قسمت اول/ مسلمانان افریقا عاشقانه بر حسین(ع) می گریند
عاشقان اباعبدالله الحسین-علیه السلام- را می توان در هر نقطه ای از کره زمین پیدا کرد؛ عاشقانی که با فرا رسیدن ماه محرم مجلس عزای سیدالشهدا و فرزندان و یارانش را برپا می کنند. از جمله مسلمانان و شیعیان آفریقا با سوز و حرارتی وصف نشدنی در ماه محرم و روزهای تاسوعا و عاشورا مجلس عزاداری خامس آل عبا را برپا می کنند.
مصریان و محبت به خاندان پیامبر(ص)
بعد از فتح مصر و مرگ خلیفه دوم، عمروبن عاص در زمان خلیفه سوم عثمان، بر این سرزمین امیر شد. خاطره تلخ رفتار او با مردم مصر، آنها را به شورش علیه گماشتگان خلیفه وادار کرد. اما بعد از بیعت مردم با حضرت علی (علیه السلام)، مردم مصر با علاقه تمام با قیس بن سعد عباده از یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله) و یار حضرت علی بیعت کردند. زیرا مردم مصر در زمان فتح کشورشان به دست سپاه اسلام، به وسیله ابوذر، مقداد و بعدها عمار یاسر با تفکر ناب شیعی آشنا شده بودند و به خاطر تبلیغ آنها، علی بن ابیطالب (ع) و تفکراتش را می شناختند.
امیرالمومنین(ع) مالک اشتر نخعی را برای امیری بر مردم مصر، به آنجا فرستاد که ایشان نرسیده به مصر، با توطئه عمروعاص به شهادت رسید. بعد از شهادت مالک، حضرت، «محمد بن ابی بکر» را برای اداره مصر به آنجا فرستاد. محمد بن ابی بکر در همان ابتدای شروع کارش در مصر دستور داد که نامه[1] حضرت علی (ع) را که سفارشات آن حضرت برای رعایت عدل در رفتار با مردم مصر و آبادانی آن سرزمین بود، برای مردم شهرهای مختلف بخوانند. براساس عملکرد عادلانه و موفق محمد بن ابی بکر در مصر محبت مردم این سرزمین به امیرالمومنین (ع) و فرزندان او بیشتر شد. اما کمی بعد و با لشکرکشی معاویه به مصر آن هم به فرماندهی عمروعاص، به دلیل کوتاهی مردم کوفه در اجابت حکم جهاد امام(ع) با سربازان معاویه، سپاه محمد بن ابی بکر شکست خورد و او را به دستور عمروعاص به شهادت رساندند و جسدش را سوزاندند و به این شکل دو سال قبل از شهادت حضرت علی (ع) مصر به دست معاویه افتاد ولی محبت به فرزندان مرتضی علی –علیه السلام، در قلب و ذهن مردم مصر باقی ماند؛ گرچه این مسئله را هم نباید از یاد برد که به هرحال به دلیل تبلیغات روحانیون اشاعره ی بنی امیه و بعد بنی عباس، بیشتر مصریان تنها در حد محبّ نسبت به اهل بیت باقی ماندند و شیعه نشدند.
اما از آنجا که محبت اهل بیت –علیهم السلام- در دل مصریها باقی مانده بود، چه در دوره فاطمیون در مصر و چه در دوره های بعدی تاریخ ارادت خود را به خاندان آل رسول(ص) حفظ کردند؛ به طوری که هرسال در روز عاشورا، برای امام حسین(ع) در شهرهای مختلف به ویژه قاهره مجالس عزاداری برپا می کنند[2].
نقش شیعیان در آبادانی الجزایر
دین اسلام در سال 63 قمری و همزمان با نخستین لشکرکشی های سپاه اموی به سرزمین بزرگ «المغرب»، به بخشی که امروز «الجزایر» است، رسید. اما در قرن دوم هجری «موسی بن ابی العافه»، که از مبلغین تشیع و از شاگردان امام صادق-علیه السلام، برای برپا کردن یک حکومت شیعی در منطقه المغرب قیام کرد. وی توانست مناطق مختلفی از مغرب را به دست بگیرد که از جمله این مناطق، منطقه «تِلِسمان» -در غرب کشور الجزایر کنونی- بود. موسی بن ابی العافه پس از مدتی توانست بعد از سرکوب خوارج، مرکز حکومت شیعی خود را در تلسمان قرار دهد. وی از سادات علوی حسنی و از اولاد ادریس بن عبدالله بن امام حسن مجتبی-علیه السلام- به شمار می رفت. در طول یک قرن و نیم حکومت شیعیان در منطقه تلسمان، مدارس و مساجد بسیاری ساخته شد و آبادانی و رفاه زیادی برای مردمان آن دوره ایجاد شد. از همین طریق هم محبت اهل البیت-علیهم السلام- به دل مردمان سرزمین الجزایر نفوذ کرد؛ تاجایی که حتی تا امروز هم این ارادت و محبت به خاندان پیامبر اعظم-صلی الله علیه و آله و سلم- در قلوب الجزایری ها وجود دارد.
بعد از خاندان ادریسی ها، با روی کار المرابطون، که هفت امامی بودند، ارادت مردم الجزایر به خاندان اهل البیت تداوم پیدا کرد[3]. به همین دلیل حتی در روزگار فعلی علاوه بر شیعیان الجزایر، مسلمانان شافعی و مالکی مذهب در دو روز تاسوعا و عاشورا به عزاداری برای شهدای کربلا می پردازند.
مراکشی ها، از حکومت مرابطون تا سعدیون
کشور مراکش در قرن اول هجری که اسلام به شمال آفریقا رسید، جزئی از سرزمین گسترده «المغرب» بود. از آنجا که سال های طولانی ابتدا شیعیان و سپس شافعی ها و حنفی ها بر این سرزمین حکمرانی کردند و همه این مذاهب محب خاندان اهل بیت بودند، محبت به فرزندان حضرت زهرای مرضیه-سلام الله علیها- در قلوب مردمان کشور مراکش ریشه دواند. سال ها بعد که پرتغالی ها سرزمین مراکش را اشغال کردند، «شرفای علوی» که نسب آنها به سادات و فرزندان امام حسن مجتبی-علیه السلام- می رسید و در منطقه «فاس» سکونت داشتند، با فتوای جهادِ رهبر مذهبی شان بر علیه استعمارگران پرتغالی قیام کردند. این قیام و جهاد در سال 1540م . (919ش . و همزمان با اوایل دوره صفویه در ایران) آغاز شد و پس از سال ها جنگ، دادن اسیر و کشته و حتی مذاکره، به شکست پرتغالی ها و اخراج شان از مراکش انجامید. به همین دلیل از آن تاریخ به بعد محبت مراکشی ها به فرزندان حضرت زهرا بیشتر هم شد[4].»
قرنها بعد و به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران گرایش به اسلامگراها و شیعیان در میان مردم مراکش پررنگ تر و قوی تر هم شد؛ به طوری که «ادريس هاني» انديشمند و رهبر شيعيان مراکش و نویسنده کتاب «لقد شیعتنی الحسین» -به راستی که حسین مرا شیعه کرد- که از نوجوانی شیعه شده است در مصاحبه هایش به این گرایش اشاره می کند. هانی به تازگی در مصاحبه اي که با مجله «مارود هبدو» اين کشور انجام داده، خواستار مطالعه دقيق تاريخ دين در مراکش شده و اظهار داشته:
«شيعيان هميشه به عقايد اهل تسنن احترام گذاشته و بر وحدت اسلامي تاکيد مي کنند ولي برخي از برادران اهل تسنن مانند سني هاي عربستان تمام تلاش خود را بر عليه شيعيان انجام مي دهند و آنها را در حالت خفقان قرار داده اند.»
ادامه دارد….
پی نوشت ها:
[1] -نهج البلاغه، نامه 27،ترجمه مصطفی زمانی – همچنین حضرت در نامه شماره 38 نهج البلاغه که خطاب به مردم مصر نوشته شده، ایشان را «مردمی می نامد که برای خدا عصبانی می شوند».
[2] -«تاریخ سیاسی اجتماعی شمال آفریقا»، نوشته عبدالله ناصری تهرانی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، فصول دو و سه
[3] -«دانشنامه جهان اسلام»، جلد8، زیر نظر غلامعلی حدادعادل، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، چاپ اول 1383.ش، ص 119 ، 121 و 123
[4] -کتاب «تاریخ الشرفاء»، نوشته دییگو دی طریس، ترجمه محمد حجی، شرکت النشر و توزیع دارالبیضاء، چاپ 1988.م، صفحات 26 تا 50
/انتهای متن/