زنان عاشورایی 2/ اثاث مرا هم بار کنید برای سفر
برای دیدن سیمای درخشان زنان عاشورایی این بار به سراغ خوصاء می رویم؛ همسر عقیل و مادر جعفر که مي خواست همراه حسین (ع) باشد حتي اگر نجنگد. و شهيد نشود.
فریبا انیسی/
- ام الحسن ؛ من هم همراه شما خواهم آمد.
خوصاء (ام الثغر)[1] كلمات را شمرده ادا مي كرد، مطمئن. گويي مي خواست همه ميزان استقامت او را بدانند و قدرت او را. ام الحسن آرام و شمرده جواب داد:
- هيچ اجباري در ميان نيست. برادر و مولايم فرموده است سالخوردگان را برای آمدن اجباري نيست. سفر ما طولاني خواهد شد. ما ابتدا به مكه مي رويم و به احتمال زياد بعد از حج به سوي عراق حركت خواهيم كرد. هوا گرم است. خطرات راه را نمي توان پيش بيني كرد. علاوه بر آن كه نمي دانيم چه وضعيتي خواهيم داشت ؟
خوضاء گفت: من هم همراه تو و جعفر به كاروان مولايم حسين (ع) مي پيوندم.
ام الحسن با لحن نگرانی گفت: اما شما حال خوشي نداريد، مادر.
خوصاء آرام و با طمأنینه جواب داد: نگران نباش. تو مي داني شوهر تو تنها یادگار عقيل است و من تنها جعفر را دارم. نمي توانم دوري او و خانواده اش را تحمل كنم. مطمئن باش اگر در مدينه بمانم مريض خواهم شد.
ام الحسن به مهربانی گفت: راه طولاني است، ام الثغر. خانم امّ البنين نيز در مدينه مي مانند و برخي از مادران و دختران ديگر…
خوصاء پژمرده گفت: اما من مي آيم، همراه اين كاروان خواهم آمد و دشواري هاي راه را تحمل مي كنم. چون ديگران مثل خانم زينب و امّ كلثوم… من هم از عاقبت اين كاروان چيزهايي شنيدهام و نمي خواهم سعادت همراه امام بودن را از دست بدهم…
ام الحسن تسليم شد و گفت: در هر حال تصميم گيرنده شمایيد..
خوصاء گفت: من تصميم خود را گرفته ام، به جعفر بگویيد اثاث مرا هم بار كند.
خوصاء اين را گفت. بي هيچ ترديدي. او هم شنيده بود در مورد عاقبت كارواني كه به سوي مرگ مي رفت. او ترديد نداشت، مي خواست همراه امام باشد حتي اگر نجنگد. حتي اگر شهيد نشود. او امامش را تنها نمي گذاشت. همچنان كه فرزند عقيل و فرزند او «جعفر» امامش را تنها نمي گذاشت. همچنانكه «امالحسن دختر علي»، همسر جعفر، امامش را تنها نمي گذاشت.
پی نوشت:
/انتهای متن/