سرنوشت عروس و نوه های پناهنده ام چه می شود؟
مهاجرت می کنند به امید زندگی ایده آل و رویای که در تصور دارند اما نهایتا به جای بهشتی که تصور می کردند؛ با کوهی از مسائل و مشکلات مواجه می شوند که برای حل آنها گه گاه باید به کارهایی متوسل شوند که نه معقول است و نه اخلاقی و نه …
محبوبه خانم که زنی میانسال است به عنوان یک مادرشوهراز سرنوشتی که برای پسر و عروس و نوه هایش پیش آمده، نگران است. نگران پسرش است که چرا نادانسته دست به کاری زده که نه راه پس دارد و نه راه پیش. دلواپس عروس و نوه هایش در غربت است و دلتنگ از ندیدن و شاید هرگز ندیدن نوه های دوقلوی سه ساله ی نازنینش.
محبوبه خانم می گوید:
پسرم شاهین ده سال پیش با رویا ازدواج کرد. درآن موقع کار و درآمد مختصری داشت که زندگی شان را به سختی تامین می کرد ولی کلا وضع شان بد نبود. بعد از چند سال که خدا یک دوقلو به آنها داد، رویا بنای ناسازگاری و زیاده خواهی گذاشت و با وسوسه دوستانش به پسرم پیشنهاد داد که برای زندگی به خارج از کشور بروند. آنقدر دلیل و برهان آورد که شاهین را راضی به این کار کرد. پسرم که کارمند بود و کار دولتی داشت، با اینکه یک دفعه همه زندگی و کارش را رها کند و این ریسک بزرگ را بپذیرد که همه با هم به خارج بروند مخالفت کرد. منتها برای آرام کردن رویا به او پیشنهاد داد که اول او با بچه ها بروند و اگر موفق شد خودش هم به آنها ملحق شود. برای این کار شاهین یک وام بزرگ گرفت که به عنوان ودیعه به بانک کشور مقصد بسپارد تا وسیله رفتن زن و بچه هایش فراهم شود. بالاخره پس از تلاش های بسیار آنها را به خارج کشور راهی کرد.
الان حدود دو سال است که رویا با بچه ها به خارج رفته اند. اوایل هر روز با تلفن و چت با شاهین ارتباط داشت و می گفت که اینجا خوب است و ادعا می کرد که همه چیز فراهم است و راحت هستند. بعدا فهمیدیم که بعد از ورود به آن کشور خودشان را پناه جو معرفی کرده اند و آنها او را به عنوان پناهنده پذیرفته اند و به ایشان خانه ای هم داده اند. حالا رویا که بچه ها را به کلاس زبان فرستاده و حقوق بخور و نمیر پناهندگی را هم دارد، به شاهین اصرار می کند که او هم برود ولی پسرم بابت وامی که گرفته بدهی زیادی دارد و تا چند سال دیگر ماهی یک میلیون اقساط وام را باید پرداخت کند و بابت همین مسئله نمی تواند کارش را رها کند. از طرف دیگر من و پدرش هم که تنها با حقوق بازنشستگی شوهرم زندگی می کنیم، نمی توانیم اقساط وام او را پرداخت کنیم.
رویا وقتی متوجه شد که شاهین نمی تواند برود، با او تماس گرفت و گفت که من اینجا با مردی آشنا شده ام که حاضر است با من ازدواج کند تا من تابعیت این کشور را بگیرم. حالا رویا اصراردارد که شاهین طلاقش را بدهد. پسرم که به زن و فرزندانش بسیار علاقه مند است نمی تواند به این کار رضایت بدهد. الان مدتی است که شاهین از نارحتی دچار بیماری روحی شده است.
از آن طرف رویا هم دیگر تلفن های ما را جواب نمی دهد. پیش از این رابطه ما با هم خیلی خوب بود و مثل دو دوست بودیم ولی حالا به من هم دیگر زنگ نمی زند. طوری شده که حتی به بچه ها هم اجازه صحبت کردن با پدرشان و ما را نمی دهد. الان پسرم درمانده شده که چطور می تواند بچه هایش را در آن کشور غریب رها کند.
متاسفانه رویا بعد از رفتن از کشور تمام ارزش ها و اعتقادات خودش را از دست داده و گاهی که با ما تلفنی صحبت می کند با وضعیت بسیار بد و در حال مستی حرف می زند.این در حالی است که ما خانواده ای معتقد به مسائل مذهبی هستیم.
الان من و شاهین بیشتر از هر چیز نگران بچه های دوقلوی کوچکش هستیم. آیا ما می توانیم بچه ها را بگیریم و به ایران باز گردانیم؟ آیا می توان جلوی طلاق رویا را از شاهین گرفت و او را برگرداند؟
پاسخ دکتر فرزانه اژدری:
به محبوبه خانم راهنمایی کردم که خیلی بهتر است که به عوض شما در صورت امکان پسرتان شخصا برای گرفتن مشاوره و راهنمایی بیاید تا اطلاعات دقیق تری از ماوقع امور به دست بیاوریم و راهکار دقیق تری برای مشکل پیدا کنیم.
پرسیدم: مهریه عروس تان چقدر است؟
گفت :100 سکه.
- پسرتان موافق این مهریه بالا بود؟
- بله، چون همسرش را دوست داشت با پیشنهاد خانواده آنها مخالفت نکرد.
درپاسخ به سوال محبوبه خانم باید گفت:
- پسرشما پدر فرزندان مشترک است و ولی آنها محسوب می شود. ایشان که آن کشور را برای زندگی فرزندانش مناسب نمی داند، می تواند فرزندانش را برگرداند.
- درست است که در حال حاضر عروس شما خارج از کشور زندگی می کند ولی در مسائل شخصی خود از نظر حقوقی و احوال شخصیه باید مطابق قانون کشور ج.ا.ا عمل کند و از جمله برای طلاق باید بر اساس قانون کشور ایران اقدام نماید. او می تواند در آن کشور چون سفارتخانه داریم، مطابق شرع و قانون جمهوری اسلامی ایران طلاق بگیرد. طلاقی که ایشان درخواست می کند احتمالا مطابق روال آنجا با مراجعه به دفاتر شهرداری و یا مراکزی از این نوع است ولی برای اینکه از نظر قوانین داخلی ایران ارزش اجرایی و قانونی داشته باشد باید به کنسولگری ایران مراجعه کند ومدارک آن طلاق اداری(اصطلاحاً) را ارائه بدهد. در کنسولگری ایشان به روحانی مستقر در آنجا برای اجرای مراسم مذهبی ایرانیان معرفی می شود که باید به او مراجعه و صیغه طلاق را جاری کند. در واقع باید این طلاق را به اطلاع و به تائید و امضای کنسولگری ایران برساند.بعد از آن است که حکم برای اجرا شدن، از طریق دفتر حقوقی کنسولگری به معاونت حقوقی قوه قضائیه در امور حقوقی ایرانیان مقیم خارج ارسال می شود تا از طریق یک شعبه دادگاه خانواده مورد تایید قرار بگیرد. تنها در این صورت است که این طلاق از نظر جمهوری اسلامی ایران قانونی و قابل اجرا می باشد.
- عروس شما برای رهایی از این چرخه طولانی می تواند وکالت نامه ای با عنوان “وکالت در دریافت حکم عدم امکان سازش و اجرای صیغه طلاق به هر نوع و شرطی” به پسرتان و یا هر فرد دیگری که صلاح می داند( مانند پدر، مادر یا یکی از بستگان) بدهد تا آنها وکیل بگیرند و به طرفیت پسر شما برای طلاق توافقی اقدام نمایند. در این توافق زوجه می تواند بذل مهریه نموده و زوج قبول بذل کند و در مورد فرزندان مشترک شرط گذاشته شود که ایشان را نزد پدر بازگرداند. به این ترتیب هم فشار پرداخت مهریه از زوج برداشته می شود و هم فرزندان به کشور نزد پدرشان باز خواهند گشت و تا زمانی که به سن رشد برسند و خودشان تصمیم بگیرند که کجا و چگونه زندگی کنند، نزد پدر می مانند.
- تلاش برای منصرف کردن عروس تان از طلاق امکان پذیر است اما به نتیجه رسیدنش معلوم نیست. ضمن این که پسر شما نمی تواند همسرش را مجبور به بازگشت کند.
- پسر شما می تواند همسرش را تا زمانی که آمادگی لازم را ندارد، طلاق ندهد. اما باید توجه داشت که در شرایط فعلی طولانی شدن مدت تصمیم گیری برای طلاق و نگه داشتن زوجه بدون خواست و میل خودش در علقه زوجیت، برای پسر شما مسئولیت اخلاقی و شرعی دارد چون می تواند باعث روابط باز و خارج از ضوابط اخلاقی و شرعی همسرش شود که در این جوامع معمول و رایج است.
- در کل متاسفانه این نوع تصمیم گیری های شتابزده و نسنجیده برای مهاجرت معمولا با تصور به دست آوردن امکانات بی حد وحصر برای یک زندگی راحت و بی دردسرصورت می گیرد. بر این اساس است که خیلی ها از همه دارو ندار خود برای چنین مهاجرت هایی مایه می گذارند و به همه تعلقات خانوادگی و عاطفی و معنوی خود هم پشت پا می زنند و راهی می شوند. اما در نهایت وقتی به مقصد می رسند، بجای بهشتی که در تصور داشتند، عملا با شرایط سخت و ناجوری مواجه می شوند. در بسیاری موارد مجبور می شوند که برای گذران زندگی و بدست آوردن حداقل دستمزد به هر کاری تن دهند؛ کارهایی که در کشور خود به بالاتر از آن هم راضی نشده بودند. دراین میان زنان مهاجری که تنها یا با فرزندشان دراردوگاه های پناهندگان زندگی می کنند، وضع سخت تری دارند. آنها معمولا حق ورود به مناطقی از شهر و کشور را ندارند و شهروند دست پایین و پست آن جامعه محسوب می شوند. فشارهای روحی و معیشتی و اجتماعی که بر روی این زنان هست ممکن است نهایتا آنها را به تصمیمات و اقداماتی وادارد که به امید بهبود وضع خود به آن تن می دهند و معلوم نیست که به نتیجه برسد.
/انتهای متن/