پدر خودپردازی همیشه غایب است؟
نمیدانم از کی و کجا پدرها نقش شان را تغییر دادند و از یک سایبان، یک مدیر و یک ستون محکم، به خودپردازی همیشه غایب تبدیل شدند. آیا برنامه ریزان فرهنگی و اجتماعی ما هستند آیا خطر تضعیف مردانگی و پدری کردن را در جامعه احساس کردهاند؟
آن شب تا دیروقت خانه دوستم زهرا بودم، دیگر ساعت خواب بچههایش رسیده بود، بچهها شام خوردند و آماده خواب شدند، امیر، پسر کوچک دوستم ،نامهای را به مادرش داد و گفت: مامان این را امضا کن! راستی باید ده هزار تومان هم پول ببرم، زهرا همانطور که سرش پایین بود و نامه را امضا میکرد گفت: بابات که اومد ازش میگیرم. امیر غرولندی کرد و گفت: آخه صبح من که بابا رو نمیبینم میترسم یادت بره، زهرا همانطور که دست امیر را میکشید که به سمت ا تاق خواب برود گفت نه یادم نمیرود برو بخواب، امیر خوابید. من و زهرا در پشت میز نشسته بودیم وچای میخوردیم، زهرا گفت بچهها، پدرشان را فقط آخر هفته آن هم اگر کاری، مأموریتی و یا اضافهکاری پیش نیاید میبینند.
این داستان، داستان این روزهای بسیاری از خانوادههای ما است، داستان خانههای خالی از پدر و تربیتهایی که در آنها از پدر به عنوان منشأ اقتدار خانواده هیچچیز وجود ندارد.
نمیدانم از کی و کجا پدرها نقششان را تغییر دادند و از یک سایبان، یک مدیر و یک ستون محکم، به خودپردازی همیشه غایب تبدیل شدند.
نمیدانم از کی و کجا در جامعه ما مردانگی به آن شد که از نخستین ساعات صبح تا واپسین ساعات شبکار کنی و کارکنی و کار.
نمیدانم از کی و کجا به مردان ما آموختند که خانه جای مرد نیست، باید نبود و تلاش کرد.
البته من معتقدم که این نبودنها و همه این تغییر جایگاهها فقط و فقط آموختنی نبوده است، من معتقدم این غیبتهای طولانی و این نقش کمرنگ در بسیاری از خانوادهها، حاصل بار سنگین تأمین معیشت است که بر پدری کردن مردان سرزمینمان سایه انداخته است.
من معتقدم که این روزها سبک زندگی بی در و پیکرمان و خواستنهای بسیارمان، پای مردانمان از خانواده هایمان بریده است.
من معتقدم که همه اجبارها با چاشنی زندگی مدرن و به تصویر کشیدن زندگی آزاد بدون مرد، به عنوان یک زندگی مرفه و شاد در رسانهها، سریالها و فیلمهایمان باعث شده است که پدر در جامعه هرروز و هرروز کمرنگتر و بیاهمیتتر از سالهای پیش میشود.
و اما ما غافلیم
غافل از اینکه در جامعهای که نقش پدر در آن کمرنگ گردد، تربیتها، شیوه های زندگی و فرزندان نسل جدید، فرزندانی میشوند که ما و جامعه ما آنها را نمیپسندند.
غافل از اینکه ثمره اینگونه زندگی این است که فرزندانمان اسلوب زندگی هدفمند و منسجم را نمیآموزند و غرق شدن در دنیای مجازیشان را بر همه بودنهایشان ترجیح میدهند و روزهای زندگیشان بیهدف و بینشان میشود .
غافل از اینکه مادران ما در مسیر تربیت فرزندانشان خسته و مستأصل میشوند، چراکه تربیت منهای پدر سخت و طاقتفرسا و غیرممکن است.
راستی چه باید کرد، مسئولینی که وعده رفع مشکلات معیشتی مردم را میدهند آیا خطر جامعه بیپدر را درک کردهاند؟
مسئولینی که برنامه ریزان فرهنگی و اجتماعی ما هستند آیا خطر تضعیف مردانگی و پدری کردن را در جامعه احساس نمودهاند؟
جامعه بیپدر، جامعهای که در آن پدران هرروز و هرروز نقششان در خانواده تضعیف میگردد، به سختی میتواند آیندهسازانی مسئول و متعهد و کوشا را پرورش دهد.
جامعه که پدران در زیر بار تأمین معاش خانوادهشان کمر خم کردهاند و توانی برای آموزش راه رسم زندگی به فرزندانشان ندارند، نمیتوانند پدرانی هوشمند و دانا را پرورش دهند.
ای کاش همه ما، در هر عرصه و در هر پست و مقامی از این جامعه هستیم، برای رونق پدری کردن چارهای بی اندیشیم.
/انتهای متن/