احیای زمین به عدالت، از نزول باران هم پراهمیت تر است
بارن زمین را زندگی می بخشد و عدالت هم جامعه انسانی را. جلوه های مختلف خارج کردن زندگی از دل مرگ و مرگ از بطن زندگی توسط خداوند هم نشانه ایست برای رستاخیز که هر روز در برابر ما تکرار می شود.
زینب اسکندری/
يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَيُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ وَكَذَٰلِكَ تُخْرَجُونَ ﴿روم/١٩)
“او زنده را از مرده خارج می کند و مرده را از زنده و زمین را بعد از مرگ، حیات می بخشد و به همین گونه روز قیامت بر انگیخته می شوید.”
«صحنه ی معاد» و «صحنه ی پایان دنیا» که یکی خروج «حی از میت» است و دیگری «میت از حی» مرتبا در برابر چشم شما تکرار می شود. بنابراین چه جای تعجب که در پایان جهان همه ی موجودات زنده بمیرند و در رستاخیز همه ی انسان ها به زندگی جدیدی بازگردند؟ اما خروج «حی از میت» در مورد زمین های مرده که بارها در قرآن برای مساله ی معاد روی آن تکیه شده است، برای همه روشن می باشد که در فصل زمستان زمین به صورت مرده در می آید، نه گیاهی از آن می روید، نه گلی می خندد و نه شکوفه ای می شکفد، اما در فصل بهار با تعادل هوا و فرو ریختن قطرات حیات بخش باران، جنبشی در زمین پیدا می شود، همه جا گیاهان می رویند، گل ها می خندند و شکوفه ها بر شاخه ها آشکار می شوند و این صحنه طبیعت زنده ی معاد است که در این جهان می بینیم. اما در مورد خارج ساختن مرده از زنده، آن هم چیز پوشیده و پنهانی نیست، دائما در سطح کره ی زمین درختانی می میرند و به چوب خشکیده ای تبدیل می شوند، انسان ها و حیوانات حیات خود را از دست داده و به جسد بی جانی مبدل می گردند. گرچه غیر مسلمات علم امروز در حال حاضر حداقل در آزمایش های بشری و مشاهدات روزمره موردی دیده نشده است که موجودات زنده از موجودات بی جان تولد یابند، بلکه همواره موجودات زنده از تخم یا بذر یا نطفه ی موجودات زنده ی دیگری متولد می شوند، ولی مسلما در آغاز که این کره ی خاکی یکپارچه آتش بود، موجود زنده ای وجود نداشت بعدا در شرایط خاصی که علم هنوز آن را به درستی کشف نکرده است، موجودات زنده از مواد بی جان با یک جهش بزرگ، متولد شدند اما این موضوع در شرایط فعلی کره ی زمین در آن جا که در دسترس علم و دانش بشر است، دیده نمی شود (البته شاید در اعماق اقیانوس ها در پاره ای از شرایط هم اکنون نیز این جهش بزرگ صورت پذیرد) اما آنچه برای ما محسوس و کاملا قابل لمس و درک است، این است که موجودات مرده دائما جزء اندام موجودات زنده می شوند و لباس حیات در تن می پوشانند، آب و غذایی که ما می خوریم موجود زنده ای نیست اما جزء بدن ما که شد تبدیل به یک موجود زنده می شود و سلول های تازه ای بر سلول های بدن ما افزوده می گردد، چنان که طفل شیرخوار از همین راه به جوان نیرومند و قوی پیکری تبدیل می گردد. آیا این خارج کردن زندگی از دل مرگ و «حی» از «میت» نیست؟ ننابراین می توان گفت: دائما در نظام عالم طبیعت زندگی از دل مرگ و مرگ از دل زندگی بیرون می آید، به همین دلیل خدایی که آفریننده ی طبیعت است، قادر به احیای مردگان در جهان دیگر نیز می باشد. البته آیه ی فوق از نظر بعد معنوی نیز تفسیرهای دیگری دارد، از جمله تولد مومن از کافر، کافر از مومن، عالم از جاهل، جاهل از عالم، صالح از مفسد و مفسد از صالح، همان گونه که بعضی از روایات اسلامی نیز به آن اشاره شده است. این معانی ممکن است از بطون آیه باشد، چرا که می دانیم آیات قرآن ظاهر و باطنی دارد و نیز ممکن است مرگ و حیات معنی جامع و وسیعی داشته باشد که هم جنبه ی مادی و هم جنبه ی معنوی را شامل شود.
در روایتی از امام موسی بن جعفر (ع) در تفسیر آیه ی «یحیی الارض بعد موتها» چنین آمده است:
«لیس یحییها بالقطر ولکن یبعث الله رجالا فیحیون العدل فتحی الرض لاحیاء العدل و لاقامه العدل فیه انفع فی الرض من القطر اربعین صباحا
منظور این نیست که خداوند زمین را به وسیله ی باران زنده می کند، بلکه مردانی را برمی انگیزد که اصول عدالت را احیاء کنند و زمین با احیای عدالت، زنده می شود (بدانند) اقامه ی عدل در زمین، از چهل روز باران، نافع تر است. روشن است که امام (ع) می فرماید منظور نزول باران نیست، نفی انحصار است یعنی آیه را منحصرا نباید به باران تفسیر کرد، چرا که احیای معنوی زمین به عدالت، از نزول باران نیز پراهمیت تر است.
برگرفته از تفسیر نمونه /انتهای متن/