چرا طلاق، چرا ترک خانه؟
یک پایه مهم زندگی مشترک خواست و علاقه زوجین به ادامه زندگی با هم است. وقتی در این خواست و علاقه خللی پیدا شود، پایه های زندگی مشترک متزلزل می شود؛ همان طور که زندگی آقای خسروی دچار تزلزل و سستی شده است.
آقای خسروی، 47 سال از زندگی اش را پشت سر گذاشته است. مردی آرام و صبوربه نظر می رسد. از زندگی مشترکش و مشکلات آن که می گوید، لحنی گلایه آمیز دارد. خودش می گوید:
هیمشه تلاش داشته ام با کم و زیاد زندگی بسازم ولی فکر می کنم به دلیل نبود هماهنگی و همدلی کافی بین من و همسرم در زندگی مشترک، نتوانسته موفق باشم.نه اینکه مولود همسرم زن بدی باشد، ولی مدتی است که ساز جدایی می زند. یعنی بعد از 14 سال زندگی می گوید که دیگر تحمل ادامه زندگی را ندارد. مولود مدتی است که بدجوری اعصابش به هم ریخته و نمی تواند وجود مرا در خانه تحمل کند. از من می خواهد که از خانه بروم و او و بچه ام را تنها بگذارم ولی من به عنوان یک مرد چطور می توانم این کار را بکنم و آنها را تنها بگذارم؟ البته شاید او حق دارد، کار خوب دارد، زن باهوشی است، اهل درس و کتاب است. من هم با هیچ کدام از کارهایش مخالفت نداشته ام. من حتی بعد از زادواج من درسم را ادامه دادم تا قبل از مولود لیسانس بگیرم و او پیش این و آن از بابت من احساس کمی و نقص نکند. با همه اینها، ادعا می کند که وجود من او را اذیت می کند. مولود زن خوبی است و خیلی به بچه و زندگی می رسد ولی در حال حاضر به من اصرار می کند که از زندگی اش بدون طلاق بیرون بروم. من تابه حال نتوانستمه ام انی قضیه را قبول کنم. من احساس می کنم که شاید خودش هم به طلاق راضی نیست چون تا حال چند بار مرا مجبور کرده که با هم درخواست طلاق بدهیم ولی هر بار خودش منصرف شده. منتها این بار از من خواسته که درخواست طلاق توافقی بدهیم، ولی من راضی نیستم و نمی توانم دخترم را تنها بگذارم. دخترم حدودا 8 ساله است و متوجه اخلاق مادرش و اختلافات ما هست ولی به خاطر فشارهای مادرش در خانه ، همه چیز را در خودش می ریزد و هیچ حرفی نمی زند و منتظر است که ببیند بالاخره ما قرار است چه بلایی بر سرش بیاوریم.
مشکل این است که من با همه تلاشی که می کنم درآمد خیلی زیادی ندارم و تنها می توانم بخشی از هزینه زندگی را تامین کنم. از مولود خواهش کرده ام که طوری زندگی کنیم که اگر او نخواهد در تامین هزینه های زندگی کمک من باشد، حقوق من کفاف زندگی را بدهد ولی او قبول نمی کند و به من از این بابت خیلی فشار می آید. چند بار وام گرفته ام ولی مشکلات مالی من با وام حل نمی شود. باید جمع و جورتر زندگی کنیم. باید خانه ای در مناطق ارزان تر بگیریم ولی مولود نمی پذیرد و به من می گوید: تو یا برو، یا مرا طلاق بده، من خودم در همین خانه می مانم و با دخترم زندگی می کنم. هزینه برای زندگی هر چقدر که می توانی پرداخت کن ولی خودت خانه نیا. من هم نمی توانم این را بپذیرم. از بس اصرار کرد با هم رفتیم و درخواست طلاق توافقی دادیم. بعد از این کار کمی آرامتر شده و کمتر فشار می آورد. چندین سال است که اصلا با من هیچ ارتباطی ندارد و من این را هم قبول کرده ام و هیچ شکایتی ندارم. تقریبا هرچه خواسته کرده ام. مادرش می گوید: این دختر من از بچگی زورگو و خودرای بوده و هیچ کس از عهده خواسته های او بر نمی آید و الان هم نه حرف پدر و مادر و برادرانش را گوش می دهد و نه حرف مشاور را، فقط حرف خودش را می زند. ظاهراً همکارانش خیلی روی افکار و توقعاتش تاثیر می گذارند. چند نفر از آنها طلاق گرفته اند و یا به خارج از کشور رفته اند و یا مشغول ادامه تحصیلند. او همه اینها را از من هم می خواهد. با اینکه زن فهمیده و خوبی است، ولی اصلا ملاحظه وضعیت اقتصادی مان را نمی کند. حالا می خواهم بدانم چنین اوضاعی حق من است به عنوان یک مرد که می خواهد زندگی اش و زن و بچه اش را در کنارش نگه دارد؟
پاسخ دکتر فرزانه اژدری:
چه خوب است همه کسانی که قصد ازدواج دارند، به جای اینکه بعد از چندسال تازه یکدیگر را بشناسند و تصمیم به ادامه زندگی یا جدایی بگیرند، قبل از عقد به فکر مشاوره و شناخت بیشتر روحیات و خلقیات هم باشند. قطعا هیچ دو نفری کاملا مثل هم نیستند. اگر این را بپذیریم، تصدیق می کنیم که اگر در زندگی مشترک درصد معقولی از توافق هم بین طرفین وجود داشته باشد، می تواند مایه بقای زندگی باشد به شرط آن که قبول کنیم باید در زندگی بخاطر همدیگر از خواسته های خود به اندازه همان درصد اختلاف اولیه کوتاه بیاییم تا بتدریج در طول زندگی مشترک فاصله ها کمتر شود.
به قول امام خمینی(ره):”بعد از عقد باید با هم بسازند.” یعنی همدیگر را بسازند، با اخلاق و اختلاف سلیقه های هم بسازند، کوتاه بیایند تا بتوانند در کتنار هم یک زندگی متعادل داشته باشند، بدون خوبینی و منیت های بی جا و مضر .
و به قول بزرگی تفاهم با هم یعنی تحمل یکدیگر. اگر حتی دو نفر کاملا هم مثل هم باشند ممکن است نتوانند با هم کنار بیایند. پس باید با صبوری، تحمل، احترام، علاقه و محبت خلا ها را پر کرد.
متاسفانه به نظر می آید در زندگی مشترک آقای خسروی چنین فرآیندی طی نشده است .
به هرحال ما به آقای خسروی پیشنهاد کردیم:
- شاید الان که تا پای طلاق رفته اید، اگر محکم روی حرف تان بمانید، همسرتان متوجه اشتباهاتش شود. در واقع شاید او می خواهد ببیند که آیا شما هم مثل خود او با ثبات و محکم روی حرف تان هستید یا نه و حاضرید اقدامی قاطع بکنید، هرچند به ضرر او باشد؟ شاید هم به خاطر همین، الان آرامتر شده. شما باثبات باشید در این تصمیمی که فعلا با هم گرفته اید، در آخر به احتمال زیاد همسرتان راضی به طلاق نمی شود.
- احتمال بدهید که همسر شما بخواهد مدتی زندگی دور از شما را تجربه کند؛ پس چند وقتی به او مهلت بدهید و در این میان سعی کنید مراحل دادگاه را هم طی کنید.
- پاسخ اصلی شما مربوط به توافقات طلاق توافقی است. در سه مورد باید شما و همسرتان به توافق برسید. قاضی و مشاور و داوران هم هیچ تاثیری در این توافق های بین شما ندارند. توافقات فقط برای طرفین لازم الاجرا و رعایت است.
- اما سه چیزی که باید توافق کنید:
یکی در مورد جهیزیه است که زن موقع ورود به زندگی مشترک با خود آورده. دوم در ارتباط با حقوق مالی زن( مهریه، نفقه، اجرت المثل) است. سوم هم در زمینه فرزند مشترک است.
- در مورد جهیزیه باید به توافق برسید. یعنی اگر بعد از 14 سال چیزی مانده باشد، به همسرتان تعلق می گیرد و باید به وی برگردانده شود. هرچه هم مربوط به شماست برای شما می ماند. 6- اگر فرزندتان قرار است با همسرتان بماند و در همین خانه زندگی کند، توصیه می شود وسایل زندگی را برایشان باقی بگذارید. البته وسایل شخصی شما هم مال شماست.
- حقوق مالی همسرتان را باید طبق توافق اگر بذل نکند، پرداخت کنید. ممکن است بخشی را ببخشد و بخشی را درخواست کند. در هر حال نتیجه توافق را در این مورد باید در فرم توافق بنویسید و به دادگاه بدهید.
- سومین بخش توافق بابت فرزند مشترک است که باید توافق شود نزد پدر می ماند یا مادر. در این صورت زمان و مدت ملاقات برای طرف دیگر مشخص می شود و باید امکان ملاقات برای طرفی که فرزند نزدش نیست، فراهم شود. به طور کلی اگر هم فرزند نزد مادرش زندگی کند، تنها حضانت وی با مادر است ولی هزینه های زندگی یعنی نفقه اولاد با پدر است و پدر همواره سرپرست و ولی طفل محسوب می شود و کسی نمی تواند بدون اجازه پدر برای او تصمیمی بگیرد(مثل بردن به مسافرت خارج از کشور یا حتی داخل و نیز کارهای اقتصادی و همچنین ازدواج وی که باید با اجازه پدر باشد، چون دختر است) اگرهم فرزند مشترک پسر باشد که بعد از 18 سالگی رشید است و اجازه پدر را لازم ندارد.
- بهتر است به دخترتان تفهیم کنید که اگر طلاق بین شما دو نفر پیش آمد، او باید هم با مادر و هم با پدرش روابطی خوب و صمیمی و گرم داشته باشد و فکر نکند که با جدایی و طلاق، والدینش را از دست داده است.
در آخرآقای خسروی گفت: قرار است دخترم پیش مادرش بماند و من خودم هر روز صبح او را به مدرسه می برم و ظهرها از مدرسه به خانه می رسانم وارتباطم با دخترم قطع نمی شود. با همسرم هم به خاطر دخترم ارتباط محترمانه و خوبی خواهم داشت. نهایتا امیدوارم که همسرم از طلاق منصرف شود و دست از لجبازی و خودرایی بردارد و زندگی مان را خراب نکند.
ما هم برای آقای خسروی و زندگی مشترکش همین آرزو را می کنیم.
/انتهای متن/