امان از زیاده خواهی

باید در زندگی به رفاه و رشد مادی فکر کرد اما زیاده خواهی دور از واقع و اعتدال خانمان برانداز است همان طور که خانمان این مرد را به باد داده است.

0

آقای نصرتی، پزشک و استاد دانشگاه  بسیار ناراحت و برافروخته از مسائل و مشکلاتی که در زندگی مشترک برایش ایجاد شده، به مشاور مراجعه کرده است. آقای نصرتی از قانون و مجریان قانون بسیار گله مند بود. من به عنوان حقوقدان به ایشان حق دادم چون با همه علم و اطلاعاتی که ایشان در زمینه تخصصی خود دارد ولی به خاطر عدم آشنایی با قوانین، نتوانسته در دادگاه  در  احقاق حقوق خود موفق باشد، با وجود اینکه مدارک هم به نفع اوست.

آقای نصرتی می گوید:

 35 سال پیش با شهناز ازدواج کردم. شهناز آن زمان دیپلمه بود و من دانشجوی خارج از کشور .  شهناز را با خودم به کشور محل تحصیلم بردم و سال ها آنجا زندگی و تحصیل کردیم. در ابتدای زندگی هنوز که بچه نداشتیم، من به شهناز اجازه تحصیل دادم و او وارد دانشگاه شد. دو سال بعد اولین فرزندمان به دنیا آمد و چون آنجا کسی را نداشتیم، خودم به همسرم کمک کردم و مستخدمی هم برای کارهای خانه گرفته بودم با همه بی پولی که داشتم.  پابه پای هم درس خواندیم و فرزند دوم مان را هم با هم بزرگ کردیم. بعد از اتمام تحصیل به ایران آمدیم. من چون پزشک بودم و از کشور دیگر مدرک تحصیلی ام را گرفته بودم، باید چند سالی را برای پذیرش مدرک دانشگاهیم دوره های تکمیلی طی می کردم. برای این کار به دانشگاهی خارج از تهران معرفی شدم. دوره تکمیلی تمام شد و مدرک دکتری من تائید شد و توانستم در یکی از شهرستانهای جنوبی کشور در دانشگاه و بیمارستان  مشغول به کار شوم. شهنازابتدا با من همکاری کرد و به آن شهر آمد اما زمانی که بچه ها بزرگ شدند و به دبیرستان و دانشگاه وارد شدند، همسرم به بهانه اینکه من از اینجا خسته شده ام خواست به تهران برود. من هم چون از  دعواها و ایرادگیری های او به ستوه آمده بودم، خانه ای در تهران گرفتم و امکانات و وسایل خانه هم فراهم کردم و شهنازبا دخترم در تهران ساکن شدند.  بعد از رفتن آنها پسرم که در همان شهرستانی که من زندگی و کار می کردم دانشجو بود، از من خواست که خانه ای جداگانه هم برای او بگیرم تا با دوستانش که دانشجو هستند آنجا زندگی کند. با فشار همسرم این کار را هم کردم. طبیعتا برای من که فقط  یک حقوق بگیرم، انجام این کارها به سختی میسر بود ولی برای اینکه از بحث و درگیری راحت شوم همه این کارها  را کردم. اما بعد از گذشت چهار سال که از تنهایی خسته شده بودم، از همسرم خواستم که به  شهرستان برگردد تا با هم زندگی کنیم. چون مشکلات جسمی که از زمان جنگ داشتم بروز کرده و مجبور بودم هر چند وقت یک باردر بیمارستان بستری شوم. تا به حال همه این مشکلات را به تنهایی پشت سر گذاشته ام. از آن طرف شهنازوکیلی گرفت که او را در مسائل حقوقی راهنمایی می کرد. بنابراین  اومهریه و اجرت المثل و نفقه را برای خود و دخترم که دانش آموز است از من درخواست کرد. البته در این مدت که در تهران بودند همسرم  شغل پیدا کرد و مشغول کار شد و هرچه من اصرار کردم، دیگر به شهرستان برنگشت و متاسفانه از قبل هم بداخلاق تر و بدرفتار ترشد.

دادگاه مرا در تهران احضار کرد و من هم همه چیز را گفتم و از همسرم خواستم برگردد ولی او امتناع کرد. الان همسرم مهریه اش را با قسط بندی از من درخواست کرده و دریافت می کند. علاوه بر آن با وجود اینکه من دادخواست تمکین داده ام و خواسته ام برگردد به زندگی مشترک، دادخواست من رد شده و دادخواست نفقه او و دخترم که هر ماهه به حساب شان پول واریز می کنم در جریان بررسی است. سوال من این است که مگر نه اینکه باید زن در محلی که شوهرش زندگی می ، سکونت داشته باشد؟ مگر نه این است که اگر زن ترک زندگی و تمکین کند، نفقه به او تعلق نمی گیرد؟ مگر من یک کارمند بیشتر هستم که زن و بچه های من با زور و هم پشتوانه قانونی درخواست های سنگین دارند؟ الان همسرمن به تقاضای تمکین پاسخ نمی دهد و به هیچ وجه حاضر نیست با من زندگی کند و این در حالی است که اگر با من در شهرستان زندگی می کرد، می توانست در همان دانشگاهی که من تدریس می کنم، تدریس کند و شغل خوبی داشته باشد. با این حال قبول نمی کند و حکم تمکین صادره از دادگاه را هم رد کرده و گفته باید مسکن و وسایل خانه برایش فراهم کنم. من بیشتر از این که تا به حال کرده ام، قادر نیستم کاری کنم. همه این زندگی که الان دارد را من برایش فراهم کرده ام، ولی با راهنمایی وکیل و به دروغ مسکن دیگری می خواهد. چرا قانون به زنان این قدر حق داده که به پشتوانه آن زندگی های مشترک را به هم بزنند و بخواهند در زندگی بر همه چیز حاکم باشند؟

پاسخ دکتر فرزانه اژدری

به آقای نصرتی تذکر دادم که همانطور که شما شکایت از قانون دارید که پشتوانه زنان است، زنان بسیاری هم هستند که چون نمی توانند حق و حقوق خود را دریافت کنند از قانون و قانونگذار و مجری قانون شاکی هستند که نمی تواند حقوق آنها را از شوهرشان بگیرد. قانون مشکلی نداردو مشکل در عدم آگاهی مردم از قانون و سوء استفاده بعضی از افراد از خلا های قانونی است.

در پاسخ به ایشان باید گفت:

  • در مورد مشکل شما یک اصل قانونی است که زوجه باید در محلی زندگی کند که زوج برایش فراهم می کند. در حال حاضر شما با ارائه حکم کارگزینی محل کارتان می توانید ثابت کنید که سالهاست در این شهر کار و زندگی داشته اید و همسرتان را برای مدتی موقت اجازه داده اید که در تهران زندگی کند و در حال حاضر دادخواست تمکین بدهید. همسرتان ملزم به پذیرش است.
  • در صورت عدم پذیرش به دلیل نیاز به همدم و همسر و کسی که در کنارتان باشد و در زمان بیماری از شما نگهداری کند، درخواست دریافت حق ازدواج مجدد بدهید تا بتوانید یا همسرتان را راغب به برگشت به زندگی مشترک نمایید و یا در صورت ادامه رفتار گذشته، مجدداً ازدواج نمایید.
  • در این صورت نفقه همسرتان هم قطع می شود و دیگر نمی تواند به این بهانه دادخواست طلاق بدهد.
  • در صورتی که همسرتان دادخواست طلاق بدهد، باید مهریه ای را که دریافت کرده و بقیه اش را که مانده بذل کند و با قبول بذل از طرف شما خود را مطلقه نماید که این بعید است چون فرزندان شما بزرگ هستند و به هر دوی شما نیاز دارند.
  • شما می توانید به شغل ایشان که مانع از زندگی مشترک شما شده و باعث شده که نتوانید در یک شهر باهم باشید اعتراض و شکایت کنید و ایشان را از کار منع کنید تا بتواند به محل سکونت شما بیاید. در این صورت با حکم دادگاه مانع از کار ایشان شده و کارشان را از دست می دهد و شاید به زندگی مشترک برگردد.
  • در هر صورت شما می توانید ایشان را که همسر دائم و مادر فرزندان مشترک هستند ، در علقه زوجیت داشته باشید و طلاق ندهید.

/انتهای متن/

درج نظر