چرا فقط از گریه های حضرت زهرا (س) به ما می گویند ؟

زن مسلمان امروز قربانی دو جریان شده است: جریان سنت های موروثی ایستای منسوب به اسلام و جریان نوگرایانه غربی، که برای فاصله گرفتن از هر دوی اینها، که او را به تباهی کشانده است،‌ راهی نیست جز رهایی از پیروی جریان های سخت گیرانه ی پیشینیان و نوآوری و تجددگرایی محض ، راهی که با الگو گیری از حرکت واقعی حضرت زهرا(س) میسر است نه آن چهره ای که فقط گریه هایش را به ما نشان داده اند.

0

به بهانه شهادت حضرت زهرا(س) سری  به سیره این حضرت و  پیامبر (ص)  می زنم،  در موردش فکر می کنم، کتب مختلف را ورق می زنم  و نهایتا به این نتیجه می رسم  که هر کس سیره ی پیامبراسلام را ببیند در می یابد که نخستین صدایی که  دعوتش را لبیک گفت،  صدای یک زن بود، همسر ایشان: حضرت خدیجه. نخستین خونی که در راه دین پیامبر خدا نیز ریخته شد، خون یک زن بود: سمیه همسر  یاسر و مادر عمار.

پس از آن با رحلت پیامبر مگر  جز این است که حضرت زهرا (س)  به عرصه آمد و حتی به قیمت از دست دادن جان خود در برابر انحرافی که عالم اسلام را فراگرفته بود و تمام دستاوردهای مکتب پیامبر را تهدید می کرد ، ایستاد و در این راه برهمگان، مرد و زن، سبقت جست و از هیچ خطری هم نهراسید؟
مگر او نبود که وقتی حق علی (ع ) غصب شد، برای اینکه مردم را به عنوان هادی امت نسبت به خطری که دنیا و آخرت شان را تهدید می کرد آگاه کرد تا نگویند ما نفهمیدیم اوضاع چگونه رقم خورد، یک به یک سراغ اصحاب پیامبر رفت و آنها را متوجه حادثه ای که رخ داده و دنیا و آخرت آنها را تباه می کرد، ننمود و با آنها اتمام حجت نکرد؟

 امیرالمومنین امام است، اما می بینیم حضرت زهرا پا به پای حضرت علی در این آگاهی بخشی حرکت می کند. واقعه غدیر و حوادث بیعت آن روز را یادآور شد. مردم عذر می آورند، اما حضرت زهرا(س) و علی(ع) چنان پاسخ های محکم دادند و استدلال نمودند که آنها حق را به آن دو بزرگوار دادند و گفتند ما اشتباه کردیم و قول جبران دادند و البته این کار را  نکردند.  

 

در آن خانه فقط یک زن بود

وقتی  خانه حضرت زهرا(س) مورد هجوم غاصبان قرار گرفت، در آن خانه فقط یک زن بود ولی تعداد مردهایی که می توانستند از علی (ع) دفاع کنند،‌ حداقل 25-15 نفر بوده  است؛ گروهی که مشهور است شامل شش نفر از مهاجرین و شش نفر از انصار و گروهی از بنی هاشم بوده اند.  ولی حضرت زهرا(س) بر آن مردان سبقت  گرفتند و پیشتاز شدند. حضرت وارد عمل شدند به قیمت مضروب شدن و از بین رفتن جنین شان و شکسته شدن پهلوی مبارک شان. زهرا (س)  یکه و تنها در خانه بودند و در آن هجوم مضروب و بیهوش شدند .

مهاجمین بعد از بیهوشی ایشان به امیرالمومنین دست پیدا کردند و ایشان را برای بیعت به مسجد بردند و شمشیر بر سر امیرالمومنین قرار دادند. در این فاصله حضرت زهرا به هوش آمدند و با همان حالت مصدومیت  خود را به مسجد رساندند و وقتی موقعیت حضرت علی را دیدند، فریاد برآوردند  و تهدید کردند که اگر دست از او بر ندارید، به سوی قبر پیامبر اکرم(ص) می روم و در حق همه شما نفرین خواهم کرد. معطل هم نشدند؛ حرکت کردند.

 اینجا امیرالمومنین خطاب به سلمان گفت : برو جلوی دختر پیامبر را بگیر که اگر نفرین کند، خداوند عذابی می فرستد که کسی روی زمین باقی نخواهد ماند.

سلمان نزد حضرت زهرا(س) شتافت و گفت: ای دختر رسول خدا، پدر شما رحمت للعالمین بود؛ نفرین نکنید.

حضرت زهرا گفتند: بگذار دادم را از این نامردمان روزگار بگیرم.

سلمان گفت: علی(ع) این را از شما می خواهد.

پس از شنیدن نام علی  حضرت زهرا قبول می کنند و باز می گردند.

این واقعه چنان سنگین بود که ابوبکر گفت: دست از علی بردارید؛ تا زهرا در کنار اوست، ما با او کاری نخواهیم داشت.

معنای دیگر این سخن آن است که اگر حضرت زهرا(س) اینجا وارد عمل نمی شدند، قطعاً علی(ع) کشته می شد. یعنی حضور فعال و به موقع حضرت زهرا(س)  بود که میرالمومنین علی(ع) را از مرگ قطعی نجات داد. بر همین اساس است که منابع اهل سنت می گویند تا زهرا(س) زنده بود، علی بیعت نمی کرد و تعبیرشان این است که اعتبار علی(ع) به زهرا(س) بود.

پس چرا هیچ کس در هیچ محفلی این حرف ها را به ما نمی گوید؟!

 واما زینب؛ که اگر او نبود کربلا در کربلا می ماند، از او به ما چه می گویند و چه نمی گویند!

جایگاه زنان در صدر اسلام و زنان  شرکت کننده در غزوه ی احد و همچنین جایگاه زنان صحابی در دیگر غزوه ها نیز  بر کسی پوشیده نیست. همه ی اینها برای ما جایگاه زن را در اسلام روشن می کند.

اما چرا کسی اینها را برای زنان مسلمان امروز نمی گوید؟

 

تباهی زن میان دو جریان

حالا چه شده است که در جامعه اسلامی ما  اوضاع  اینچنین است؟

چرا  زن  در پایین ترین درجات نگه داشته شده است؟

 چرا زنان در تصمیم گیری ها نیستند؟ تصمیم گیرندگان کسان دیگری اند و زنان به جایگاه های تصمیم سازی و تصمیم گیری راه نمی یابند؟ اگر هم بندرت می بینیم زنان به محافلی  راه می یابند،  بصورت ابزاری از ایشان استفاده می شود.

می گویند بیشتر از 60 درصد از جمعیت دانشگاهها زنان اند اما در مدیریت های کلان چرا آنها را نمی بینیم؟

 مدام مطرح می شود  نقش مادری با مشارکت سیاسی در تضاد است. اگر این سخن را هم بر زبان نرانند، نوع عملکردشان گویای این نگاه است.

دائم گفته می شود که خانواده مهمتر است و… .

چه کسی گفته که  خانواده مهم نیست؟ چه وقت ما نقش مادری را انکار کرده ایم؟

سیاستگذاران وافرادی  که نقش مادری وخانواده را متضاد با مشارکت سیاسی واجتماعی می دانند، چه کسانی هستند؟

اینها همان کسانی هستند که زهرا (س) را به ما معرفی نمی کنند و فقط از گریه هایش به ما می گویند.

آیا بین نقش مادری حضرت زهرا و مشارکت سیاسی و اجتماعی شان تضادی بود؟

 

ریشه در کجاست؟

ریشه اصلی این نوع نگاه به جایگاه زنان  درآنجاست که خیلی از مدعیان فهم دین اصلا اسلام را درست درنیافته اند و به تبع آن در مورد زن هم دچارکج اندیشی هستند.

شای بتوان گفت این نگاه ریشه در چیره شدن اندیشه های تندرو برخی فقیهان دارد که حتی رفتن زن را به مسجد حرام می دانستند.

ریشه در پخش شدن حدیث های ضعیف میان مسلمانان داردکه رفتار و سلوک مسلمانان را با زنان بیان کرده است. مانند اینکه : از پیامبر خدا پرسیدند: (ای شیء اصلح للمراه یا رسول الله؟ قال: الا تری رجلا لایراها رجل) یعنی: (چه چیزی برای زن بهتر است؟ ای پیامبر خدا! فرمودند: او مردی را نبیند و مردی او را نبیند). یا این حدیث دروغین که گویا پیامبر فرموده است : “لا تعلموهن الکتابه ” یعنی به انها نوشتن را نیاموزید. یا این حدیث که: “شاورهن و خالفوهن” یعنی  با آنها مشورت کنید ولی بر خلافش عمل نمایید.

 

زن مسلمان قربانی شد

پس امروز زن مسلمان قربانی دو جریان شده است:

اول: جریان سنت های موروثی ایستا که حاصل عقب ماندن جوامع اسلامی بوده است.

دوم:  جریان نوگرایانه ای که از اندیشه و فرهنگ غربی به ما رسیده است.

اکنون بر زنان مسلمان است که  راه شان را پیدا کنند. یعنی هم باید از پیروی جریان های سخت گیرانه ی پیشینیان فاصله بگیرند و هم از نوآوری و تجددگرایی محض امروزی رهایی یابند.

 

مشکل دراینجاست

قسمتی از مشکل زنان مسلمان در این است که در همه امور حتی امور خاص زنان هم  مردان تصمیم می گیرند و هدایت کارها را برعهده دارند. در این میان به خود زنان، حتی اگر توانمند و کارآمد باشند،  نه بهایی می دهند و نه فرصتی.

در این صورت بر  زنان برجسته فرض است که مسئولانه و مقتدرانه توانایی و کارآمدی خود را به اثبات رسانند. در غیر این صورت عرصه هر روز بر زنان تنگ تر می شود و بیشتر و بیشتر از سوی مردان کنار گذاشته می شوند. در نبود فرصت های مدیریتی و کاری زنان طبعا از خیلی از مواهبی که نفس حضور در صحنه و درگیرشدن با کارها به افراد می دهد،‌ محروم می شوند . چون قهرا در بوته ی تجربه واقع شدن و به نبرد با مسائل و مشکلات رفتن است که فرد را آبدیده می کند . متاسفانه اکثرزنان هم تسلیم این وضعیت شده اند و به جای اینکه خودشان درباره ی کارهای خود بیندیشند  و برای حل مسائل و مشکلات شان دست بکار شوند، می گذارند مردان برای آنان تصمیم گیری و اقدام کنند. آیا این کناره گیری و انفعال شایسته  زنان مسلمان  هست؟

آیا نباید برای اصلاح امور زنان، خود زنان  در عرصه های سیاسی فرهنگی زمام امور را در دست بگیرند و بگونه ای  درها را  بگشایند  که صدای وارداتی زنان غربی را – که در اعتقادات و ارزش ها و حتی شریعت این ملت نقش آفرین شده، قطع کنند؟

آیا الگوی زن مسلمان در این گشودن راه تازه و باز کردن درهای جدید به  روی خود، چه در زندگی شخصی وخانوادگی وچه در کارهای اجتماعی وسیاسی نباید حضرت زهرا باشد و حضرت زینب  و  … ؟

ایا وقت آن نرسیده که در سایه این الگوگیری، شایسته سالاری در تمام زوایا و مراحل جامعه ما حاکم شود؟

 /انتهای متن/

درج نظر