لاتاری چرا 12 میلیاردی شد؟

لاتاری سومین اثر محمدحسین مهدویان است در عرصه فیلمسازی که در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و سایت به دخت همان روزها نقدی سینمایی بر آن داشت. این بار اما به بهانه این که در اکران عمومی، فروش لاتاری از مرز 10 میلیارد گذشت ، به فیلم از منظر تماشاچی و دلیل اقبالش به آن نگاهی دیگر می اندازیم.

0

لاتاری سومین اثر محمدحسین مهدویان با تهیه کنندگی سیدمحمود رضوی در عرصه سینماست که در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر به  بخش مسابقه راه یافت . البته بعد از آن که هیات داوران لاتاری را به دلیل پایان خشونت بارش شایسته بخش مسابقه ندانست، از این بخش حذف شد . در عین حال از نظر تماشاگران لاتاری  بهترین فیلم این جشنواره بود.

با شروع اکران نوروزی لاتاری و استقبال مردم از فیلم معلوم شد که انتخاب تماشاگران جشنواره دقیقا منطبق بر ذائقه و سلیقه توده تماشاگران سینما بوده است.

 

خلاصه داستان

امیرعلی(ساعد سهیلی) و نوشین( زیبا کرمعلی) پسر و دختر جوان با هم دوستند به قصد ازدواج و فیلم با صحنه هایی از روابط عاشقانه این دو شروع می شود. البته  خانواده ها با این ازدواج موافقت ندارند. نام فیلم از رویای بزرگ این دو آمده است: برنده شدن در لاتاری و رفتن به آمریکا.

داستان از جایی جالب می شود که نوشین بخاطر ورشکستگی پدر و زندانی شدن برادرش حاضر می شود به عنوان مدلینک عازم دبی شود تا با جمع کردن پول کافی به مشکلات اقتصادی خانواده پاپان دهد. نوشین با این که یکی از قهرمان فیلم است، با مرگی تلخ خیلی زود از صحنه بیرون می رود. منتها همه فیلم همچنان با محوریت این سرنوشت و فرجام تلخ اوست که پیش می رود و قهرمان های مرد فیلم همه به پای انتقام از خون بناحق ریخته او می ایستند از امیرعلی که نامزد اوست و نیما (جواد عزتی) برادرش تا موسی (هادی حجازی فر) انقلابی جبهه رفته دیروز و مربی فوتبال امروز.

امیرعلی برای یافتن علت خودکشی نوشین همراه با موسی عازم دبی می شود و بقیه ماجرا در این شیخ نشین می گذرد.

به این ترتیب محور اصلی فیلم مساله قاچاق دختران ایرانی می شود به کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس.

 

چرا تماشاگر فیلم را دوست دارد؟

موضوع قاچاق دختران ایرانی به دبی موضوع امروز و دیروز جامعه ما نیست. در واقع بیشتر از دو دهه است که این موضوع به یک معضل اجتماعی بدل شده است؛ معضلی که بنظر می آید مسئولین فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی کشور چشم بر آن بسته اند.

شاید یک رمزمقبولیت فیلم برای مخاطب، هر مخاطبی از هر تیپ و گروه اجتماعی، همین موضوع محوری فیلم یعنی قاچاق دختران و سوءاستفاده ناجوانمردانه و بیشرمانه از آنها توسط شیوخ عرب به واسطه کارچاق کن های وطنی است. این موضوع در کنار نحوه برخورد مردان فیلم که از موضع غیرت و حمیت به موضوع ورود می کنند، به فیلم جذابیتی خاص می دهد.   

دلیل دیگر اقبال تماشاچی به این فیلم را هم شاید بتوان قهرمان پروری در داستان فیلم دانست. معلوم می شود اصل قهرمان پروری که روزگاری چاشنی اصلی فیلمفارسی ها بود و در سینمای هالیوود هم با هیات و فرمی حرفه ای تر و سینمایی تر دائما مد نظر فیلمسازان است، بنوعی به طبیعت آدمی برمی گردد که در اوج سختی و فشار بخاطر مشکلات و ناملایمات، در آرزوی  قهرمانی است که از راه برسد و اوضاع را روبراه کند؛ این آرزو هم روزی در هیات رستم تجلی می یابد و دیگر روز در چهره زورو یا رابین هود و … . در هر حال عطش آدمی به قهرمانی که حق را برپا کند و عدالت را برقرار، باعث شده که هنر چه ادبیات و رمان باشد یا فیلم سینمایی یکی از جاذبه هایش همین قهرمان سازی باشد.

رابطه عاشقانه و رمانتیک میان دو قهرمان دختر و پسر فیلم هم قطعا در جلب تماشاگر بی اثر نیست؛ رابطه ای که فیلم با آن کلید می خورد و در سکانس های متفاوت و متوالی در اوایل فیلم و درنیمه های دوم فیلم به شکل فلش بک و مرور فیلم و تصویر و … به نمایش درمی آید.

پرداختن به معضلات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه کنونی هم شاید در جذب مردم به لاتاری تاثیر داشته است. به هرحال داستان حول محور مشکل معیشتی ناشی از ورشکستگی پدر نوشین شکل می گیرد و این که این مشکل خودش باعث مشکلاتی دیگر مثل زندانی شدن برادر نوشین و راضی شدن پدرش می شود به این که دختری جوان برای کار و کسب درآمد راهی دیار غربت شود و در آنجا مورد سوءاستفاده ارباب قدرت و ثروت قرارگیرد، بحث نبود کارو شغل مناسب که چه بسا جوان های بیکار ما را به بیرون مرزها سوق می دهد ،‌ بحث کشش نسل جوان نسبت به مهاجرت بمثابه چراغ جادویی که قرار است همه آرزوهای آنها را برآورده کند،‌ بحث روابط آزاد و بی دروپیکر د ختر و پسر، بحث این که دختران ما با آراستن ظاهر خود، چه در وطن و چه مخصوصا در جایی مثل دبی، در واقع خود را سیبل مناسبی برای سودجویان و طعمه خوبی برای هوسبازان می کنند و …  گره زدن همه اینها که بعضا خودشان آسیب اجتماعی اند به کلی آسیب دیگر.  اینها همه موضوعات جاری جامعه فعلی ماست که برای مخاطب آشناست و بدش نمی آید از زبان و دوربین سینماگر بر پرده سینما آن را بشنود و ببینید.

بی شک به همه اینها باید بازی چهره های نام آشنا و برجسته بازیگری مثل هادی حجازی فر، ساعد سهیلی،‌ حمید فرخ نژاد، نادر سلیمانی و زیبا کرمعلی را اضافه کرد که با بازی روان و دلچسب خود بر جذابیت های فیلم اضافه کردند.

 در این میان نام خود کارگردان یعنی محمدحسین مهدویان و سابقه نه چندان طولانی اما درخشانش در فیلمسازی آن هم در کنار تهیه کننده ای چون سید محمود رضوی در جلب مخاطب به سوی گیشه بی تاثیر نبوده است.


ضعف هایی که نمی شود نگفت

فیلم لاتاری  با وجود قوت ها و جذابیت هایش دچار ضعف های مهمی هم هست که از چشم سینماگران حرفه ای و منتقدان پوشیده نمانده است.

اولین ضعف لاتاری را در داستان نه چندان محکم و قوی آن باید جست؛ داستانی که در خیلی موارد پهلو به پهلوی یک مستند می زند، منتها مستندی با ته مایه های شعار و بیانیه و …

در واقع بنظر می رسد که مهدویان که سابقه ای شناخته شده در مستندسازی دارد، در میان چیزی بین مستند و داستان گیر کرده است؛ گیری که خیلی وقت ها قهرمان های فیلمش را به شعار دادن و بحث سیاسی و جدل مرامی و ایدئولوژیک وامی دارد.

ضعف دیگر لاتاری در همان جایی است که قوت فیلم به نظر می رسیده است؛ یعی قهرمان سازی. کارگردان لاتاری قهرمان هایی می سازد تا بر علیه ظلم و هتک حرمت به یک دختر ایرانی بایستند و احقاق کنند و انتقام بگیرند اما این قهرمان ها، نه آن که جوان تر است و نه آن یکی که از نسل قبلی است، ‌هیچکدام برای کار های قهرمانانه خود و نقشه ها  و اقدامات شان دلایل عقل پسند کافی و منطق روشن ندارند. ماجراهای قهرمان های فیلم در خیلی جاها بنوعی به خیال پروری های دوران نوجوانی و یا داستان سرایی هایی با مایه های ارتیستی و هیجان انگیز نزدیک می شود. حتی آخر داستان که ظاهرا همه آدمهای خبیث و بد داستان از میان برداشته می شوند، اگر چه ممکن است برای مخاطب جذاب و دوست داشتنی باشد،‌  اما نهایتا چندان باورپذیر و منطقی نیست.

در یک کلام می توان گفت لاتاری فیلم سینمایی جذابی است با حرفی مهم که می توانست خیلی قوی تر و حرفه ای تر ساخته شود تا حق آن حرف را ادا کند.

/انتهای متن/

درج نظر