تربیت فرزند در اندیشه حاج آقا مجتبی تهرانی
«تربیت همراه غضب، اصلاً تربیت نیست. چون آنچه که در باب تربیت نقش زیربنایی دارد و برای تأدیب و تربیت میخواهیم از او استفاده کنیم، حیا و پردهداری است.»
آیتالله مجتبی تهرانی، مرجعی بود که بیش از مرجعیتش، درسهای اخلاقش شناخته شده بود. استادی که در ۱۳ دی ماه سال ۱۳۹۱، در سن ۷۵سالگی، به جوار رحمت حق شتافت و مریدانش را برای همیشه سوگوار کرد.
تربیتِ دنباله وجودی
استاد معتقدند: «فرزند، دنباله وجودی و به منزله ادامه وجود پدر و مادر است.» و بر همین اساس «بهترین چیزی که پدر برای فرزند به ارث میگذارد، همان تربیت اوست.»؛ چراکه در این دیدگاه «فرزند ادامه وجود تو است، بقاء تو به بقای انسانیت و معنویت اوست. اگر او از بعد انسانیاش تربیت شود، از نظر بعد معنویاتش تربیت شود، این ادامه حیات انسانی تو است، ادامه حیات معنوی تو است؛ لذا، نه اینکه همت را نگذار برای اداره مادی او. نه! بیشتر روی مسئله تربیتی تکیه داشته باش.»
حاج آقا مجتبی این بعد معنوی تربیت را چنان زیبا توصیف میکنند که عمق اهمیت آن را درک خواهی کرد: «تو اگر بیایی کار کنی، بیشترین همّ خودت را بگذاری برای اینکه اینها از دوستان خدا بشوند، روی بعد معنوی اینها کار کنی، پیوند اینها را با خدا محکم کنی، اگر این کار را بکنی، این را بدان خدا دوستانش را هیچوقت وانمیگذارد، رهایشان نمیکند. چقدر زیبا تفهیم میکند. برو این فرزند و خانوادهات را ولیالله بکن، وقتی این رابطهاش با خدا درست شد، غصه این را نخور، هیچوقت مولا عبد را رها نمیکند.»
خرابکاری نکن!
استاد معتقدند که کودک، از همان آغاز فطرتی خداجو دارد و بر همین اساس وظیفه والدین را چنین عنوان میکنند: «تو فقط یک کار بکن و آن این است که این فطرت را بیا و کمک کن؛ شکوفا کن؛ رو به رشد ببر. والّا خود او سرمایه دارد، نمیخواهد تو برای او سرمایه فراهم کنی، چه در بعد الهی او، چه در بعد انسانی او.»
این حرف بدان معناست که ما تنها کافی است که مسیر صحیح الهی کودک را منحرف نکنیم: «تحمیلی نیست که تو بخواهی به او بگویی، فقط وقتی بهدنیا آمد، خرابکاری نکن. خواهشی که از تو داریم این است که تو به این بچه ضربه نزن. تو به این امانت الهی خیانت نکن!»
کار تو از یک دهقان سادهتر است
«تعبیراتی وجود دارد که همه متخذ و برگرفته از معارف ماست، مانند اینکه نقش والدین مانند نقش زارع و دهقان است، اما با تفاوتهایی؛ زارع هم باید زمین را شخم بزند و آماده کند، هم بذر بپاشد یا نِشا کند و بعد هم آبیاری کند تا آرامآرام، محصول برسد و ثمر دهد.
والدین هم نقش زارع و دهقان را دارند، اما به یک معنا خیلی آسانتر. شاید این تعبیر را تا به حال نشنیده باشید که تربیت برای والدین خیلی آسانتر است نسبت به کاری که زارع و دهقان برای محصولشان انجام میدهند؛ نه سختتر! زارع باید سه کار بکند: هم باید زمین را شخم بزند و آماده کند، هم بذر بپاشد، هم آبیاری کند. بعد بنشیند دستش را روی هم بگذارد ببند ثمری میگیرد یا نه، ولی در مورد تربیت طفل، لازم نیست دو کارِ اول را بکنی، یک کار بکن. چون از نظر زمین، زمین آن طفل آماده است، هیچ شخمزدن نمیخواهد… بذر هم لازم نیست تو بپاشی، بذر آن را خدا پاشیده است… تو خرابکاری نکن! فقط آن را آب بده!»
تنها، بذرت را آب بده!
تربیت کودک یا همان آبدادن بذر وجودی او، مهمترین وظیفه والدین است؛ کاری که تعبیر حاج آقا مجتبی، راحتتر از کار یک باغبان است. فقط باید تلاش کرد که به این بذر تازهجوانهزده، خوب و درست آب داد: «حالا با چه چیزی آب بدهی؟ تربیت از دو طریق سمعی و بصری است. هنگامی که بچه به دنیا میآید از نظر درونی اینگونه است که یک قوه حافظه دارد (اتاق بایگانی). هرچه به او بگویی و هرچه ببیند، سریع میبرد و در اتاق بایگانیاش میگذارد. سرعت گیرندگیاش زیاد و عمیق است. وقتی این کار تکرار شد، به صورت ملکه درمیآید و شاکله او را تشکیل میدهد. شاکله وجودی معنایش این است که ملکات، از دو راه سمعی و بصری شاکله وجودی و درونی انسان را تشکیل میدهد.»
ملکه کن!
از تمام آنچه گذشت، میتوان به معنای تربیت و هدف آن رسید: «معنای تربیت در یک عبارت است: روش رفتاری و گفتاری دادن به غیر، بهطوریکه این روش، ملکه او شود. این را تربیت میگویند. کسی را تربیتکردن یعنی اینکه روش رفتاری و گفتاری به او یاد داده شود.»
اسوه حسنه باش!
نکته مهمی که در این آموزش و تربیت وجود دارد، ارادی و غیرارادیبودن آن است: «اینکه میگوییم: تربیت، آموزشدادن است، یعنی روش رفتاری و گفتاریدادن است؛ این نکته ظریف را دارد که کسی که میخواهد روش بدهد، لازم نیست این روشدادن را اراده کرده باشد… میخواهد روشدادن را قصد بکند یا قصد نکند.»
در این دیدگاه، پدر و مادر، اسوه کودکاند. «اسوه در لغت به معنای مقتدا و پیشوا است. هر محیطی که انسان در آن محیط ساخته میشود، آنجا برای خودش یک اسوه دارد. در محیط خانوادگی پدر و مادر اسوهاند… در سه رابطه: هم دیداریاش؛ هم شنیداریاش؛ هم گفتاری و کرداریاش… قصد هم اینجا مطرح نیست؛ یعنی وقتی فرزند پیکره پدر را میبیند، دارد از او الگو میگیرد. پدر بخواهد یا نخواهد، دارد فرزندش را آموزش میدهد.»
حواست باشد!
«تربیت، تدریجیالحصول است و دفعیالحصول نیست؛ یعنی چه؟ معنای آن این است که با تکرار، شخص صالح میشود. باید تکرار بشود، تا شخص فاسد بشود. چه در رابطه با آموزشهای دیداری، چه گفتاری و چه رفتاری. با یک دفعه تربیت نمیشود؛ لذا میگوییم تربیت تدریجیالحصول است.»
پس در این سیر طولانی تربیت، لازم است یکسری قواعد را رعایت کنی؛ قواعدی که باعث حفظ شأن والدی تو و شخصیت کودکات خواهد شد:
الف- خشمت را فروببر!
«تربیت همراه غضب، اصلاً تربیت نیست. چون آنچه که در باب تربیت نقش زیربنایی دارد و برای تأدیب و تربیت میخواهیم از او استفاده کنیم، حیا و پردهداری است. اگر بخواهی در آن حال که خشمگین هستی، فرزندت را تربیت کنی، چون هنوز نتوانستی خودت را کنترل کنی، ممکن است حرکتی از تو سربزند که این موجب پردهدری شود. چون عصبانی شدهای، ممکن است یک دفعه یک حرکتی از تو سر بزند – اعم از گفتار و کردار- که موجب پردهدری و بیحیایی شود.»
ب- کنایه از شیوههای سخنوری است
«در معارفمان به ما آموختهاند آنجاییکه قصد میکنی دیگری را با گفتارت تربیت کنی که گاهی هم با کردار ممکن است، ولی اینجا گفتار روشنتر است- دو راه را پیش بگیر: ۱- تلویح (اشاره)، ۲- تعریض (کنایه). برای اینکه انسان اگر بخواهد دیگری را تربیت کند و قصد تربیت داشته باشد، در خانواده با کسی مواجه است که هنوز خوبی را از بدی تشخیص میدهد. در اینجا میگویند، روش تربیتی؛ چون متناسب با مکانهاست- تلویحی یا تعریضی باشد.»
ج- همیشه صراحت لازم نیست
«روایت از علی علیهالسلام که فرمود: عقوبتکردن عقلاء با تلویح (اشاره) است. اگر دیدید بچه کار بد کرده است و میخواهید مؤاخذهاش بکنید، با تلویح او را مؤاخذه کنید. تلویح در مقابل تصریح قرار میگیرید و و تلویح به معنای اشاره است. ما هم در مکالمات، محاورات عرفیه و حتی نوشتههامان، این هست که میگوییم: تلویحاً مطلب را به او فهماند؛ یعنی با اشاره. صراحت لهجه به خرج نده! چرا؟ چون پردهدری میشود. اثر آن از بین میرود. اگر بچه را میخواهی تربیت کنی، کار بد کرده، کار زشت کرده؛ با اشاره از او بازخواست کن! به بچه بگو: یک نفر این کار بد را کرد…!»
خانوادهات را نجات بده!
در پایان، ذکر تفسیر و توضیح روایتی از امام صادق علیهالسلام به بیان استاد، خالی از فایده نخواهد بود. روایتی که حاج آقا مجتبی از آن به چند اصل مهم تربیتی در محیط خانواده میرسند.
«امام صادق علیهالسلام فرمودند: وقتی این آیه ۶ سوره تحریم، نازل شد، مردم گفتند: چگونه ما خودمان و خانوادمان را از آتش جهنم حفظ کنیم؟ پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم جواب دادند: «إِعمَلُوا الخَیرَ وَ ذَکِّرُوا به أَهلیِکُم وَ أَدِّبوهُم عَلی طَاعَةِ اللهِ.» کارهای خیر انجام دهید و خانوادههایتان را به آن یادآور شوید و آنها را بر بندگی خدا ادب کنید.»
الف- برخورد نیکو/ إِعمَلُوا الخَیرَ
«اول به راه کرداری و رفتاری اشاره میفرماید «إِعمَلُوا الخَیر» شما کردار و رفتارتان را، یک رفتاری بکنید که خوب و پسندیده باشد. خود این عمل در خانواده، یک تیر و دو نشان است؛ در بعد الهی و انسانی خودت را از آتش نجات میدهی؛ مثلاً نماز میخوانی، کمک به مستمندان میکنی و… با این کار، هم خودت را از آتش نجات میدهی؛ هم خانوادهات را. چون داری آنها را آموزش میدهی و وظیفه تو هم آموزشدادن بوده است.»
ب- عاملبودن/ إِعمَلُوا
«اول میگوید: «إِعمَلوا» اول خودت برو کار خوب بکن. بعد میگوید «وَ ذَکرِّوا بِه أَهلیکُم» بعد به بچهات بگو کار خوب بکن! چرا؟ چون اگر بخواهی این گفتار تو اثر داشته باشد، باید مسبوق به کردار تو باشد. گفتاری مؤثر است که مسبوق به کردار باشد والّا بیفایده است، بلکه اگر منافات داشته باشد اثر عکس دارد. ما این را منافقانه میگوییم. بچه با خود میگوید: به من میگوید این کار را بکن، خود او آن کار را نمیکند!!! اگر میخواهی بچهات درست بشود، باید اینگونه عمل کنی. موعظه اگر بخواهد مؤثر باشد، واعظ باید عامل باشد.»
ج- یادآوری/ ذَکِّرُوا
«بعد میفرماید: «وَ ذَکرُِّوا به أَهلیِکُم» یادآور شو به خانوادهات! یعنی وقتی کار خیر کردی و او هم یاد گرفت، بعد به آنها یادآوری کن. خودت که عمل را ادامه میدهی، به آنها هم یادآوری بکن که نکند آنها را ترک کنند. تا شاکله و ملکه برای آنها بشود و شاکله وجودی آنها را تشکیل دهد.»
ج- در کنار هم/ به أَهلیِکُم
«وَ ذَکِّروا بِه (أَی بِالخَیرِ) أَهلیکُم» یادآورشان کن به کارهای خیر. ما در باب اعمال نیک داریم که خیر، به طور عملی و لفظی باید کنار هم باشد. نسبت به تربیت کسانی که تحت تربیت انسان قرار میگیرند مثل فرزند انسان، باید با هم باشد تا خوب تأثیر بگذارد. در یک روایتی از امام رضا علیهالسلام آمده که حضرت فرمود: کودک را امر کن تا با دست خود صدقه بدهد، اگرچه کم باشد. به صورت گفتاری به او امر کن این کار را بکند! حال که میخواهی دستگیری از مستمند کنی و صدقه بدهی، با دست او بده! پول را بده به او بگو: تو بده! صدقه را تو میدهی، اما به دست او بده! ببینید چقدر زیبا میآید مطلب را بیان میفرماید: با دست بچهات بده!»
هـ- تربیت الهی/ أَدِّبوهُم عَلی طَاعَةِ اللهِ
و در تمام مسیر حواسش است که خدا به او فرموده است: «او را تربیت کن، یک تربیت الهی!»
منبع: مهرخانه
/انتهای متن/