دوباره شکست، دوباره جدایی

خانم ماهانی  با دختر جوانش مهناز مراجعه کرده است، باحالی بسیار نگران و ناراحت. آنقدر آشفته است که بی مقدمه شروع می کند:

0

مهناز دخترم دوبار ازدواج کرده و هر دو بار کارش به جدایی رسیده است.

ازدواج اولش با  سلمان بود که به ظاهر خیلی پسر خوب و مودب و از خانواده ای محترم بود. زندگی شان  کمتر از یک سال ادامه داشت. با چه ذوق و شوقی جهیزیه ای به دخترم دادم که برای یک عمر می توانست راحت زندگی کند. آنقدر مادر همسرش از سلیقه ما و جهیزیه ای که داده بودیم تعریف می کرد که من فکر می کردم دیگر امکان ندارد دخترم در زندگی با مشکلی روبرو شود. با این حال هنوز چندماه از زندگی شان نازنگذشته بود که معلوم شد این پسر از نوعی بیماری روحی رنج می برد که با ازدواج و شروع زندگی مشترک، خود را بیشتر نشان داده. هیچ ارتباطی با دخترم نداشت و با سردی از او فاصله می گرفت. بعد از مدتی معلوم شد که به دلیل همان مشکلی که دارد،  خود را با دیدن صحنه های بد در ماهواره مشغول می کند و میلی به ارتباط زناشویی صحیح ندارد. بعد از مراجعه به روان شناس (که البته مهناز به تنهایی مراجعه می کرد، چون او نمی پذیرفت و راضی به مراجعه به پزشک و مشاور برای درمان خود نبود و خانواده اش هم نمی پذیرفتند که این مشکل وجود دارد) با سختی و با توافق طلاق گرفتند.

بعد از آن دخترم بسیار از نظر روحی به هم ریخت تا جایی که در مرز بیماری روانی قرار گرفته بود که با گذشت زمان و بعد از یک سال مراجعه مستمر و پی گیر به روان شناس و پزشک بهبود یافت. بعد از مدتی خواستگار دیگری برایش آمد که از گذشته و ازدواج و مشکلات قبلی مهناز اطلاع داشت. هرچه ما اصرار کردیم که باید مدتی از طلاقش بگذرد و دخترم فعلا آمادگی ازدواج ندارد، خانواده بهمن قبول نکردند و ناچار دخترم را برای پسرشان عقد کردند.بعد از مدتی که وارد زندگی مشترک شدند،  باز مهناز با مشکل برخورد کرد. بهمن در دوران عقد چند بار با دخترم دعوا و پرخاشگری کرده بود ولی دخترم می گفت خوب می شود، الان چون بلاتکلیف هستیم بداخلاق شده، پسر بدی نیست. ما هم پذیرفتیم و زندگی مشترک شان را شروع کردند. پس از مدتی بهمن که تنها پسر خانواده بود و شغل آزاد داشت، شروع به سرزنش کردن مهناز و ضرب و شتم او کرد و هر روز بدون بهانه او را به باد ناسزا و کتک  می گرفت. چند بار کارشان به بیمارستان کشید ولی نگذاشتند من مطلع شوم. وقتی بالاخره فهمیدم و علت را از دخترم پرسیدم، گفت: او مرا دوست ندارد و فقط به خواسته مادرش با من ازدواج کرده است. قبلا کسی را دوست داشته که مادرش اجازه ازدواج با او را نداده و برای اینکه فکر ازدواج با او از سرش بیرون بیاید مرا به اجبار و عجله به عقدش درآوردند و حالا چون مرا نمی خواهد و نمی پذیرد، آزار و اذیتم می کند.

خانم ماهانی ادامه داد: این دختربدبخت شده. نمی دانم چرا شانسش اینطور است. من دارم دق می کنم و خودش هم بیمار شده. وکیل گرفته ایم که طلاقش را بگیریم ولی شوهرش حاضر به طلاق نیست و می گوید: خودتان برای طلاق اقدام کنید. وکیل مان هم می گوید: در حال حاضر دادگاه ها برای طلاق بسیار سختگیری می کنند. به نظرتان می توانیم طلاقش را بگیریم؟

پرسیدم: نمی خواهید به دخترتان و شوهرش فرصتی بدهید شاید بتوانند زیر نظر مشاور به تفاهم و آرامش برسند که برای دومین بار مهناز فشار ناشی از طلاق و جدایی را تجربه نکنند؟

گفت: از خود مهنازبپرسید.

از او پرسیدم: آیا سعی کردی از توانمندی های خودت و راهنمایی مشاور برای بهبود زندگی و دل گرم کردن شوهرت به زندگی استفاده کنی؟

گفت: من همه کار کردم که زندگی ام را حفظ کنم ولی چون او مرا دوست ندارد، با کوچکترین نارضایتی شروع می کند به فحش و بد و بیراه گفتن و در نهایت مرا می زند، طوری که چند روز نمی توانم از خانه بیرون بیایم.

پرسیدم: شکایت کرده اید و گواهی پزشکی قانونی گرفته اید؟

گفت: ما خانواده آبرومندی هستیم و این جور کارها را بلد نیستیم. من  الان فقط با کمک پدر و مادرم و یک وکیل کارم را دنبال می کنم. در ازدواج اولم هم من اصلاً دخالتی در طلاق نداشتم و کاری انجام ندادم. همه حقوقم را بخشیدم تا خلاص شوم. الان هم شوهرم مرا رها کرده و رفته و من مجبور به این اقدام شدم. مادربهمن هم که حقوق دان است مرا تحت فشار گذاشته که اگر می خواهی طلاق بگیری باید شرایطی که من می گویم بپذیری، یعنی همه مهریه و حقوق مالی ات را باید در محضر بذل کنی، همه هدایا و هزینه های ما را برگردانی و ما هم به تو وکالت در طلاق می دهیم و تو برو خودت طلاق بگیر. حالا می ترسم نتوانم درجریان این جدایی از عهده شوهرم و مادرش بربیایم و مرا اذیت کنند.

پاسخ دکتر فرزانه اژدری :

با توجه به اینکه این خانم وکیل گرفته اند و با مداخله و راهنمایی وکیل کارها را انجام می دد، می تواند با هوشمندی بیشتری عمل کند که کمتر آسیب ببیند. بر این اساس این موارد را به این خانم توصیه شد:

  • در وکالت نامه ای که از شوهرتان برای طلاق دربافت می کنید، هم وکالت دریافت گواهی عدم امکان سازش و هم وکالت برای حضور در دفترخانه طلاق و اجرای صیغه طلاق را بگیرید که بعد از دادگاه برای اجرای صیغه طلاق نیازی به حضور شوهرتان نباشد. هرچند که دفترخانه از ایشان می خواهد که حاضر شود و طلاق نامه را امضا کند ولی در صورت داشتن وکالت، با عدم حضور ایشان هم شما می توانید با وکالت نامه ایشان طلاق بگیرید.
  • در مورد هدایا نیز اگر چیزی مانده و تبدیل یا استفاده نشده، برگردانید و می توانید هدایای خود را نیز از وی پس بگیرید.
  • به خانواده هایی که دخترشان مطلقه می شود و به خود خانم های مطله توصیه می شود که بلافاصله یا با فاصله کم اقدام به ازدواج مجدد نکنند. زیرا حس انتقام از شوهر اول و مقایسه زندگی قبلی با زندگی جدید، مانع ایجاد محبت و علاقه برای ادامه ازدواج دوم می شود. لازم است بعد از طلاق مدتی صبر کنند تا به وضعیت ثبات روحی و عاطفی کامل برسند.صدمه ای که از طلاق به طرفین وارد می شود، به راحتی و به سرعت قابل التیام و جبران نیست. پس توصیه می شود تا اثرات زندگی زناشویی اول و طلاق بهبود نیافته، اقدام به ازدواج بعدی نکنند که مشکل روی مشکل نیآید. این، هم در مورد زنان صدق می کند و هم در مورد مردان.

/انتهای متن/

درج نظر