سیگار را ترک می کنم به خاطر بچه هایم
در روزگاران قدیم که سیگار کشیدن برای خودش یک پا خلاف بزرگ یک جوان حساب می شد، مادرها، خواهرها و همسرها در جلوگیری از این خلاف خیلی نقش داشتند. اصلا کل خانواده و بزرگترهای خانواده مثل پدرها هم در این مورد یک عامل بازدارنده بودند. ولی حالا چه ؟
به دخت در این مورد با یک خانم مسئول کلینیک ترک سیگار و دختری که نقش خودش و خانواده را در ترک سیگارپدرش خیلی مهم می داند، صحبت کرده است.
سیگار ضرر دارد و این را همه می دانند اما شنیدهاید که به خیلی از آدم ها وقتی از ضرر سیگار میگویی، میگویند همهی ما آدمها آخرش باید بمیریم؟ با این حساب، به نظر شما بهترین راه برای تشویق به کنارگذاشتن دخانیات چیست؟ نقش خانواده در ترک سیگار چقدر مهم است؟ اصلا چه عاملی، قویتر از خانواده، میتواند یک فرد را از سیگار، ترک بدهد؟ چه انگیزهای بالاتر از علاقهی اعضای خانواده برای سلامتی فرد میتواند را برای همیشه از یک خانواده دور کند؟
از قدیم میگفتند در خانهای که بچهای حضور دارد، غیبت تعطیل است و بخاطر سلامت بچه ها سیگار هم.
مرد خجالت میکشد که مدام از همسرش سیگار بگیرد
سال هاست که کلینیک سرپایی و تخصصی برای ترک دارد، مراجعهکنندههایش هم زن و هم مرد هستند. خانم دکتر جوادی درمورد موضوع گزارشم، حرفهای خیلی زیادی از بیمارانش دارد.
میگفت: مسئلهای که درمورد سیگار مهم است این است که خوشبختانه یا متأسفانه، سیگار مانند مواد، معمولا باعث ازهمپاشیدن خانوادهها نمیشود. فقط گاهی وسط دعواهای زن و شوهری، سیگار تبدیل به نقطهضعف و عامل بهانهگیری بوده است. روزی زوج میانسالی به کلینیک آمده بودند که بحثشان به سیگار رسید. مرد میخواست ترک کند. به او گفتم هر چقدر که میخواهی بکش، ولی سیگار همراهت نباشد. مثلا سیگار را دست همسرت بده، هروقت خواستی، از همسرت بگیر. البته این روش، علمی و درست نیست ولی برای این زوج جواب داد. نتیجهاش این شده بود که مرد خجالت میکشید که مدام از همسرش سیگار بگیرد. برای همین مجبور شده بود ترک کند.
دلیل روآوردن به سیگار هم در اقشار مختلف، فرق میکند ولی درنهایت مهمترین فاکتور، اطرافیان هستند. یعنی در جمعی که استفاده از سیگار، شایع است، این دسته از زنان و مردان شانس بیشتری برای سیگاریشدن دارند. سیگار مانند بقیه مواد، اعتیادآور است. درواقع اعتیاد یک مقوله بیوسایکوسوشیال است. یعنی هم فاکتورهای بیولوژیک مانند ژنتیک و فیزیولوژیک در آن دخیل است و هم مسائل روانی و شرایط اجتماعی.
کمبود مرکز تخصصی ترک سیگار را بهشدت در ایران حس میکنم
دکتر جوادی اضافه می کند: بین مخدرهای مختلف، سیگار شرایط خاص خودش را دارد. قدرت اعتیادآوریاش چندان قوی نیست اما به علت شرایط اجتماعی، فراگیرترین ماده اعتیادآور به حساب میآید. در سفری که به کانادا داشتم، مراکز تخصصی ترک سیگار را از نزدیک دیدم. متأسفانه ما چنین مرکز تخصصیای برای سیگار نداریم. کلینیکهای سرپایی ما مختص سیگار نیستند و عمدتا مراجعه زن و مردها برای ترک مواد است، نه سیگار. کمبود مرکز تخصصی ترک سیگار را بهشدت در ایران حس میکنم اما قبل ازآن، به اراده و برنامه ملی نیاز داریم. یعنی خیلی کارهای پیشزمینه برای مبارزه با سیگار باید انجام بشود و مراکز آموزشی ، مراکز فرهنگی و اداری، نهادهای قانونگذاری با هم همکاری کنند. چون اصل قضیه، مبارزه با سیگار است و ترک سیگار، یک قسمت از مسئله است.
سیگارکشیدن نشانه تفاخر یا ارتجاع ؟!
البته ما از نظر قوانین و مقررات از دنیا عقب نیستیم و در چند سال اخیر، اتفاقات خوبی در ایران افتاده است. اما بیشتر، مسئله فرهنگی قضیه است که هنوز در ایران، در قسمتی از جامعه، بخصوص در بین بعضی از جوانان، سیگارکشیدن نشانه تفاخر و تجدد است. درحالیکه درواقع نشانه ارتجاع است. مسائل فرهنگی معمولا عوامل متعدد ودرهمپیچیدهای دارند. که در بین همین قشر، قانونشکنی مخصوصا قوانین اجتماعی و تابوها، چندان ضدارزش نیست. قوانین سختگیرانه داریم اما اجرایمان شل است. برای همین مردم عادت کردهاند برای امورات معمول زندگیشان قانونشکنی کنند.
اساس کار اعتیاد، سیستم پاداش و تنبیه است. یعنی اگر شما کاری را انجام بدهی یا مادهای را مصرف کنی که به شما لذت بدهد و یا باعث برداشتهشدن استرس و درد بشود، بدن مجددا درخواست تکرار میکند. در کنار این سیستم، عادت را هم داریم که باعث می شود محرک های تکراری، کمتر درک شود. حالا توضیح این سیستم کمی گیجکننده است ولی خلاصهاش این است که برای رسیدن به حس قبلی، نیازمند افزایش دوز است. اینها نمای کلی استفاده از سیگار و دخانیات دیگر است.
وابستگی به این مواد به روحیه آدم ها بستگی دارد. شخصیت های وسواسی، بی اراده، افسرده و خیلیهای دیگر، مستعد اعتیاد هستند. برای ترک باید به این جنبههای قضیه هم نگاه کرد. از طرفی امروزه ثابت شده است که بعضیها به طور ژنتیکی، بیشتر مستعد اعتیاد و وابستگی به مواد هستند. و اما در مورد سیگار! سیگار علاوه بر موارد بالا، یک قسمت اجتماعی خاص خودش را هم دارد. در سال های نه چندان دور شاید ۴۰-۵۰ سال پیش مثل امروز روی زیانآوری و جنبه منفی سیگار توافق نظر نبود. سیگار کشیدن نوعی رفتار اجتماعی بدیهی و عرف جامعه بوده است. به همین دلیل به نوعی این قدر در بافت فرهنگی و زندگی مردم نفوذ کرده که تغییر نگرش در مورد آن به کندی صورت می گیرد.
دلایل اقتصادی و اجتماعی ترک سیگار هم مهم است
دلایل اقتصادی و اجتماعی قضیه هم دخیل است. کسی که می خواهد سیگار را ترک بکند، خیلی مهم است که هم دلایل قوی برای این کار داشته باشد، برنامهریزی مناسب داشته باشد و البته مشاوره و حمایت درست بگیرد.
یک قسمت کوچک قضیه، مسائل طبی و فیزیولوژیک مربوط به ترک است که خوشبختانه الان محصولات و داروهای خوبی وجود دارد که بسته به شرایط فرد میشود امتحانش کرد. ضمن اینکه باید به شرایط و بیماریهای روانی و خَلقی طرف هم توجه بشود. برای همین مشاوره خوب، قدم اول است.
خانواده و ازدواج می تواند باعث ترک شود
قدم دوم شرایط محیطی است. کسی که بطور اغلب در آشنایان و اطرافیانش، سیگاری میبیند و کشیدن سیگار هم برای آنها یکجور بهانه دورهمی و عامل نزدیکی است، کار خیلی سختی برای ترک دارد. در واقع باید آن فعالیتها و مراسمی که منجر به کشیدن سیگار می شود را تجدید نظر کند. البته مسئله خانواده خیلی مهم است. خانواده هم میتواند نقش انگیزشی داشته باشد و هم حمایتی. چه در مرحله تشکیل خانواده و چه بعدش. یکی از شایعترین دلایل ترک سیگار مردان، بزرگشدن فرزندان شان و ترس از سیگاریشدن آنهاست و در زنان نیز، ازدواج و بچهداری از جمله دلایل ترک دیده شده است. خیلی اوقات ازدواج خود باعث ترک بوده است.
وقتی که پدر فهمیدند اذیت میشویم!
سعیده که پدرش چند سالی است که سیگار را کنار گذاشته است، درمورد چگونگی ترک او میگوید: اینکه پدرم فهمیدند ما از این وضع، چقدر اذیت میشویم، مهمترین و بزرگترین علت ترکش بوده است. اعضای خانواده باید بدانند که اگر حسشان را به فرد سیگاری مثلا پدرشان منتقل کنند و اصلا با او صحبت کنند، اثر زیادی دارد. یک پدر وقتی ببیند که خانوادهاش در ناراحتی قرار گرفته است، اصلا نمیتواند این وضعیت را تحمل کند. بههرحال پدر یک خانواده، همهی تلاشش را درجهت آسایش اعضای خانوادهاش میکند. حالا شما در نظر بگیرید که اعضای خانواده در طول روز، به انحاء مختلف، نارضایتیشان را نشان دهند. تا یکجایی پدر میتواند به کشیدن سیگارش بها دهد اما از یک حدی به بعد، فشار روانی ناشی از این عکسالعملهای اعضا، اثر خودش را نشان میدهد.
عکسالعملهای ما هم، الزاماً دعوا و گریه نبود. به هر حال در هر موقعیتی، یکسری رفتارها برای پدر این پیام را داشت. بابا روزی چند پاکت سیگار میکشید. عملا هم نمیتوانست کشیدن سیگار را به بیرون از خانه و یا فقط در توالت ادامه دهد. اصلا کسی که این حجم از مصرف را دارد، نمیتواند سیگار را معطل به بیرونرفتن کند. ضمن این که بوی دهان فرد سیگاری و فضای پر از بوی سیگار سرویس بهداشتی هم خودش عامل نارضایتی است.
صرف دود سیگار به تنهایی عامل نارضایتی ما نبود. بوی دهان، بوی لباسها، بوی وسایل، خرج بخشی از درآمد. من فکر میکنم هیچ چیزی به قدر اهمیتی که خانواده برای پدر داشت، مهم نبود و نیست. یک پدر ممکن است واقعا هر کاری را به خاطر خانوادهاش، انجام دهد. یک پدر ممکن است دزدی کند به خاطر خانوادهاش. ممکن است بیخوابی بکشد، گرسنگی بکشد و هر دردی را تحمل کند تا ناراحتی خانوادهاش را نبیند.
معاشرت ها هم خیلی موثر است
ترک کردن یک فرایند دفعی نیست. بخشی از این فرایند، استیصال است. بخشی از آن، انتخاب راه صحیح برای ترک کردن. همکاری بقیه، صبر و روحیه و انگیزه دادن، اینها همه عوامل موثرتری است. برای روش ترک هم، حتما باید یک چیز جایگزین برای سیگار را خود فرد پیدا کند. مثلاً آدامس، لواشک، تخمه، تسبیح! یا هر چیزی که به نحوی شخص را مشغول خودش کند. خیلی اوقات این موضوع رعایت نمیشود یا با چیزهای نادرستی جایگزین می شود. بیشتر کردن تعاملات و رفت و آمد با اقوام صالح هم خیلی مهم است. بخشی از سیگاریبودن، به دلیل اطرافیان است. شما فرض کنید پدری ترک میکند ولی دوستانی دارد که سیگاری و دودیاند! امید چندانی نمیرود که بتواند دوام بیاورد. شاید بعد از گذشت یکی دو سال از ترک، بتواند با آن عده از دوستانش تعامل کند ولی روزها و ماههای اول، حضور آن افراد حول فردی که ترک کرده، بسیار مضر خواهد بود.
خانواده می تواند فشار کاری مرد را کم کند
به همین دلیل خانواده باید با کنترل غیرمستقیم تعاملات، حلقهی اطرافیان آن فرد را مدیریت کند. مهمانیهای خانوادگی را زیاد کنند. از بقیه برای صرف ناهار یا شام در منزلشان دعوت کنند. خیلی از اوقات هم فشار کاری عامل برگشتن به سمت سیگار است. مرد بر اثر فشار کاری زیادی که دارد و نمیتواند با مشکلاتش به تنهایی روبرو بشود، مجبور می شود به یک مخدر مخصوصا سیگار روی بیاورد. همراهی کردن خانواده، چه همسر و چه فرزندان، در آرامش دادن به پدر در این زمان ها خیلی موثر است.
این که پدر مدام نگرانی نداشته باشد و ذهنش در گیر نباشد خیلی مهم است. هر چه مرد، فشار روانی کمتری داشته باشد، احتمال برگشتن به سمت دود برایش کمتر است. البته اغلب این مواردی که من گفتم، با توجه به تجربهای هست که از پدرم دارم. چه بسا پدرهایی باشند که نه بخاطر فشار کاری و روانی و به طور کلی سختیهای زندگی، بلکه به دلایل دیگری، دودی شده باشند.
اما من فرض را بر این گرفتهام که پدرهایی مخاطب این حرفاند که به زحمتکشیدن و عرق ریختن به خاطر خانوادهشان عادت دارند و پدرهایی هستند که مانند پدر من، احساسات قویای دارند ولو نتوانند احساسات شان را به خوبی نشان بدهند. البته حس مسئولیت، عامل اصلی این اتفاق است. پدری که مسئولیتپذیر نباشد و در واقع پدر نباشد، چندان تابع این عوامل نخواهد بود.
الکی است که سیگارغم و غصه را می برد
سحر متأهل است و سی ساله. میگوید از بیکاری و علافی سراغ سیگار رفتهام. خیلی دوست داشتم امتحانش کنم. هر بار هم که کشیدم، فقط به دلیل هیجانش بوده است. هیجان سیگار را دوست دارم. اولینبار به پیشنهاد دوستم بود. حال دوستم بد بود و ناراحت. میگفت میکشم که غم و غصه از یادم برود ولی خب فهمیدم که الکی است. همش از روی تلقین است. من که این همه کشیدم، چیزی از یادم نرفت. در خانوادهی پدر و مادرم، هیچ فرد سیگاریای نداریم. هیچوقت هم نمیتوانم بهشان بگویم من هرازگاهی سیگار میکشم.
از او پرسیدم تابهحال فکر کردهای جایش جایگزینی پیدا کنی و با حس تلقین به خودت هم مقابله کنی؟
گفت: نه، بیماری که نیست نیاز به مقابله داشته باشد. شبیه این است که به بچهها بگویی با بستنی مقابله کنند و میتوانی دلیل بیاوری که بستنی هم اگر مریض باشی، برایت ضرر دارد
سحر ظاهرا خودش را متقاعد کرده که برای رفع بیکاری و به صورت تفریحی سیگاربد نیست.
اما وقتی پرسیدم بهتر نیست به جای سیگار برای بیکاری و بطالتت چاره ای کنی، واقعا هیچ جوابی نداشت.
/انتهای متن/