حالا نوبت بیکاری فوق لیسانس ها و دکترهاست
این روزها دامنه بیکاری جوان ها از بیکاران لیسانسه به بیکاران فوق لیسانس و دکترا گسترش پیدا کرده است. خیلی از اینها همان هایی هستند که ماندند در وطن و نخواستند برچسب “فرار مغزها” به آنها زده شود، اما حالا نمی دانند که برای ساختن وطنی که بخاطرش نرفتند و ماندند، چطور و کجا باید خدمت کنند؟
روزگاری کشور ما پرشده بود از لیسانسههای بیکار، لیسانسههای بیکاری که برای گذران زندگی و داشتن یک شغل و ممری برای درآمد در بسیاری از مواقع، اشتغال در کارهایی را که کوچکترین ارتباطی با رشته تحصیلیشان نداشت را مغتنم میشمردند؛ اما امروز وقتی به دوروبرمان خوب نگاه کنیم در همین جمعهای کوچک خودمان، چندین نفر را پیدا میکنیم که فوقلیسانس و دکترای بیکار هستند. انگارشمار بیکارهای ما دارد روزبهروز افزوده میشود و آدمهای بیشتری مجبور هستند که 4 سال یا 6 سال یا 10 سالی از زندگی خود را که صرف آموختن علم و دانش کردهاند نادیده بگیرند و تنها و تنها برای داشتنی روزنهای برای گذران روزهای زندگیشان به تخصص و دانستههای خویش اعتنایی نکنند.
آن روز در دورهمی ماهانه بچههای دانشگاه حرف از همین بود و کوثر که دیگر روزهای پایانی دانشجوییاش را طی میکرد و چند روز دیگر برای خودش خانم دکتری میشد، سردرد و دلش باز شد و گلایههایش را گفت، گلایهاش از اینکه همسرش اکنون بعد از چهار سال دفاع از تز دکترا و فارغالتحصیلیاش هنوز که هنوز است منتظر شنیدن پاسخی یا دیدن عکسالعملی از سیستم جذب دانشگاهها است، کوثر میگفت نه اینکه کار نباشد اما کسی که 24 سال از عمرش را صرف آموختن کرده است و در کار و رشته و تخصص خودش بینظیر است، آیا پسندیده است که از دانستههایش و تخصصش استفاده نشود و در بخش خصوصی فقط و فقط برای داشتن یک زندگی متوسط دستبهکارهایی بزند که از یکهزارم تخصصش هم در آن استفاده نمیشود؟
کوثر میگفت آن روزهایی که همسرش عزمش را برای ادامه تحصیل جزم کرده بود، چه قدر زیاد بودند آدمهایی که او را برای ماندن تشویق میکردند، آدمهایی که حرف از خدمت به وطن، آبادانی و پیشرفت کشور میزدند.
و حالا او مانده است درحالیکه هیچ جایی برای خدمت کردن پیدا نمیشود.
او مانده است و میخواهد که دستانش را برای سازندگی بالا بزند اما چه سود که دستان بالا زده او و هزاران فارغالتحصیل تحصیلات تکمیلی دیده نمیشود.
این روزها ماندن و نرفتن، خدمت به وطن و سازندگی کشور به شعارهایی زیبا تبدیلشدهاند، شعارهایی که هیچکس برای عملی کردنشان فکری نکرده است.
این وطن آبادی میخواهد ایکاش تخصص و توانایی نیروهای متخصص در آن به هدر نروند.
اینها سرمایهاند. نیستند؟
ایکاش در این بحبوحههای زودهنگام سیاسی، مسئولان کشور فکری به حال جوانان متخصصمان و استفاده از تخصصشان بکنند و فراموش نکنند که ما هنوز راههای نرفته و کارهای انجام نداده در این کشو بسیار داریم.
/انتهای متن/