کابوسی که مرا رها نمی کند

وقتی مردی خانواده را ترک و زن و فرزند را رها می کند و می رود، آیا قانون برای او حقی قائل است که بخواهد ادعایی برای گرفتن فرزندی که ندیده و نمی شناسد، داشته باشد؟

0

روی صندلی چرخداری نشسته که  پدرش آن را  حرکت می دهد. مینا از نظر فیزیکی شرایطی دارد که شاید بدون کمک دیگران نتواند جابجا شود، ولی از نظر روحی ، فردی بسیار توانمند و با اعتماد به نفس و مستقل است. دلیل مراجعه اش را اینچنین بازگو می کند:

حدود 10 سال پیش با شاهرخ ازدواج کردم. شاهرخ از نظر ظاهر از آن تیپ مردانی بود که هر دختری آرزوی داشتن چنین همسری را دارد؛ خوش هیکل، خوش قیافه، بسیار خوش صحبت و با اعتماد به نفس به طوری که در منطقه که ما زندگی می کردیم، همه مردم او را دوست داشتند و برای مشکلات اداری و کاری و غیره به ایشان رجوع می کردند و با یک بار مراجعه به او در آن مرکزی که کار می کرد،  کارشان راه می افتاد.

بعد از ازدواج، من به فاصله کوتاهی فهمیدم مردی که در جامعه به این اندازه مورد احترام مردم بوده، در خانه اصلا رفتار معقول و جالبی ندارد. یکباره دوماه غیبش زد و مرا تنها گذاشت و رفت. به هر کس از فامیل و آشنایان شان مراجعه و پرس و جو می کردم، هیچکس خبری از او نداشت. بعد از دو ماه آمد و انگار نه انگار که مدتی نبوده است. این اتفاق چندبار دیگر هم تکرار شد. هر چه هم سوال می کردم که کجا بوده، جواب قانع کننده ای نداشت. یک بار می گفت: برای کار اداری رفته بودم. دفعه دیگر می گفت: بیمار شده بودم و در شهر دیگری بستری بودم و بالاخره هربار دلیلی برای غیبتش جور می کرد. بعد از دو سال، زمانی که من باردار بودم و حالم هم بسیار بد شده بود، باز شاهرخ گذاشت و رفت. این بارغیبتش بسیار طولانی شد و تا یک سال بعد از تولد فرزندم نیامد. وقتی هم که آمد، به اصرار بچه را دید. دخترم هنوز کوچک بود، آمد او را دید و رفت و دیگر پیدایش نشد. یعنی شاهرخ غیر از همان چند دقیقه بچه من را ندیده و او را نمی شناسد.

حالا بچه من پدرم را پدر خودش می داند. چون از همان وقت که شاهرخ ما را ترک کرد، ما در خانه پدرم ساکن شدیم.

بعدها فهمیدم که قبل از ازدواج با من، به اتهام توزیع و نگهداری مواد مخدر به دو تا پنج سال زندان محکوم شده بود و هر بار هم که ناپدید می شد، به دنبال تهیه مواد و فروش آن می رفت. بخاطر همین  سابقه محکومیت بود که زندگی مخفیانه داشت و از این جا به آن جا فرار می کرد. ضمنا متوجه شدم که  بعد از ازدواج هم مدتی زندان بوده وسرقت هم به جرائمش اضافه شده است.

مینا با نگرانی ادامه می دهد:

حالا ترس من از این است که شاهرخ دوباره سرو کله اش پیدا شود و بچه ام را از من بگیرد و ببرد.  از وقتی او رفته، من در خانه پدرم زندگی می کنم. چون درهمان در دوران بارداری یک بیماری برایم پیش آمد و کم کم از ناحیه پا فلج شدم. ازآن زمان شروع به کار برای خودم کرده ام. کارهای دستی و کارهای هنری دارم و زیر پوشش بهزیستی هستم. گاه گاهی برای فروش محصولات دستی خودم نمایشگاهی می گذارم و درآمدم برای زندگی خودم و بچه ام کافی است. در کنار آن درس هم می خوانم. بچه ام الان حدود چهار سال دارد و بسیار زیبا و باهوش است و ما با آرامش در خانه پدرم زندگی می کنیم.

تنها چیزی که مرا بشدت نگران می کند این است که  یک روز شاهرخ برگردد و دخترم را از من بگیرد و یا از حق قانونی اش استفاده کند و بعد از هفت سال حضانت دخترم را بگیرد. از ترس چنین اتفاقی  شبها از خواب می پرم و از شدت اضطراب و نگرانی حالم بد می شود.

البته خانواده شوهرم طرفدار من هستند. چون پسرشان را مقصر می دانند. ضمن این که بخاطر این که موقع ازدواج از گذشته شوهرم چیزی به من نگفتند، احساس گناه می کنند.منکر این نیستم که من و خانواده ام هم اشتباه کردیم که بخاطر این که در ظاهر وجهه خوبی در جامعه داشت، تحقیق درست و حسابی از گذشته او نکردیم.

به هر حال امروز من آمده ام که راهنمایی ام کنید تا بتوانم کاری کنم که از اضطراب و نگرانی ام کم شود.

پاسخ دکتر فرزانه اژدری:

در جواب مینا به او این موارد را گوشزد کردیم:

1- حضانت فرزند چه دختر و چه پسر تا هفت سال به مادر سپرده شده و فعلا کسی نمی تواند مزاحم شما شود.

2-  اگر به هر دلیلی یکی از والدین از فرزند خود دور باشد حق ملاقات با او را دارد. به همین دلیل باید فرزند مشترک در دسترس طرفی که حق ملاقات دارد، گذاشته شود. یعنی اگر پدر خواست به ملاقات فرزند بیاید و یا او را یک شب در هفته با خود ببرد، با اجازه دادگاه و گاهی با نظارت ضابطین دادگاه یعنی کلانتری ها، می تواند این کار انجام گیرد. حکم ملاقات فرزند با هر زمان بندی که صلاح پدر و مادر و فرزند باشد صادر می شود و پدرمی تواند فرزند مشترک را در کلانتری زیر نظر مادر و با صورت جلسه هر هفته ببرد و در همان مکان کلانتری هم تحویل بدهد.

3- با توجه به سابقه کیفری پدر و زندگی بی سروسامان و مخفی او، هیچ دادگاهی حضانت فرزند مشترک خصوصا دختر را به چنین پدری نمی دهد و دخترتان نزد شما خواهد ماند.

4- با همه این احوال، پدر سرپرست کودک است و فرزند دختر تا زمانی که ازدواج نکرده همان طور که جزو واجب النفقه های مرد(پدر) است، ولایت پدر را هم بر خود دارد و برای کارهای خود مثل ازدواج و خروج از کشور و … اجازه پدر را لازم دارد.

5- بنابراین شما در مورد بردن فرزندتان توسط پدری که چنین سابقه ای دارد و حتی فرزندش را نمی شناسد و سروسامان درستی ندارد، نگران نباشید و با آرامش به زندگی خود و تربیت فرزندتان ادامه بدهید. در صورت عدم دسترسی به پدر فرزند برای انجام کارهای قانونی، چون گفتید پدر همسرتان فوت شده، پدر شما و نیز خودتان می توانید از طریق دادگاه سرپرستی طفل را بگیرید. برای این کار در صورت مفقود بودن پدر و یا مجهول المکان بودن وی می توانید از اداره سرپرستی کمک بگیرید.

/انتهای متن/

درج نظر