تا توقیف شود. حالا پدرم هم درگیر قضیه ما شده است. یعنی الان همه مان حسابی  بخاطر دنیاپرستی و زیاده خواهی مادر همسرم گیر افتاده ایم.

 

پاسخ دکتر فرزانه اژدری:

ازدواج امری مقدس است که مورد تایید و تشویق بزرگان نه تنها دین اسلام، بلکه همه ادیان قرار گرفته است. پیامبر (ص) ازدواج را از مهم ترین  سنت های خود می دانند. به علاوه ازدواج امریست اجتماعی که با انجام آن، جامعه و روابط اجتماعی سالم می ماند. ولی به نظر می رسد در حال حاضر با تغییرات  فرهنگی و اجتماعی که به سرعت در جامعه مان در حال رخ دادن است، ازدواج هم دستخوش ناملایماتی شده است و به اساس امر مقدس  ازدواج لطمه وارد شده است. ازدزواجی که مایه ارامش و سعادت فرد و صلاح و امنیت جامعه بوده، دارد خودش چهره ای زشت و خشن پیدا می کند، طوری که آدمها در جریان ازدواج اتفاقا بنوعی احساس ناامنی و وحشت می کنند و عملا در سطح جامعه هم عامل جنگ و ستیز و بداخلاقی مخصوصا بر سر حواشی آن  شده است.

اما برای پاسخ به این آقا بهتر است از آخر شروع  کنیم:

  1. وعده های قبل از عقد نکاح تعهد آور نیست. حال این تعهدات و قول ها از طرف خواستگار باشد و یا از طرف هرکس دیگر از جمله پدر ایشان. یعنی خواستگاری و وعده ازدواج هیچ تعهدی برای طرفین نه پسر و نه دختر و نه فرد دیگری نمی آورد. در بعضی از اقوام این رسم است که در جلسه خواستگاری قبل از هرگونه عقد و تعهدی بخشی از مهریه ای که قرار گذاشته اند را به خانواده عروس پرداخت می کنند که برای تهیه وسایل زندگی عروس باشد. ولی این هم هیچ تعهدی برای هیچ یک از طرفین ایجاد نمی کند. در این موارد  لازم است هر تعهدی که می شود، طبق نوشته و در حضور شهود شناخته شده و با امضای آنها باشد. همه این رد و بدل کردن ها قبل از عقد نکاح برای پسر که بعداً زوج و همسر دختر می شود، حق تمکین ایجاد نمی کند. تنها بعد از جاری شدن صیغه عقد نکاح، حق تمکین و زوجیت ایجاد می شود. بنابراین پدر شما بری الذمه است و ادعای همسر تان برای آن باغ رد است.
  2. در مورد عدم تمکین زوجه از همسرش، طبق قانون در عقد نکاح همانطور که به محض جاری شدن صیغه عقد نکاح، زن مستحق دریافت مهریه و نفقه می شود، برای مرد نیز حق تمکین مستقر می شود. در صورت استنکاف زن ار تمکین مرد می تواند او را وادار به تمکین خاص نماید. مگر در یک صورت آن هم استفاده از حق حبس است. طبق ماده 1185 قانون مدنی، زن می تواند تا زمانی که مهریه اش به او پرداخت نشده از ایفای وظایفی که در مقابل شوهر دارد امتناع کند، مشروط بر اینکه مهریه او حال باشد. و استفاده از این حق، مانع دریافت نفقه نخواهد بود. اگر قبل از دریافت مهریه به وظایف خود در مقابل شوهر اقدام کند، دیگر نمی تواند از این حق استفاده کند. پرداخت مهریه در این صورت لازم نیست تمام و کمال باشد. اگر طبق حکم دادگاه، زوج مجبور به پرداخت مهریه باشد و نتواند از عهده دفعه الواحده (یک جا) دادن آن براید، با پرداخت اولین قسط که حکم پرداخت مهریه را دارد، حق حبس ساقط می شود و مرد می تواند در خواست تمکین نماید.
  3. در مورد عدم اطلاع از ازدواج قبلی زوجه، چه رابطه زناشویی بین همسر اول با زوجه واقع شده باشد چه نه، یعنی چه باکره باشد و چه نباشد، می توانید به استمرار عقد نکاح راضی باشید یا خیر ولی در صورت باکرده بودن، چون مواقعه صورت نگرفته و شناسنامه زوجه طبق قانون از طرف اداره ثبت احوال اصلاح می شود و به اصطلاح سفیده شده، می توانید گذشت کرده و به استمرار عقد و زندگی مشترک رضایت بدهید. والا می توانید به دلیل عدم اطلاع از این مسئله دادخواست طبق ماده 1128. فسخ نکاح به دادگاه بدهید و چیزی که در استفاده از حق فسخ مهم است این است که به محض اطلاع از علت فسخ باید از آن استفاده شود. در غیر این صورت دیگر از حق فسخ بعد از گذشت مدت نمی توان استفاده کرد.

/انتهای متن/

درج نظر