شهابی که در آسمان علم و فرهنگ درخشید
هفتم شهریور سالروز رحلت عالم بزرگوار آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی است؛ پایه گذار یکی از بزرگ ترین کتابخانه های علمی و دینی جهان اسلام و مرجع تقلیدی که در زهد و ساده زیستی از نوادر دوران بود و رفتار و اخلاقش در خانه و با افراد خانواده خود حکایتی است شنیدنی.
آیت الله مرعشی نجفی یکی از چهره های روحانی و شناخته شده ی کشور ما هستند، ماجراهای زیادی پیرامون زندگی این روحانی بزرگوار وجود دارد از شنیدن شعر شهریار در وصف حضرت علی در خواب گرفته تا دیدار با امام زمان (ع ) و…
این روحانی بزرگوار که بیشتر به خاطر خدماتی که به ترویج فرهنگ و کتاب خوانی، در بین مردم معروف شده اند، علاوه بر خدمات فرهنگی به خاطر درجات معنوی و جایگاه خاصی که بین مردم دارند بین مردم محبوب هستند.
حال به مناسبت سالروز درگذشتشان خلاصه ای از زندگی آثار و برکاتشان را آماده کرده ایم تا چراغی شود برای شناخت بهتر این روحانی بزرگوار.
نبوغ در سن کم
سید شهابالدین مرعشی نجفی در 31 تیر ماه 1276 مصادف با بیست صفر 1315 در نجف به دنیا آمد. پدرش سید شمس الدین محمود مرعشی از بزرگان فقهای دوران خود بود.سلسله ی نسب ایشان به واسطه ی 33 واسطه به امام زین العابدین حضرت علی ابن الحسین (ع ) می رسد.
او در ۲۷ سالگی به درجه اجتهاد نایل آمد. آیت الله مرعشی نجفی در نجف، کاظمین، کربلا، سامرا، قم، تهران و کرمانشاه تحصیل کرد و از محضر استادانی چون میرزاابوالحسن طباطبائی بروجردی، میرزا حسین فقیه سبزواری ، حاج شیخ مرتضی طالقانی ، شیخ عبدالکریم حائری یزدی ، محمد علی شاه آبادی استفاده برد.
نباید بگذارم انگلیسیها کتابها را به یغما ببرند
آیتالله مرعشی نجفی نقل میفرمود:
« از بازار نجف عبور میکردم؛ دیدم طلبهها در یک مغازهای خیلی رفت و آمد میکنند. پرسیدم: «چه خبر است؟!» گفتند: «کتابهای علمایی که فوت میکنند را اینجا حراج میکنند» رفتم داخل؛ دیدم که عدهای حلقه زدهاند و آقایی کتابها را آورده است و چوب حراج میزند و افراد، پیشنهاد قیمت میدهند و هر کس که بالاترین قیمت را پیشنهاد میداد، کتاب را میخرید.
یک فرد عربی هم کنارش نشسته بود که کیسه پولی داشت و بیشترین قیمتها را او میداد و کتابها را میخرید. متوجه شدم که او، فردی به نام کاظم، دلال کنسولگری انگلیس در بغداد است و در طول هفته کتابها را میخرد و جمعهها به بغداد میبرد و تحویل انگلیسیها میدهد و پول شان را میگیرد و بعد دوباره میآید و کتاب میخرد.
از آن موقع تصمیم گرفتم که نگذارم انگلیسیها کتابها را به یغما ببرند و ما را از درون تهی کنند. بعد از آن، شبها بعد از درس و بحث در یک کارگاه برنجکوبی مشغول کار شدم و با کم کردن وعدههای غذا و قبول روزه و نماز استیجاری، پول جمع کردم و به خرید و جمعآوری کتابها اقدام کردم که حاصل آن، همین کتابخانه بزرگ شده.
سومین کتابخانه ی جهان اسلام
کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی نجفی از بزرگترین کتابخانه های کشور است که بسیاری از کتب خطی جهان اسلام را دارا میباشد. بسیاری از این کتب، جزو
با ارزش ترین متون تاریخی است.
این کتابخانه شهرت جهانی دارد و با چهار صد مؤسسه، مرکز علمی و کتابخانه در سراسر جهان مرتبط است. همچنین نخستین کتابخانه کشور به لحاظ حجم عظیم نسخههای خطی کهن دینی و سومین کتابخانه جهان اسلام است که 65هزار عنوان نسخه خطی به زبانهای فارسی، عربی، ترکی، اردو، لاتین و سانسکریت و برخی خطوط قدیم دیگر، با موضوعات اسلامی و غیره در آن نگهداری میشود که بعضاً در نوع خود منحصر به فرد هستند.
احترام و تکریم هانری کربن
با میهمان خیلی با ملاطفت و احترام برخورد میکردند، یک بار قرار بود، «هانریکربن» فیلسوف فرانسوی خدمت ایشان برسد. آقا قبلا در اتاق برای او صندلی آماده کرده بودند، ولی خودشان روی زمین نشستند؛ هانری کربن به خاطر احترام به استاد از نشستن روی صندلی خودداری کرد، ولی استاد فرمودند « شما چون به صندلی عادت کردهاید و نشستن روی زمین برایتان مشکل است، دوست دارم پیش من راحت باشید.» حتی با این که ماه رمضان بود، خواست برایش چایی بیاورند، امّا هانری کربن گفت که ماه رمضان است و لازم نیست چایی بیاورید.
مرحوم پدرم جواب دادند: پذیرایی از مهمان برای ما لازم است، چون شما مسافر هستید، اشکالی ندارد و به مسیحی بودن او اشاره نکردند.
میهمانی برای نابینایان مستمند
یکبار با پدرم رفتیم منزل یک روحانی به نام حاج آقای کنی، دیدم حدود 15 نفر مستمند نابینا هم مشغول خوردن چایی و میوه هستند. بعد از مدتی از بیرون برای اینها کباب آوردند و پدرم از اینها پذیرایی میکرد و برایشان آب و دوغ میریخت. ولی آنها ایشان را نمیشناختند. متوجه شدم که این مهمانی از طرف پدرم بوده است، ولی از ما تعهد گرفت که این جریان را جایی نقل نکنیم.
حتی یک بار هم به مادرم تندی نکرد
در مورد اخلاق و رفتارشان در خانواده هم نکات جالبی از زندگی ایشان نقل می شود.
پسرشان ایت الله محمود مرعشی نجفی دری این مورد می گوید:
پدرم سعی میکرد تا جایی که میتواند کارهایش را خودش انجام دهد و با مادرم خیلی مهربان بود، به یاد ندارم حتی یکبار هم نسبت به او تندی کرده باشد.
ایشان در کارهای منزل به مادرم کمک میکرد و وقتی کسالتی برای او پیش میآمد، پدرم غذا درست میکرد و در داخل غذا هم چیزهای جدیدی میریخت و میفرمود:« حکم خدا نیست که از آسمان آمده باشد که مثلا آبگوشت باید چنین باشد».یک چیزهایی اضافه میکرد، خیلی هم خوشمزه میشد.
ادامه دارد…
/انتهای متن/