چو باز افتادی از ره ره ز سر گیر
در این روزهای بهاری و به مناسبت روز بزرگداشت شاعر بزرگ ایرانی، عطار نیشابوری، بر خوان شعر عطار می نشینیم برای استشمام عطر بهار از بهاریه اش.
شاعری سفری پرماجراست و شاعران جهان گردان زبردستی هستند که سوار بر خیال خویش جهان را نظاره میکنند و آنچه دیدهاند را با قلم و حروف ماهرانه به تصویر میکشند، شاعران هستند، تا ما را هم از ثمره جهانگردی شاعرانهشان برخوردار سازند، عطار[1] بزرگ شاعران ایرانی است که هفت شهر عشق را با نگاه دل خویش دیده است . در این روزهای بهاری و به مناسبت روز بزرگداشت شاعر بزرگ ایرانی، عطار نیشابوری، بر خوان شعر عطار می نشینیم برای استشمام عطر بهار از بهاریه ای از او.
جهان از باد نوروزی جوان شد
زهی زیبا که این ساعت جهان شد
شمال صبحدم مشکین نفس گشت
صبای گرم رو عنبرفشان شد
تو گویی آب خضر و آب کوثر
ز هر سوی چمن جویی روان شد
چو گل در مهد آمد بلبل مست
به پیش مهد گل نعرهزنان شد
کجایی ساقیا در ده شرابی
که عمرم رفت و دل خون گشت و جان شد
قفس بشکن کزین دام گلوگیر
اگر خواهی شدن اکنون توان شد
چه میجویی به نقد وقت خوش باش
چه میگویی که این یک رفت و آن شد
یقین میدان که چون وقت اندر آید
تو را هم می بباید از میان شد
چو باز افتادی از ره ره ز سر گیر
که همره دور رفت و کاروان شد
بلایی ناگهان اندر پی ماست
دل عطار ازین غم ناگهان شد
[1] -فَریدالدّین ابوحامِد محمّد عطّار نِیشابوری (۵۴۰ – ۶۱۸ قمری) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیات فارسی در پایان سدهٔ ششم و آغاز سدهٔ هفتم است. او در سال ۵۴۰ هجری برابر با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابور زاده شد. وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار میرود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبهای بالا برخوردار بودهاست.
/انتهای متن/