با این کلاهبرداری خانوادگی چه کنم؟

دانستن قانون و به کاربردن آن می تواند مانع ضایع شدن حقوق افراد شود و یا اگر این حقوق ضایع شد، آن را اعاده کند. آقای صوفی با ندانستن قانون و عدم اقدام به موقع در حال حاضر یک مال باخته خواهدبو د، مگر این که اقدامی بجا و بموقع انجام دهد.

0

آقای صوفی مردی جا افتاده است که به خاطرمشکلات و گرفتاری های زندگی ،اش خیلی بیشتر از سنش نشان می دهد. به نظر می رسد خیلی سختی کشیده است. سه دختر و یک پسر دارد.

خودش از زندگی اش می گوید:

همسر اول من مهناز بعد از چندین سال زندگی مشترک، مرا رها کرد و رفت. آن زمان هنوز فرزندی نداشتم. تا مدتها تنها بودم تا بالاخره با حمیده ازدواج کردم که یک پسر داشت، سهراب.  حمیده زن خوبی بود و در مدت زندگی مشترک مان با هم مشکل زیادی نداشتیم. منتها او در زندگی، هرچه من داشتم و نداشتم را به نام خود کرد و فقط دو دانگ از خانه مسکونی ام را به نام من گذاشت بماند. متاسفانه حمیده کمی بعد از اینکه دخترانم سهیلا و سارا کمی از آب و گل در آمدند و سهراب(که در اصل پسر خودش از شوهر قبلی اش بود) 16 ساله شد، فوت کرد و من ماندم با این بچه ها. من و حمیده زندگی خوبی داشتیم. تنها مساله این بود که  او وقتی زنده بود، همه چیز را به نام خودش کرده بود.

بعد از فوت حمیده وقتی سهراب که  22 ساله شده بود، ازسربازی برگشت، چون بیکار بود و با دوستان بدی هم رفت و آمد داشت، شروع کرد به اذیت کردن من و خواهرانش. دائما از ما می خواست که خانه و اموال مادرش را بفروشیم و به او سهم بدهیم. می خواست برود شهرستان و یا خارج از کشور زندگی کند. من و خواهرانش  چیزی نداشتیم جز خانه ای که در آن زندگی می کردیم و یک خانه کوچک دیگر که اجاره داده بودیم و با پول آن زندگی می کردیم. یک روز وقتی از بیرون آمدم متوجه شدم دخترانم نیستند. سهیلا وسارا خوب و سربه راهی هستند. بعدا فهمیدم که این پسر آنها را برده و در مقابل پرداخت یک مبلغ خیلی ناچیز به هر کدام از اینها، سهم شان را خریده و خانه ای را هم که دو دانگش به نام من بوده ، در بنگاه فروخته است. او من را هم وادار کرد که سهمم را بفروشم. کاغذی جلوی من گذاشت که این کاغذها را امضا کنم تا به قول خودش برای ما از بانک وام بگیرد. اول فکر کردم راست می گوید ولی وقتی فهمیدم که قصد دارد سرم را کلاه بگذارد، امضای خودم را از روی ورقه کندم و فرم را پاره کردم و از بنگاه خارج شدم و به خانه برگشتم. بعد از آن در خانه مان ساکن بودیم و هیچ خبری از سهراب نبود. تا اینکه بعد از چند ماه از دادگاه اخطار به دستم رسید که خواسته بودند در دادگاه حاضر شوم و خریداری که پسرم خانه را به او فروخته بود الزام به تنظیم سند علیه من و دخترانم داده بود. روز تعیین شده در دادگاه حاضر شدم. خواستم از خودم دفاع کنم ولی قاضی اجازه نداد که بگویم که من چیزی امضا نکردم و خانه ام را نفروخته ام. بعد هم  بدون توجه به دفاعیات من حکم الزام به تنظیم سند را صادر کرده و حکم پرداخت روزانه مبلغ زیادی برای عدم تخلیه و واگذار کردن ملک به خریدار و عدم امضا قرارداد علیه ما صادر کرد.

پولی را هم که خریدار پرداخت کرده بود، سهراب برداشت و فرار کرد. تا امروز دیگراو را پیدا نکردم.

الان من مانده ام دست خالی؛ نه پولی به دست ما داده اند و نه من امضایی داده ام. ولی حالا بعد از چند سال میلیون ها تومان به خریدار که نمی دانم کیست و احتمالا همدست سهراب است، بدهکارم. می خواهند خانه ما را که محل زندگی من و دخترانم هست را از ما بگیرند و ما باید خانه و محل اسکان مان را تخلیه کنیم. ولی من نمی توانم خانه ام را تسلیم کسی بکنم؛ چون نه فروخته ام و نه پولی دریافت کرده ام.  الان هم علیه آنها شکایت کرده ام که دخترانم را فریب داده اند و با کلاهبرداری سهم شان را از دست شان خارج کرده اند. ما اگر این خانه را از دست بدهیم آواره کوچه و خیابان خواهیم شد.

پرسیدم: آیا از پسرتان به عنوان کلاهبرداری و فروش مال غیر شکایت کرده اید؟

گفت: نمی دانم کجاست و آدرسی از او ندارم. پول را گرفته و گم و گور شده. نمی دانم ایران است یا خارج از کشور رفته.

 با دیدن مدارک و پرونده، متوجه شدم که آقای صوفی  از هیچ یک از وقت های قانونی خود استفاده نکرده و در موارد قانونی اعتراض خود را اعلام نکرده و درخواست تجدید نظر از دادگاه  نداده است و در دادگاهی که غایب بوده از حق واخواهی و اعاده دادرسی استفاده نکرده ایت.

به آقای صوفی اعتراض کردم که چرا از حقوق قانونی خود استفاده نکرده ای و به احکام صادره و رای قاضی که احتمالا با اعمال نفوذ صادر شده، در زمان خود اعتراض نکردی؟

 گفت: چون نمی دانم پسرم کجاست و آدرسی از او ندارم.

 

پاسخ دکتر فرزانه اژدری :

به اقای صوفی تذکرداده شد که بعد از صدور حکم، شما  باید درخواست رسیدگی مجدد می دادید و به عنوان آدرس خوانده یعنی پسرتان، او را مجهول المکان اعلام می کردی تا آگهی روزنامه داده شود و به این وسیله هم برای خود مهلتی گرفته باشید و هم چون حکم قطعی نشده بود به دلیل عدم تخلیه یا عدم تنظیم سند، پول دیرکرد پرداخت نمی کردید. با این حال الان می توانید این اقدام ها  را انجام دهید:

  1. از پسرتان شکایت کنید به جرم کلاهبرداری و فروش مال غیر. دختران تان هم تا دیر نشده می توانند به عنوان فریب و باز کلاهبرداری از او شکایت کنند و ممنوع الخروجش کنند که اگر از کشور خارج نشده باشد با انتشار سه نوبت آگهی در روزنامه کثیرالانتشار احتمالا آدرسی از او پیدا شود. اگر هم آدرسی پیدا نشد، او با توجه به مدارک شما و شهادت خواهرانش محکوم به کلاهبرداری می شود.
  2. شما می توانستید به خاطر همکاری و شرکت بنگاه دار مسکن در کلاهبرداری، از بنگاه هم شکایت کنید و با مراجعه به اتحادیه آژانس مسکن و اثبات خطاهای آنها دستور توقیف و توقف کار آژانس مسکن را بخواهید و تعطیلش کنید.
  3. اگر اطمینان دارید و شواهدی در دست دارید ( با توجه به مستندات) حکم جانبدارانه صادر شده، از قاضی به دادسرای ویژه قضات شکایت کنید تا پرونده شما دوباره بازبینی و توسط قاضی دیگری بررسی شود.
  4. اگر از هرکدام از این راه هایی که برای شروع شکایت برای شما وجود داشته و دارد، استفاده نکنید بابت کلاهبرداری پسرتان و بنگاهدار مسکن و اشتباه قاضی، کارتان ناتمام مانده و طرف مقابل شما از این فرصت به نفع خود استفاده کرده و شما طرف مال باخته این پرونده خواهید بود.

/انتهای متن/

درج نظر