آیت الله مرعشی نجفی ستاره ای درخشان در خانه و در میان مردم
مرجع تقلید و عالم بزرگوار آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی به جز مقام علمی و خدمات بزرگ چون تاسیس کتابخانه ای عظیم، به عنوان یک انسان متخلق هم نمونه بود و ستودنی. در خانه و در میان مردم اخلاق و رفتارش از او ستاره ای درخشان ساخته بود.
از زبان نزدیکان و اطرافیان باید اخلاق و رفتار آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی را بهتر شناخت.
حتی یک بار هم به مادرم تندی نکرد
ایت الله محمود مرعشی نجفی پسر این مرجع بزرگ می گوید:
پدرم سعی میکرد تا جایی که میتواند کارهایش را خودش انجام دهد و با مادرم خیلی مهربان بود، به یاد ندارم حتی یکبار هم نسبت به او تندی کرده باشد.
ایشان در کارهای منزل به مادرم کمک میکرد و وقتی کسالتی برای او پیش میآمد، پدرم غذا درست میکرد و در داخل غذا هم چیزهای جدیدی میریخت و میفرمود:
« حکم خدا نیست که از آسمان آمده باشد که مثلا آبگوشت باید چنین باشد».
یک چیزهایی اضافه میکرد، خیلی هم خوشمزه میشد.
پدرم کبوتر حرم حضرت معصومه(س) بودند
فرزند ایشان همچنین در مورد پدر معقتد است:
حضرت آیت الله مرعشی نجفی کبوتر حرم حضرت معصومه(س) بودند. هفتاد سال هر سه وعده نمازشان را اول وقت در حرم اقامه میکردند و خادم حضرت معصومه(س) محسوب میشدند. بعضی صبحها که هنوز در حرم باز نشده بود، همانجا پشت در مینشست و مشغول عبادت و تهجد میشد.
حتی در زمستان که برف سنگینی میآمد، بیلچه و جاروی کوچکی با خود میبرد و بیرون در حرم را جارو میکردند و همانجا مشغول عبادت میشدند تا در حرم را باز میکردند.
خادمان از ایشان خواسته بودند که هر وقت به حرم مشرف میشوند، اطلاع دهند تا در را برایش باز کنند، ولی پدرم گفته بودند که لازم نیست این کار را انجام دهید و هر وقت در حرم برای مردم عادی باز میشود من هم همانموقع داخل حرم میشوم.
تکریم هانری کربن
آیت الله محمود مرعشی در مورد پر اضافه می کند:
با میهمان خیلی با ملاطفت و احترام برخورد میکردند. یک بار قرار بود «هانریکربن» فیلسوف فرانسوی خدمت ایشان برسد. آقا قبلا در اتاق برای او صندلی آماده کرده بودند، ولی خودشان روی زمین نشستند. هانری کربن به خاطر احترام به استاد از نشستن روی صندلی خودداری کرد، ولی استاد فرمودند:
« شما چون به صندلی عادت کردهاید و نشستن روی زمین برایتان مشکل است، دوست دارم پیش من راحت باشید.»
حتی با این که ماه رمضان بود، خواست برایش چایی بیاورید، امّا هانری کربن گفت که ماه رمضان است و لازم نیست چایی بیاورید.
مرحوم پدرم جواب دادند: پذیرایی از مهمان برای ما لازم است، چون شما مسافر هستید، اشکالی ندارد و به مسیحی بودن او اشاره نکردند.
میهمانی برای نابینایان مستمند
فرزند این عالم بزرگوار در مورد مهربانی پدر می گوید:
یک بار با پدرم رفتیم منزل یک روحانی به نام حاج آقای کنی، دیدم حدود 15 نفر مستمند نابینا هم مشغول خوردن چایی و میوه هستند. بعد از مدتی از بیرون برای اینها کباب آوردند و پدرم از اینها پذیرایی میکرد و برایشان آب و دوغ میریخت. ولی آنها ایشان را نمیشناختند. متوجه شدم که این مهمانی از طرف پدرم بوده است، ولی از ما تعهد گرفت که این جریان را جایی نقل نکنیم.
بنیانگذار تقریب مذاهب
پسر ایشان همچنین در مورد نقش پدرشان در نزدیک ساختن شیعه و سنی به یکدیگر توضیحات مهمی می دهد:
پدرم با اکثر علمای سنی کشورهای مختلف ارتباط داشتند و با آنها مکاتبه میکردند، این در شرایطی بود که رژیم پهلوی، به اختلافافکنی میان شیعه و سنی دامن میزد و تحت تاثیر این فضا هر کسی که با اهل تسنن ارتباط داشت به سنیگری محکوم میشد. این ارتباطات به حدی زیاد بود که ایشان دهها اجازه روایتی از شخصیتها مطرح اهل تسنن داشتند.
مأنوس با امام خمینی (ره)
از بین علمای معاصر بیش از همه با حضرت امام(ره) ارتباط داشت و از سال 42 با ایشان همراه بود. با یکدیگر زیاد مأنوس بودند و رفت و آمد داشتند. از حال یکدیگر جویا میشدند و نامههای زیادی از حضرت امام(ره) به پدرم به یادگار مانده است.
وقتی امام خمینی(ره) در عراق و فرانسه تبعید بودند، پدرم مرا به ملاقات ایشان میفرستاد تا برایشان نامه ببرم. وقتی امام(ره) به فرانسه تبعید شدند، بنده اولین کسی بودم که از ایران به ملاقات ایشان رفته بود. آن موقع امام(ره) در هتلی در پاریس اقامت داشتند و هنوز به نوفللوشاتو منتقل نشده بودند.
شهید چمران، شیفته ی آقا
شهید مصطفی خمینی هم ارتباط صمیمانهای با پدرم داشت و با ایشان خیلی مانوس بود و در بعضی از نامههایش که از عراق برایش میفرستاد، پدرم را با عباراتی مثل پدر مهربان خطاب قرار داده است. در یکی از نامههایش که هنوز هم باقیاست نوشته است:
«پدر مهربانم! مدتی است که نامهای از جنابعالی نرسیده است. نگران هستم که نکند کسالتی برای شما حاصل شده باشد… .آن صفا و صمیمیتی که بین شما و پدر من وجود دارد، اگر در دیگر اعلام نجف وجود داشت الان کار به اینجا نمیرسید». این جمله خیلی معنی دارد.
دلاک زائر حضرت معصومه(س)
آن موقع حمام خانگی رایج نبود و اکثر مردم از حمام عمومی استفاده میکردند و دلاکها هم معمولا ریش بلندی داشتند و سرشان را میتراشیدند.
روزی مرحوم آیت الله مرعشی که وارد حمام عمومی میشوند و از قضا تعدادی مسافر اصفهانی مشغول شستوشوی خود در حمام بودند، فکر میکنند ایشان دلاک است.
یکی با تحکم می گوید: دلاک چرا دیر کردی! ما عجله داریم.
ایشان بدون این که چیزی بگوید، مشغول کیسه کشیدن آنها میشود. یکی از آنها میگوید: اوستا خوب بلد نیستی کیسه بکشی!
در این حین دلاک اصلی وارد میشود و آقا را در این حال میبیند، از ایشان معذرت میخواهد. آن اصفهانی نیز متوجه اشتباه خود میشود و از آیت الله مرعشی عذرخواهی میکند.
آقا می فرمایند: زائر حضرت معصومه هستند، اشکال ندارد.
آیت الله مرعشی نجفی از ما هستند
آیت الله بهجت در مجالس ترحیم و ختم ابوی شرکت میکرد. بعد از شب هفت پدرم، خدمت آیت الله بهجت رسیدیم فرمودند: یکی از اولیا خدا به حضرت ولیعصر(عج) متوسل میشوند تا در مورد آیت الله مرعشی نجفی بپرسند(بعدا متوجه شدیم که خودشان بودند) چند شب بعد، حضرت ولیعصر(عج) پشت پرده به آیت الله بهجت فرموده بودند: ایشان (آیت الله مرعشی نجفی) از ما هستند. باز توضیح خواسته بود، دوباره حضرت فرموده بودند: ایشان از ما هستند.
آیت الله بهجت به ما فرمودند: هنیاً (گوارا باد) بر شما که چنین پدری دارید.
قسمت اول(شهابی که در آسمان علم و فرهنگ درخشید)
/انتهای متن/