زینب پاشا جنگید برای نان و آزادی

تبریز یکی از کانون های مبارزات مردم در دوران مشروطیت و زینب پاشا از سرکرده های این مبارزات بود؛ در جریان رژی، در غائله نان و …بر علیه سلطنت قاجار .

0

لیلا صادقی/

گوشه ی چادرش را به کمرش بسته بود و با صلابت قدم برمی داشت. دلش گرفته بود از این همه ظلمی که به مردم بیچاره شهر روا گشته بود و کسی صدایش در نمی آمد. شهرت زینب پاشا از واقعه رژی توتون بود. وقتی که ناصرالدین شاه امتیاز توتون را به انگلیس‌ها داد، مردم آذربایجان هم به دادن این امتیاز اعتراض کردند. در آن ایام مرحوم حاجی میرزا جواد مجتهد، روحانی سیاسی که نفوذی فوق العاده در بین مردم داشت، مریدان خود را به بازار فرستاد تا به  مردم بگویند که مغازه های خود را ببندند. آن ها هم اطاعت کرده بودند. پس از چند روز دولتیان مردم را وادار کردند تا دوباره مغازه های خود را باز کنند. در چنین روزگاری یک مرتبه عده ای زن مسلح با چادر نماز، که گوشه‌های آن را به کمر بسته بودند، در بازار ظاهر شده دست به اسلحه برده و بازار را مجدداً بستند. سر انجام در اثر مخالفت شدید مردم، ناصرالدین شاه، مجبور به عقب نشینی شده و امتیاز تنباکو را لغو می‌کند.

 

بالا رفتن قیمت نان در تبریز

این بار قیمت نان در تبریز بالا رفته بود. مردم فقیر قدرت خرید آن را نداشتند. این قحطی به این خاطر بود که محتکران در تابستان غله سالانه مردم را به قیمت ارزان خریده و در انبارها نگه می‌داشتند و در فصل زمستان قحطی مصنوعی، به وجود آورده و کالای احتکار شده خود را به چندین برابر قیمت، به مردم فقیر و مظلوم می‌فروختند. زینب پاشا درد آن ها را می دانست، خودش هم طمع فقر را با زندگی در محله عمو زین الدین که از محلات فقیر نشین شهر بود چشیده بود.

تقریباً در سال ۱۳۱۳ هجری قمری و در دوره سلطنت ناصرالدین شاه این قحطی مصنوعی که توسط عده‌ای محتکر به وجود آمده بود، به اوج خود رسید و افراد فقیر شهر در تنگنای بزرگی گرفتار شده بودند، تا جایی که قیمت یک من نان از ۱۲ شاهی به ۱۵ شاهی افزایش یافته بود.

 

شعار علیه سلطنت

در همین وقت صدای عدالت خواهی زینب پاشا بلند شد، چماق خود را که پوشیده از میخ و فلز بود، به دست گرفت تا بر سر محتکران فرود آورد و داد مظلومان شهر را از آن ها بگیرد. جمعی از زنان شهر تبریز با او همراه شدند و علیه محتکران قیام کردند. زینب پاشا غیر از بستن بازار و حمله به مقر حکومت و سنگباران کردن آن، عده‌ای از بقال‌های محتکر و نانوایان گران فروش را نیز به زیر چماق کلفت خود انداخت.

محتکرین، مجتهد تبریز، مباشرین، ولیعهد و حاکم تبریز بودند. زنان تصمیم به تظاهرات گرفتند. در حدود سه هزار زن چوب به دست، در بازار تبریز به راه افتادند و کسبه را به بستن دکان و پیوستن به راهپیمایان مجبور کردند. حکومت که ترسیده بود، قشون مراغه را خبر کرد، تا غائله را بخواباند، دستور تیراندازی دادند. در دم پنج زن و یک سید کشته شدند. در این جا روحانیت معترض هم به زنان ملحق شد و در کنسولگری روس تحصن کردند. فردای همان روز تظاهرات را از سر گرفتند. این بار نیز سه زن کشته و تعدادی زخمی شدند. شعار برای نان تبدیل به شعار سیاسی و علیه سلطنت قاجارها شد. حکومت هراسید و بار دیگر عقب نشینی کرد.

 

به مبارزه ادامه بدهید

زینب پاشا بعد از این به سراغ عاملین احتکار رفت که یکی از مهم ترین آن ها میرزا عبدالکریم قائم مقام والی آذربایجان بود. از وقتی او که به حکمرانی رسیده بود، شهر دچار قحطی و گرانی شده بود. زینب پاشا زنان شهر را خبر کرد تا مسلح شوند و به بازار بروند و آن جا را تعطیل کنند. وقتی زنان چماق به دست به بازار رسیدند، بازاریان از ترس دکان های خود را بستند. بعد از تعطیلی بازار به سوی خانه قائم مقام حرکت کردند. وقتی به نزدیک خانه او رسیدند، صدای شان به گوش قائم مقام رسید و از ترس دستور تیراندازی داد.

هر کدام از مزدورانش اسلحه برداشته و به بالای بام رفتند و مردم را به گلوله بستند. خیلی از مردم را قتل عام کردند. در این هنگام خبر این ماجرا به گوش ولیعهد(مظفرالدین میرزا) رسید. پیامی برای مردم فرستاد که امروز را صبر و حوصله کنند تا خود فردا چاره کار را بیابم. اما زینب پاشا به حرف او گوش نداد و به یارانش گفت که به مبارزه ادامه دهید تا نشان بدهند که بر سر قول و قرار خود هستند.

 

ما جای شما می جنگیم

بعد از این هم زینب هراز گاهی به همراه دیگر زنان در کوچه و بازار ظاهر می‌شد و مردان را به مبارزه و کندن ریشه ظلم تشویق می‌کرد:

«اگر شما مردان جرات ندارید جزای ستم پیشگان را کف دستشان بگذارید، اگر می‌ترسید که دست دزدها و غارتگران را از مال و ناموس و وطن خود کوتاه کنید، چادر ما زنان را سرتان کنید و در کنج خانه بنشینید و دم از مردی و مردانگی نزنید، ما جای شما با ستمکاران می‌جنگیم.»

 سپس زینب روسری خود را به طرف آن ها پرتاب می‌کرد و در میان بهت و حیرت حاضران از دیده‌ها ناپدید می‌شد.

 

منابع

  • رضازاده عموزین‌ الدینی، مجید، زینب پاشا، تبریز: اختر،1388.
  • زهرا میرزائی پری، زینب پاشا، پیشتاز بیداری زنان مشروطه خواه در تبریز، گنجینه اسناد، تابستان 1385، شماره 62.
  • طاهرزاده بهزاد،کریم، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران، 1363.
  • دلریوش،بشری، زن دردوره قاجار، چاپ اول، تهران، ۱۳۷5.

/انتهای متن/

درج نظر