من به همچین نمایندهای نیاز ندارم!
مجلس ایدهآل برای یک دانشجو چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ دانشجوها چه انتظاراتی از نماینده مجلس خود دارند؟ یک نماینده مجلس باید به چه مسائلی از دانشجویان بیشتر بپردازد؟ …
اینها را که شنید، مشکلات دانشجوییاش را یکی یکی شمرد و بیان کرد. مشکلات ریز و درشتی که شاید بدست خود مسئولین دانشگاهش هم حلشدنی باشد ولی از این فرصت استفاده کرده بود که توی گزارش ما بیانشان کند. انگار حالا که فقط دو ترم مانده به اتمام درسش، امیدی به حل مشکلات ضروریاش توسط کادر دانشگاه نداشت. درآخر هم گفت: من اصلا نمیدانم نمایندهی مجلس چه اختیاراتی دارد که طبق اختیاراتش، انتظاراتم را بگویم ولی بنظرم اگر نتواند مشکلات سادهی دانشجویی من را حل کند، ادعای نماینده بودن من را هم نباید داشته باشد.
فراموش نکن که نماینده من و بقیه دانشجوها هستی
ریحانه کشتکاران که از دانشجویان روزنامهنگاری دانشگاه علامه است در پاسخ به سوال گزارشم ترجیح داد دردودل کند و بیان خواسته را به دوستانش واگذار: جناب نماینده! اصلا برای من مهم نیست که برچسب کدام جناح سیاسی را یدک میکشی ــ اصلاحطلب، اصولگرا، معتدل و…ــ مهم نیست مدیون کمک چه کسانی برای هزینههای تبلیغاتیات هستی. مهم نیست چقدر آرزو برای خود و خانواده و فامیل و همسایه و دوست و آشنا داشتی تا با نمایندهشدنت آنها را برآورده کنی. مهم نیست در تب و تاب تبلیغات انتخاباتی چه قولهایی به افرادی خاص دادی تا یاریات کنند. مهم نیست بعد از نمایندهشدن، اطرافیان به چشم دیگری به تو مینگرند و مهم نیست که باید پاسخگوی تمام اینها باشی. نه تنها این دلایل اندک، که شاید بسیاری دلایل پنهان دیگری هم که تو را به تصمیم کاندیداتوری مجلس رسانده باشد، برای من مهم نیست.
برای من که تنها یک نفر از تمام کسانی هستم که قرار است به تو اعتماد کنند و رأی خود را به نام تو در صندوق بیاندازند، مهمتر این است که تو نمایندهی من باشی. تو که بخشی از حرفهای بروز نیافتهی من هستی که وقتی در صحن مجلس میایستی و کلماتی پشت هم ردیف میکنی، باید در کلامت رنگی جز نمایندهی من بودن نباشد. باید نمایندهی من بودنت در نوع موضعگیری و طرز بیان موضع و انتخاب واژگان و لحن بیانت هویدا باشد. برای تمام لحظاتی که زیر بار مسئولیت نمایندگی از تو انتظار نمایندگی دارم. فراموش نکن که تو نمایندهی من و امثال من هستی تا حرفهای ما را بزنی؛ نه نمایندهی جبهه و جناح و پشتیبانهای زمان تبلیغاتت. من از تو فقط نمایندهبودنت را میخواهم…فراموشم نکن…
تعهد که داشته باشد، ایران را میتواند نجات دهد
طاهره رضایت؛ یکی دیگر از دانشجویان روزنامهنگاری گفت: همیشه اولینهای زندگیمان برایمان مهم است. اولین روزی که به مدرسه رفتم. اولین روزی که توانستم اسمم را بنویسم. اولین روزی که نماز خواندم. اولین روزی که تنها از مدرسه به خانه برگشتم. اولین روزی که دانشجو شدم که البته زمان زیادی از این روز فرخنده نمیگذرد. من در تمامی این اولینها گمان میکردم که کار مهمی انجام دادهام! آنقدر مهم که از آن روز به بعد تصمیم به انجامدادن کارهای جدیدی میگرفتم و حتی پرهیز از بعضی دیگرشان.
چند روزی است که جنب و جوش انتخابات مجلس از تلویزیون و رادیو به بحثهای دوستانهمان سر کلاسها رسیده است و من هیجانزدهتر از همیشه برای پیشرو داشتن یکی دیگر از اولینهای زندگیام هستم. این که فکر میکنم رأی من قرار است ایران را نجات دهد. این که من از روزی که ثبتنام نامزدها شروع شد، به فکر فرو رفتهام. این که وظیفهی خودم میدانم اگر قرار است رأی بدهم، اخبار انتخابات را دنبال کنم. این که اگر این کار را نکنم، رأیدادن را حق خودم نمیدانم. این که اگر من رأی بدهم و فرد انتخابشده شایستگی نمایندهی مجلسبودن را نداشته باشد، عذابوجدان میگیرم… ممکن است از نظر خیلیها مضحک بهنظر برسد! اما ما اینگونهایم و به قول پدرجانمان خیال میکنیم همه دنیا نیز اینگونهاند.
به گمانم آقا و خانم نماینده نیز وقتی نامزد شدند، فکر میکردند که میتوانند ایران را نجات دهند. آنها هم از مدتها قبل به نمایندهشدنشان فکر میکردند و کلی برنامه دارند که طبیعتا اگر نداشتند، به خودشان اجازهی شرکت در انتخابات را نمیدادند. و این چنین آدمی حتما اگر نتواند دردی از جامعه دوا کند، عذابوجدان میگیرد و اگر اختلالی در کارهایش رخ دهد، آنقدر ناراحت میشود که یقینا استعفا میدهد.
من دختر نوزدهسالهی دانشجوی روزنامهنگاری تنها خواستهای که از نمایندهای که انتخاب میکنم دارم، “تعهد” است! تعهد که داشته باشد، حرفهای دوران نامزدیشان با دوران نمایندگیشان تفاوت ندارد. تعهد که داشته باشد، دردهای مردم جامعه را درد خودش میداند و حرفهایش را بیکمو کاست در مجلس مطرح میکند. تعهد که داشته باشد، واقعا میتواند یک نفری، ایران را نجات دهد. یک مرد جنگی، به از صد نفر!…
حدود و جایگاه دختر مسلمان در جامعه ما روشن نیست
ریحانه یزدی که سومین دانشجوی روزنامهنگاری میزگرد ما بود در ادامهی حرف دوستانش گفت: حدود و جایگاه یک خانم مسلمان ایرانی در جامعهی ما به خوبی روشن نیست. وضعیت تحصیل، شغل و فعالیتهای اجتماعی با وظیفهی همسری و مادری در خیلی از موارد هماهنگی ندارد. بهنظرم مجلس، نقش تعیینکنندهای در ایجاد یک وضعیت متعادل برای کار و زندگی یک خانم دارد، نه صرفا یک خانم متأهل، حتی دخترها.
انتظار میرود نمایندههای مجلس به مسأله تحصیلات و شغل متناسب با وضعیت و شرایط خانمها فکر کنند و برایش طرح عملی بریزند. یک مثال کوچک اینکه مثلا ساعات کاری در بعضی جاها میتواند متناسبتر بشود که یک خانم هم در محیط کارش موفق باشد و هم به زندگیاش برسد. یا طراحی تخصصی و حرفهای رشتههایی در دانشگاه که متناسب با خانمها باشد، منظورم خیاطی و گلدوزی نیست. به رشتههایی مثل مطالعات زنان و خانواده اهمیت بیشتری داده بشود و این رشتهها بصورت تخصصی و گستردهتر تدریس بشود.
پوشش سر را اختیاری کنند!
الهام که کارشناسی ارشد ادبیات فارسی را دارد میگوید: حکایتی هست که میگوید گوسفندی را به چوپانی دادند و گفتند این را ببر و هفتهی دیگر بیاور، بدون اینکه وزنش کم و زیاد شود. چوپان برای اینکه وزن گوسفند حتی یک کیلو هم کم و زیاد نشود، صبحها غذایش میداد و عصرها او را نزدیک گرگها میبرد که گوشت بدنش با ترسش آب شود. به همین ترتیب هر روز این دو عمل را انجام میداد. حالا شده قضیهی ما در برخورد با یارانه!
بنظرم باید در زمینه اقتصادی قوانینی ترتیب داده شود که دولت را جوابگوی ملت بکند. نه مانند الان که دولت، ملت را مثل گوسفند که دُم گرگ میبیند از حذف یارانه بترساند و مدام منت بگذارد که برای ما سخت است و …
دوم اینکه کمیسیونی به نام نظارت بر سخنان دولت بهوجود بیاورند. کمیسیونی که هر هفته، دروغهای دولت را از طریق رسانه ملی اعلام کند. حرفها که درست شود، عملها هم درست میشود. ببینید دیگر کسی اصلا اعتمادی ندارد. از بس هر فرد جدیدی که آمده، بدگویی فرد قبلی را کرده است.
در زمینه اجتماعی هم باید قوانین حجاب را بازنگری کنند. پوشش سر را اختیاری کنند. نه کسی به چادریها معترض شود و نه به کسانی که بدون روسری هستند خرده بگیرند. البته دقیقا نمیدانم چطور این چاقوی دو طرفه را استفاده کنند. از طرفی خودم که باافتخار چادر میپوشم میدانم که حذف حجاب باعث ولنگاری میشود. ولی از طرف دیگر این را هم میدانم و به تعداد زیاد میبینم که برخی زنان و دختران جامعه ما عقده برداشتن روسری را دارند.
وضعیت رختکن دانشجویان در بیمارستان، اصلا مناسب نیست
فهیمه که دانشجوی مامایی دانشگاه آزاد است میگوید: اجباریبودن چادر و فوکوسکردن روی این موضوع باعث میشود که اصل موضوع حجاب و حیا و پوشش مناسب در فضای آموزشی، کنار گذاشته شود و حتی منزلت چادر زیرسوال برود. بهتر است به جایاجباریکردن چادر، بایدها و نبایدهایی بسازند. مانند نپوشیدن لباسهایی با رنگبندی جیغ و طرحهای مجلسی.
دسترسی راحتتری به وامهای دانشجویی با بازپرداختهایی که درخور شرایط دانشجویی باشد بدهند.
رسیدگی به مسئلهی رفتوآمد دانشجوها هم داشته باشند، اینکه یک دانشجو مجبور باشد خیلی زود از خانه حرکت کند تا درگیر صف طویل وسایل نقلیه عمومی و یا ترافیک نشود، باعث میشود که تمام ساعت در کلاس را با چشم باز، خواب باشد. مخصوصا برای دانشجویان مامایی که شیفت شب هم دارند، گاهی سه ساعت برای رسیدن به بیمارستان صرف میکنیم.
وضعیت رختکنهای دانشجویان در بیمارستان هم اصلا مناسب نیست. کمد کمی دارد و بارها پیش آمده که وسایلمان بدلیل نبودن کمد کافی برداشته شد. فضای مناسب برای استراحت دانشجوها هم رسیدگی شود.
چرا نباید به دانشجوهای دانشگاه آزاد، ژتون غذا داد ولی به دانشجویان دانگاه دولتی میدهند؟ چرا باید یک دانشجو علاوه بر دغدغهی درس و وسایل لازم در بیمارستان و کنفرانسها، حمل ظرفهای سنگین غذا و یا تهیهی غذا را هم به دوش بکشد؟
دوری از باندبازی و سیاسیکاری در رأی توقعاتم است
بشرا که در تربیت معلم درس میخواند گفت: طبق معمول رأس همه توقعات، دوری از سیاسی کاری و باندبازی به جای اولویتدادن به امور اصلی کشور است. چه در برنامههای مربوط به زنان، چه نیازهای دیگر جامعه.
طبق اختیاراتی که نماینده مجلس دارد، بر کارهای مربوط به دولت، نظارت کافی داشته باشد. بدون در نظر گرفتن روابط جناحی!
به دنبال ایجاد امکانات پژوهشی و بسترهای علمی مختص بانوان باشند. چه اختصاص از نظر فضا و امکانات فیزیکی چه از نظر علوم وفنونی که جامعه در نقش زن به آنها نیاز بیشتری دارد.
توجه به فرهنگ اسلامی و ملی در خصوص حفظ عزت و لطافت بانوان در وضع قوانین، به جای ایدهآل فرضکردن قوانین کشورهای دیگر و ایجاد تردید در اعتقادات دینی.
توجه بیشتر در وضع قوانین به امور مربوط به سلامت بانوان. ایجاد تسهیلات برای پیشگیری از بیماریها و ناتوانیهای جسمی و روحی زنان.
/انتهای متن/