کیسه زباله 3000 تومانی!

حالم گرفته بود. یاد ذوق کودکانه خودم دم ورودی دریاچه افتادم! برام سوال شد، یه سوال بزرگ که هنوز نتونستم جوابشو پیدا کنم. اون 3000 تومن که دم ورودی دریاچه از هر ماشین گرفته می شد بابت کدوم امکانات رفاهی موجود در دریاچه بود؟

3

سرویس ما و زندگی به دخت/

وقتی 3000 تومان ازمون گرفت و یه کیسه زباله بهمون داد ذوق کردم. ذوق کردم از اینکه چه عجب بلاخره یه جای تفریحی با امکانات رفاهی مناسب پیدا شد. درسته هنوز امکانات رفاهی یا حتی خود دریاچه رو ندیده بودم ولی به نظرم رسید وقتی اونقدر به فکر زباله های مردمی هستند که جلوی درب ورودی کیسه زباله دست مردم میدن حتما اون 3000 تومن هم بابت امکانات رفاهی که کنار دریاچه قرار دادن گرفتنه دیگه! اگه این طور باشه که حقشونه. نوش جونشون!

ماشین حرکت کرد. کم کم آبی زیبای دریاچه از پشت نیزارها نمایان شد. چه آبی دلنشینی . چقدر زیبا. خدایا عظمتت رو شکر. این دریاچه به این زیبایی و این آرامش و… صبر کنید ببینم، همراه با آبی دریاچه که کم کم خودشو از پشت نیزارها به رخ ما می کشید، انبوهی از چادرهای مسافران گرامی هم خودشونو به رخ ما کشیدند و به ما نیشخند زدند و ما حیران و سرگردان دنبال یه جای مناسب برای اتراق بودیم.

بلاخره یه جایی برای پیاده کردن وسایل پیدا کردیم. آب و هوای خیلی خوبی بود. نسیم ملایمی از روی دریاچه می گذشت و صورتمون رو نوازش می کرد.

بعد از پیاده کردن وسایل به پیشنهاد یکی از دوستان تصمیم گرفتیم برای خرید آب معدنی و گلاب به روتون دست به آب به سمت دیگه دریاچه که به ظاهر امکانات رفاهی اونجا قرار داشت بریم. سوار ماشین شدیم و راه افتادیم. دور تا دور دریاچه مملو بود از چادرهای مسافرها که از تعطیلات آخر هفته استفاده کرده و به دریاچه پناه آورده بودند.

وقتی به سمت دیگه دریاچه رسیدیم با کلی ذوق و شوق رفتیم به طرف آلونکی که به عنوان بوفه اونجا قرار داشت. باورتون نمیشه، وقتی 3 تا آب معدنی بزرگ گرفتیم و جناب فروشنده در کمال خونسردی به مه گفت میشه 3000 تومن ، چه جوری برق از کلم پرید.

–         3000 تومن ؟ یعنی دارم درست می شنوم؟ آقا آب معدنیه ها، روش نوشته 370 تومن، فکر کنم اشتباه روشو خوندید، یه نگاه دیگه بندازید…

ولی فروشنده با همون خونسردی گفت: 3000 تومن، میخری یا بذارم تو یخچال؟!

از اونجایی که تشنگی امونمون رو بریده بود و چاره ای جز خریدن آب معدنی نداشتیم، با اکراه پول رو روی پیشخون گذاشتیم و آب معدنی ها رو برداشتیم.

( راستش دلمو کلی صابون زده بودم که یه پفکی، چیپسی، شکلاتی،… بخریم و خودمون رو سرگرم کنیم ولی با این حساب ترسیدیم پفک هاش هر  کدوم 5000 تومن برامون آب بخوره)

آب معدنی به دست به سمت دستشویی راه افتادیم . چشمتون روز بد نبینه، شبیه یه چهار دیواری ولنگ وباز بود با یه چاله وسطش! زحمت کشیده بودن و یه شیر آب که احتمالاً از آب دریاچه تامین می شد هم کنار اون چاله گذاشته بودن!

با دیدن این صحنه از هر چی دستشویی بدم اومد. مونده بودم چی کار کنم. با هر زحمتی بود خودمو راضی کردم که ازش استفاده کنم چون چاره دیگه ای نداشتم!

سوار ماشین شدیم و به سمت چادرمون حرکت کردیم . توی راه داشتم به آدم هایی نگاه می کردم که از اسکله ای که اونجا بود قایق های پدالی کرایه کرده بودند و داشتند لذت می بردند. خوب که دقت کردم دیدم هیچ کدوم از اونا جلیقه نجات تنشون نیست. ناخود آگاه یاد حادثه دریاچه پارک شهر افتادم. اون روز شوم که قایق دانش آموزان دبستانی که از طرف مدرسه برای اردو به پارک اومده بودن توی دریاچه چپ شد و خیلی از اون بچه ها به خاطر نداشتن جلیقه نجات توی آب غرق شدند. خدایا اگه همچین اتفاقی توی این دریاچه برای یکی از قایق ها رخ بده … وای…. خدا نکنه…

به چادر که رسیدیم خیلی دمق بودم . حالم گرفته بود. یاد ذوق کودکانه خودم دم ورودی دریاچه افتادم! برام سوال شد، یه سوال بزرگ که هنوز نتونستم جوابشو پیدا کنم. اون 3000 تومن که دم ورودی دریاچه از هر ماشین گرفته می شد بابت کدوم امکانات رفاهی موجود در دریاچه بود؟ بوفه مناسبش؟ دستشویی های تمیزش؟ قایق رانی بدون جلیقه؟ تازه قایق رانی که خودش ساعتی کرایه هاشو از مردم می گرفت. پس بابت چی؟ بابت استفاده از آب و هوای دریاچه؟!

تا وقتی که برگردیم این سوال و هزار تا چرای دیگه ذهنمو به خودش بدجوری مشغول کرده بود . آخر هم به این نتیجه رسیدم که وقتی قیمت یه آب معدنی اونجا 1000 تومنه حتماً اون 3000 تومن هم بابت کیسه زباله ای بود که بهمون دادن دیگه!!!

در ضمن موقع رفتن مونده بودیم با کیسه زباله پر شده چی کار کنیم ، چون هیچ سطلی اونجا ها نبود. مردم موقع رفتن یه یادگاری از خودشون اونجا می ذاشتن …کیسه های پرشده ، زیر سایه درختان … ولی ما حیفمون اومد این گنجینه ی 3000 تومنی رو اونجا بذاریم وقاطی وسایل گذاشتیم توی ماشین. اینم در نوع خودش یه سوغاتی بود دیگه…

در ضمن یادم رفت بگم، اسم این دریاچه زیبا و دوست داشتنی دریاچه ولشت است، نزدیک شهر زیبای کلاردشت در استان مازندران.

فاطمه پور عابدینی/انتهای متن/

نمایش نظرات (3)