افشاگری های جنسی، نوشدارو پس از مرگ سهراب

افشاگری های جنسی چه اثر پیشگیرانه ای برای آزار جنسی دختران دارد؟ بعوض آن بهتر نیست که همه ما به دختران مان اصل خود مراقبتی را بیاموزیم تا از همان وقت که کوچکند، یاد بگیرند که به عنوان یک دختر مهارت های لازم را برای دفاع از حرمت خود و نیز بدن شان داشته باشند؟

0

ماه ها برای این روز تلاش کرده بود، به جز خودش، مدیر شرکت و همکارانش هم منتظر  این روز بودند تا بتوانند پس از آن، همکاری رسمی خود را با او شروع کنند. آنجلینا تمام مدت به این فکر می کرد که چگونه می تواند به بهترین شکل از رساله اش دفاع کند. از آنجایی که موضوع رساله اش خاص بود، موقعیت های خوبی را برای او در آینده رقم می زد. چند روزی بیشتر به روز دفاع باقی نمانده بود. در آخرین جلسه ای که  با استاد داشت، همه نکات را دوباره چک کرد. اما انگار یک مورد را از قلم انداخته بود.

به محض اینکه جلسه رسما شروع شد به روی سن رفت. هم هیجان داشت و هم استرس. کمی از شروع جلسه نگذشته بود که سنگینی نگاهی را احساس کرد. اما با بی توجهی به صحبت خود ادامه داد. استادِ آنجلینا انگار که موضوعی ناراحتش کرده باشد با نگاه خود می خواست مساله ای را به او بفهماند، چند دقیقه بعد یکی از اساتید به نشانه اعتراض سالن را ترک کرد و جلسه دفاع از رسمیت افتاد. آنجلینا که بهت زده شده بود با ناراحتی به سمت استادش آمد. چشمانش پر از سوال بود.

 استاد برای او تعریف کرد که نوع پوشش او برای یک جلسه علمی و آن هم دفاع از رساله اصلا مناسب نبوده و مورد تذکر از طرف اساتید دیگر قرار گرفته، تا آنجا که حتی اساتید به از بین رفتن تمرکز حضار و نیز مخدوش شدن شان علمی جلسه اشاره کرده اند.

آنجلینا آن روز یک دامن خیلی کوتاه بر تن داشت و پاهایش نیمه عریان بود. یادش آمد که در کتابچه قوانین دانشگاهی به اندازه دامن و نوع آن هم اشاره شده ولی هیچ وقت فکرش را نمی کرد که با یک سهل انگاریِ ساده، روز دفاع او اینگونه خراب شود!

نیکلاس از همکلاسی های آنجلینا که چندین بار پیشنهاد یک کافی به او داده  و هر بار هم پیشنهادش رد شده بود، آن روز دوباره به سراغش امد. آنجلینا با کراهت نگاهی به او کرد و فاصله گرفت. اما نیکلاس باز هم اصرار داشت که پیشنهاد همیشگی اش را تکرار کند! آنجلینا تنها به قدم زدن با او راضی شد و راهی مسیر خروجی دانشگاه شدند….

چند ساعتی بعد آنجلینا بی آنکه خودش  متوجه شود خود را در کافه و در آغوش نیکلاس دید! او نمی دانست رفتار، نوع  حرکات و پوشش او، مخصوصا آن روز، چقدر اغواگرانه بوده هر چند ناخواسته  و از روی آزادی باشد..


بهای آزادی به بهانه عریانی

عمو چند روزی بودکه از لندن بازگشته بود. یادم هست این خاطره را از زمانی که دوره دکترا را در سیدنی می گذراند برایم تعریف کرده بود. آن موقع من طرفدار آزادی برای زنان از هر جهت بودم و با اینکه بیش از یک سفر به ترکیه نداشتم، اما فکر می کردم تجربه کافی پیدا کرده ام و الگویی که در ذهن دارم، کامل و بی نقص است. بحث من با عمو بر سر الگویی بود که در غرب پیاده می شد و از نظر من می توانست حتی در کشورهای مسلمان هم توسعه پیدا کند به عنوان آزادی زنان و حفظ آرامش و امنیت آنان.

خوب یادم می آید که وقتی عمو از همکلاسی اش آنجلینا برایم گفت به سختی باور می کردم که زنان آزاد غربی اینگونه اسیر باشند. این هم یک نوع اسارت است دیگر!  اینکه گاهی حتی اختیار جسم و روح خود را نداشته باشی… آنجا بود که به ذهنم آمد نظریه فروید واقعا تا کجا جواب می دهد؟!

آن روز عمو حتی از نیلوفر، دخترش، گفت که از مادر خواسته بود به جای دامن های رنگ به رنگ و زیبا، از این پس  با شلوار به مدرسه برود. بعد هم با خجالتی که در ذات ایرانی اش نهفته بود به مادر فهمانده که دخترهای کلاس وقتی دامن می پوشند بیشتر توسط پسرها اذیت می شوند!


سکس و خشونت، دو روی یک سکه

بی تعارف بگویم هر اندازه هم از پیشرفت تمدن بگویی و ارتقای فرهنگ، آزادی زنان و امنیت آنان و …. باز هم برخی مسائل اجتناب ناپذیر است. مسائلی مانند سکس و خشونت از آنجایی که مرز باریکی دارند و مثل دو روی یک سکه می مانند. این هر دو مورد از احساسات ، غرایز و نیازهای انسان ها سرچشمه می گیرند و با سخن گفتن نمی توان آن ها را مدیریت کرد.

در این زمینه فرآیندهای عملیاتی و پیشگیرانه برای حفظ و تامین امنیت زنان در سراسر جهان، چیزی است که حلقه مفقوده اینگونه بحث هاست و قطعا نمی توان از نقش پرر نگ جامعه زنان در کمک به این فرآیند و در راستای حفظ امنیت خود چشم پوشی کرد.

 مدتی قبل، مجله تایم صفحه نخست و روی جلد خود را به افشاگری های جنسی و اعلام نام قربانیانِ جنسی، که بسیاری از زنان مطرح آمریکایی نیز در میان آنان بودند،  اختصاص داد.

 مجله تایم در اقدامی عجیب!  شخصیت سال خود را معرفی کرد و سکوت شکنان آزار جنسی را در قالب جنبش ” من نیز” (METOO) که در هفته ها و ماه های گذشته با افشاگری درباره موارد آزار جنسی خود، بسیاری از مطرح ترین شخصیت های سیاسی و هنری آمریکا را رسوا کرده بودند، لایق کسب عنوان شخصیت سال مجله خود دانست.

به نظر می رسد این اقدام ” ادوارد فلسنتال” سردبیر تایم، نوشدارویی پس از مرگ سهراب است که نه دیگر سهراب را زنده می کند و نه سهراب های دیگر را از خطر مرگ می رهاند!  

امثال این تبلیغات رسانه ای و افشاگری ها تنها به عادی سازی این خشونت ها و تعرض ها منجر می شود و قطعا آثار مثبتی ندارد. یک مثال در این زمینه موضوع را روشن می کند : همه روانشناسان کودک معتقدند رفتار والدین باید به گونه ای باشد که کارهای نابهنجار وخلاف ادب و اخلاق، برای کودک عادی نشود؛ یا حتی نوع تنبیه و مواخذه ی کودک نباید برای او عادی شود، چون اولین پیامد آن ایجاد وقاحت و تحریک برای انجام مجدد آن کار توسط کودک است! این یک اصل عقلی است که اگر مساله ای عادی شد به راحتی بارها و بارها پس از آن بی هیچگونه ترس و خجالت تکرار می شود، با این حساب سوال اینجاست که طرفداران حقوق زنان و جنبش های مدافع آنان چگونه از یک اصل ساده عقلی غفلت می کنند؟!

 تنها فاش کردن خیانت ها و ظلمی که در حق زنان به ویژه در زمینه جنسی روا می شود، کمک زیادی به حل این قضیه نمی کند و صرفا بخش نمایشی ِ این ماجراست؛ نمایشی که به مرور دستاویز و بهانه خوبی برای راه اندازی ِجنبش های قانونی و غیر قانونی خواهد شد.


کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من

ادامه ی این ماجراها وقتی برایم جالب تر شد که در کشورم هم همایشی با همین مضمون برگزار شد. بررسی تجاوز و آزار جنسی زنان در ایران قطعا تفاوت های بسیاری با الگوهای آن طرفِ آب دارد. این بار نوشداروی ایرانی قبل از مرگ سهراب نتیجه می دهد، در سرزمین من زنان چه قبل از اسلام و چه بعد از آمدن اسلام به ایران، شهره به عفت بوده اند و به دور از اغواگری، صلابت خود را به مردان ایرانی و غیر ایرانی نشان داده اند. بماند که با پیوند دو کلمه ایران و اسلام، این نقش زیبای زنانه پررنگ تر و پرده عفت به حجاب تبدیل شد.

با همه ی این صلابت و افتخار، ممکن است هر روز  اخباری از ناامنی برخی بانوان و تعرض به آنان بشنویم، در غالب مواردی که منجر به اتفاق برای زنان و دختران می شود، عواملی مانند بی دقتی آنان در ساعات رفت و آمد، انتخاب وسیله نقلیه ناامن، نوع پوشش، نوع گفتار و رفتار و … نقش پررنگی دارند. دسته دیگری از این اتفاقات هم ابعاد جنایی پیدا می کند که برنامه ریزی ِ دستگاه ها و مسئولین ذیربط در کاهش آنها نقش بیشتری دارد.

البته یک اصل دیگر هم هست… کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من! از وقتی صاحب دختر شدم، همیشه به این فکر می کنم که اصل خود مراقبتی را به او بیاموزم، او هنوز کوچک است، اما باید از همین سال ها یاد بگیرد که بتواند از خودش دفاع کند، بتواند به عنوان یک دختر مهارت های لازم را فراگیرد تا در کنار حفظ عفتِ بیان و بدن خود، همیشه دست تعرض نامردان و نامحرمان را از روح و جسمش دور کند.

/انتهای متن/

 

درج نظر