کودکان پرخاشگر و خانواده سرکوبگر

پیش از این در مورد اختلال سلوک و علائم و نشانه هایش و هم انواع و درجه های آن صحبت کردیم. به

پرخاشگری کودکان هم مختصرا اشاره شد.اما به نظرمی رسد لازم است به برخی علل پیدایش پرخاشگری کودکان نیز اشاره شود.

0

سرویس ما و زندگی به دخت/

نویسنده : خانم فرشته نقدی

علل پیدایش پرخاشگری در رابطه با سازگاری دراز مدت کودکان عامل مهمی محسوب می شود. باید دانست تفکر و رفتار کودکان برخاشگر با سایر کودکان فرق دارد.اغلب آنها یک باور کلی دارند که جهان سرشار از خشونت است و مردم همگی نسبت به این افراد خصومت دارند، بنابراین در محیط اطرافشان به دنبال شواهدی برای تأیید این باور می گردند.از رفتار دیگران برداشت منفی دارند و تصور می کنند که مردم درصدد نابودی شان هستند. کودکان پرخاشگر اغلب ترجیح می دهند برای مشکلات شخصی شان راه حل های پرخاشگرانه بیدا کنند.

دنیا مکان خشم و کینه

عامل محیط نقش مهمی در مورد اکثر کودکان برخاشگر می باشد. بسیاری از این کودکان در ابتدای کودکی الگوهای رفتاری پرخاشگرانه یا مصرف مواد مخدر را تجربه کرده اند. اکثرا از والدین توجهی ندیده یا مراقبی که نیازهای عاطفی شان را تأمین کند، نداشته اند. لذا خیلی زود نسبت به مراقبین شان احساس دوری و عدم وابستگی داشته اند.به دلیل تجارب  تلخ این کودکان معتقدند دنیا مکان خشم و کینه بوده و رفتار پرخاشگرانه بهترین راه حل مشکلات است. بنابراین تمام وقایع و حوادث زندگی را از همین منظر بررسی می کنند و از رفتارهای دیگران برداشت ناصحیح دارند وبرای حل مشکلات خود از راه حل های پرخاشگرانه استفاده می کنند.اکثر کودکان پرخاشگر مهارت های اجتماعی مناسبی ندارند،آنها حتی نمی دانند چگونه با دیگران شراکت کنند، نوبت را رعایت کنند،همکاری داشته باشند،منصفانه بازی کنند،احساسات شان را بیان نمایند و غیره…آنها در صورت بروز مشکلات بین فردی، قدرت استفاده از مهارت های اجتماعی لازم را ندارند وبنابراین به پاسخ های پرخاشجویانه متوسل می شوند.

خانواده سرکوبگر

این کودکان اغلب در خانواده سرکوب گر بزرگ می شوند و والدین برای کنترل در خانواده از رفتارهای منفی استفاده می کنند و درواقع توانایی لازم برای هدایت فرزندان شان را ندارند.در این خانواده ها والدین از فرمان دادن، فریاد زدن، سرزنش کردن و تنبیه نمودن بچه ها استفاده می کنند وبچه ها نیزبه همین ترتیب عمل می کنند تا والدین را کنترل کنند و معمولا هر دو تسلیم یکدیگر می شوند واین باعث تقویت رفتار هر دو طرف می شود.

 در خانواده سرکوب گر والدین در انجام سایر وظایف شان هم ناتوان هستند.آنها ممکن است هنگام بروز رفتار منفی از سوی فرزندان، توجه بیشتری به او نشان دهند در صورتی که ارائه رفتار مثبت و صحیح به توجه بیشتری نیاز دارد و در ضمن نظارت و کنترل کافی بر فرزندان ندارند و سر انجام اینکه رابطه نزدیک و صمیمانه ای بین والدین و فرزندان وجود نخواهد داشت.همچنین امکان دارد که پدر یا مادر به دلیل عدم توجه کافی یا صرف وقت لازم نتوانند به یک رابطه نزدیک با فرزندشان دست یابند.هنوز محققین دقیقا نمی دانند که چه عواملی موجب تشکیل یک خانواده سرکوبگر می شود.شاید علت ان ناتوانی والدین باشد یا شاید فرزند آنچنان سر سخت است که والدین رفتارهای بهنجار خود را از یاد برده اند.

درمان

برای اینکه مشکل کودک با موفقیت حل شود خانواده باید ارتباط تنگاتنگ و نزدیک با یکدیگر داشته باشند. آنها می توانند تکنیک هایی را بیاموزند که در بهبود مشکل فرزند مؤثر باشد.عده ای ازمتخصصان توصیه می کنند در موارد حاد بهتر است کودک از خانواده جدا شود. در صورت مورد سوء استفاده قرار گرفتن و یا داشتن محیطی که امنیت جسمی و روحی کودک را به خطر می اندازد باید آنها را به مؤسسات حامی کودکان سپرد.

درمان دارویی برای کودکان مبتلا به افسردگی یا حواس پرتی و نافرمانی که به طور شایع با اختلال سلوک هم پوشی دارند، به همراه رفتار درمانی توصیه می شود. اگر کودک نسبت به حیوانات خشن است و پرخاشگری دارد وبه دیگران آسیب می رساند، باید به روان شناس و مشاور مراجعه نماید.درمان هرچه زودتر آغاز  شود، احتمال این که  رفتارهای مناسب جایگزین شود و از حا د و پیچیده تر شدن مشکل پیشگیری به عمل آید، بیشتر خواهد شد.

 مطالب لیست منابع:

–  مایکل ال بلوم کویست(1995)”مهارتهای سازگاری با کودکان ناسازگار” مترجم:دکتر جواد علاقبند راد(1383)

Pub med health –   اینترنت انگلیسی

–  استفاده از اینترنت بخش فارسی

/ انتهای متن/

درج نظر