بازنشر/حرمت انسانی زن است که در تن فروشی فرو می ریزد
به دخت به دنبال برپایی نشست “سلامت زنان و رفتارهای پرخطر با تمرکز بر تن فروشی” گفت و گویی با دکتر عزت السادات میرخانی استاد دانشگاه و عضو گروه مطالعات زنان دانشگاه تربیت مدرس و کارشناس رشته مطالعات زنان داشته است در مورد نگاه قانونگذار اسلامی به موضوع تن فروشی زنان و پیامدهای جرم ندانستن این پدیده برای زنان و جامعه .بخش اول این گفت و گو ر ا می خوانید.
- خانم دکتر میرخانی، کلا نگاه سیستم قانونگذاری اسلامی به پدیده تن فروشی زنان را تشریح کنید.
از منظر دین ما اختیار تمامیت بدن انسان ها از جمله زنان به دست خود آنها نیست. بر همین اساس باید گفت که حق عفت جنسی برای زنان حقی است در راستای حق حیات انسانی . همان طور که هرنوع تعدی به حق حیات انسانی ممنوع است، تعدی به حق عفت جنسی زنان هم پذیرفته شده نیست. یعنی نه به فرد اجازه داده شده که به این حق تعدی کند و نه به جامعه. ضمن این که حفاظت از حق عفت جنسی بر زن تکلیف شده است. یعنی بر جامعه و فرد عدم تعدی به حق عفت جنسی زن واجب شده و به زن هم در حفظ آن تکلیف گشته است. بنابراین تن فروشی به عنوان یک تعدی آشکار به حق عفت جنسی زن اصلا در نگاه دینی قابل قبول نیست.
- در مورد حق عفت جنسی توضیح بیشتری می دهید؟
- ما یک بحث مهم در تفکردینی داریم که بحث سلامت نفس است. زن مامور است که در جهت سلامت نفس، هم تن و هم نفس خود را حفاظت کند. این سلامت نفس از نظر ما ضامن سلامت نسل هم هست و همراستای با سلامت عقل هم بشمار می رود. زن مسلمان موظف به نگاهبانی از کیان هر سه اینهاست: سلامت نفس، سلامت نسل و سلامت عقل. تن فروشی به عنوان عاملی که حق عفت جنسی زن را از او سلب می کند نه موافق سلامت نفس است نه موافق سلامت نسل است و نه سازگار با سلامت عقل. دراین صورت چطور ممکن است که تن فروشی از نگاه دینی جرم حساب نشود؟
نظر قرآن کریم دقیقا در این مورد چیست؟
- قرآن در سوره نور می فرماید که آن بخش از افرادی که توان ازدواج ندارند، باید عفت بورزند تا خدا آنها را ازفضلش بی نیاز سازد و بلافاصله تاکید می کند که حتی نمی توان به حق عفت جنسی برای یک خدمتکار زن هم تعدی کرد. چون این تعدی در حقیقت تعدی به حق الله است نه تعدی به حق شخصی او. حق عفت جنسی برای زنان از نگاه قرآن یک حق الهی است که با تمایل و خواست خود فرد یا اطرافیان او هم قابل نقض نیست. یعنی حق عفت جنسی حق الناس هم نیست که با رضایت آنها قابل دستکاری و کم و زیاد شدن باشد. تفاوت ما هم با کشور فرانسه در همین است. اگر الان درکشور فرانسه خود زن و یا شوهرش بگوید تعرض به او به عنوان یک زن اشکالی ندارد و این موضوع شاکی خصوصی نداشته باشد، این تعرض جرم محسوب نمی شود اما درسیستم قانونگذاری اسلامی، چه شاکی خصوصی باشد یا نه، تعرض به عفت یک زن جرم محسوب می شود. البته زنا جرمی است که در سیستم قانونگذاری اسلامی بسختی قابل اثبات است، اما اگر اثبات شد، طبق آیات اول سوره نور اصلا جای اغماض و بخشش و تخفیف برای مجرم که مرتکب زنا شده، وجود ندارد. چون در نگاه دینی ما، تمامیت بدن، حق زن نیست که حق خداست. نقض آن اگر اثبات شد، باید با اشد مجازات به صورت قاطع همراه باشد.
به نظر شما به عنوان یک استاد رشته مطالعات زنان مباح دانستن تن فروشی از نقطه نظر تامین منافع و مصالح زن چقدر قابل قبول است؟
- تن فروشی ظلمی آشکار است در حق زن و هم جامعه . علی (ع) در خطبه 176 نهج البلاغه در مورد انواع ظلم فرموده است :
“بدانيد ستم سه گونه است: ستمى كه بخشيده نشود، و ستمى كه بازخواست شود، و ستمى كه بخشيده شود
اما ستمى كه آمرزيده نشود شرك به خداوند است، خداوند سبحان فرموده:
“خداوند اين گناه را كه به او شرك آورند نمى آمرزد.”
اما ستمى كه آمرزيده شود و بازخواست نشود، ستم عبد بر خود است در ارتكاب بعضى از گناهان كوچك.
امّا ستمى كه بازخواست شود ستم بعضى از مردم بر بعض ديگر است…”
از نگاه امام “ظلم یغفر” یعنی ظلمی که قابل بخشش است چون فرد به خودش کرده است.
ظلم لایغفر یعنی ظلمی که قابل بخشش نیست و آن شرک به خداست و ظلمی که لایترک است و بازخواست می شود ظلمی است که افراد درحق همدیگر می کنندو این ظلمی است که فقط به فرد مربوط نمی شود، به جامعه مربوط می شود. زنا ظلمی است به زن و جامعه هر دو که عقل، نفس و نسل را خراب می کند. چطور می شود که ما این ظلم آشکار به زن و جامعه را به عنوان یک امر عادی در نظر بگیریم؟ چرا به جای این، زنان مان را به سمت عقلانی شدن سوق نمی دهیم؟
- در عرف خیلی از جوامع غربی و کنوانسیون های بین المللی تن فروشی یک امر پذیرفته شده اجتماعی است. شاید بنوعی بر همین مبنا در جامعه ما هم با این نگاه به موضوع تن فروشی می پردازند؟
- اتفاقا اگربا نگاه به همان جوامع غربی و وضعیت زنان در آن جوامع ارزیابی کنیم می بینیم که تن فروشی را صرفا مشکل اجتماعی دیدن کمکی به ایجاد مصوینت و امنیت برای زنان در جامعه نمی کند. بر این اساس باید پرسید این که در آن جوامع روسپی گری شغل می شود می تواند مبنایی باشد که در جامعه اسلامی هم روسپی گری شغل باشد؟
یعنی به نظر شما مباح کردن تن فروشی در جامعه تناقض با حقوق انسانی زن دارد؟
- دقیقا همین طور است. ببیند ما یک قاعده داریم که قاعده احترام به مومن است؛ یعنی مومن هم جانش و هم حیثیتش احترام داردو هیچ کس و هیچ چیز نباید این احترام به جان و حیثیت مومن را خدشه دار کند. با این نگاه حق عفت جنسی چیزیست دقیقا در ردیف حق حیات که نمی تواند نقض شود. چون از نظر ما بخشی از انسانیت انسان به کالبد او مربوط است و بخش مهم ترش به ارزش های انسانی است که اگر فرو ریزد، انسان نابود می شود. تن فروشی آن ارزش انسانی زن را از بین می برد. اصلا اینها با قواعد ما سازگاری ندارد. دقیقا حرمت انسانی زن است که در تن فروشی از بین می رود؛ نه فقط برای خود آن زنی که در این مسأله وارد شده، بلکه برای همه زنان جامعه. یعنی به محض این که زشتی و قبح عمل تن فروشی در جامعه از بین می رود، در واقع موجب ضرر وحرج برای حضور زن در جامعه می شود و زمینه این حضور سالم و امن از بین می رود. ضمن این که تن فروشی نه فقط با شریعت بلکه با فطرت و عقلانیت انسانی هم سازگاری ندارد. همان طور که ما نسبت به بیماری و درمان آن چشم پوشی نمی توانیم داشته باشیم و به درمان ریشه ای آن می پردازیم، یک پدیده مثل تن فروشی را هم نمی توانیم بپذیریم که درجامعه باشد و کاری برای محو آن نکنیم. در یک کلام ما اجازه نداریم با مباح دانستن تن فروشی آن را در جامعه ترویج کنیم .
ادامه دارد…
/انتهای متن/