قلم که به دست می گیرم ، غریبی می پرد!

آسیه جاودانی، دختر جوانی ست که در رشته پزشکی تحصیل می کند ، اما آن چه سبب تفاوت او با دختران دیگر می شود، نه تحصیل در رشته پزشکی که دست به قلم بودن اوست.دختری که به دلیل علاقه به ادبیات ، در کنار سخت درس خواندن ، عالم دیگری دارد. جایی برای تبلور عشق و احساسش.

3

سرویس اجتماعی به دخت/

آسیه در اصفهان زندگی می کند ،اما شرکت او در مسابقه آکادمی نویسندگان مجله همشهری جوان و کسب رتبه اول این مسابقه توسط او، باعث شد تا علاوه بر مخاطبین همشهری جوان ، بقیه ایرانی ها هم

بتوانند با او آشنا شوند.چند پرسش و پاسخ کوتاه تلاش به دخت است برای شناخت بهتر این استعداد جوان.مصاحبه را که خواندید ، کمی هم برای خواندن قطعه ادبی لطیفی که برای” دنیای کودکی” نوشته ، تامل کنید.

از چه زمانی کار نویسندگی را آغاز کردید؟

حقیقتش کار نویسندگی را که هنوز آغاز نکرده ام، اما از سنین دبیرستان تا الان در حال تلاش برای نویسنده شدن هستم.

آیا خانواده به ویژه مادر ، در کشف و پرورش استعداد شما دخیل بودند؟

اگر این سوال را درباره رشته تحصیلی ام می پرسیدید جوابم بالای نود درصد بود، ولی درباره ادبیات و نویسندگی صرفا یک علاقه شخصی است که تقریبا همیشه به تنهایی دنبالش کرده ام.

مدرسه چه طور؟ به نظر شما فضای آموزشی موجود و یا معلمین کمکی به دانش آموزان مستعد برای رشد و شکوفایی استعداد آن ها می کند؟

جوابم درباره شخص خودم بازهم خیر است. درباره فضای آموزشی هم باید بگویم نه. مثلا خود من در مدرسه تیزهوشان درس خوانده ام که آنجا هم اصلا رشته ادبیات وجود ندارد، خوب در چنین جایی چه شکلی قرار است به من کمکی شود؟ گیریم معلم ادبیاتی داشته باشم که بخواهد کمکم کند با این حجم درس و این اصرار که تو چون در مدرسه تیزهوشان درس می خوانی باید پزشکی قبول شوی چه کار می تواند بکند؟ فضای مدارس ما مطلقا روی درس و درس ودرس تاکید دارد .در چنین فضایی معلم چه کار می تواند بکند؟این وسط جایی برای پرورش استعداد باقی نمی ماند.

چه شد که تصمیم گرفتید در مسابقه مجله همشهری شرکت کنید و آیا انتظار چنین نتیجه ای را داشتید؟

با همشهری جوان خیلی تصادفی آشنا شدم. صمیمیت فضایش را بی نهایت دوست داشتم و به آن علاقه مند شدم. اگر بگویم مسابقه برایم صرفا سرگرمی بود دروغ گفته ام ولی سرگرمی هم بود. دلیل اصلی ام  این بود که می خواستم خودم را محک بزنم ببینم با این همه ادعای ادبیات می توانم کار قابل قبولی ارائه دهم یا نه. انتظار چنین نتیجه ای را هم کمابیش داشتم. حداقل کاملا از خودم ناامید نبودم. اینقدر نقد شده ام که سطح کار خودم را بدانم و بدانم کجا شانس برنده شدن دارم کجا نه. مثلا توی جشنواره های شعر دانشجویی شرکت نمی کنم ،چون نوشتن با شعر فرق دارد و می دانم هنوز درحدش نیستم. ولی اینجا سنگم را زدم چون روی قلمم حساب می کنم.

تفاوت یک دختر نویسنده با بقیه دختران در چیست؟

این رانمی دانم ولی تفاوت دختری که می خواهد نویسنده شود (یعنی خودم) با بقیه این است که حداقل هدف متفاوتی دارم که معنی بعضی چیزها را برایم عوض می کند. اینکه در جمعی باشی که ادبیات را بعد از دبیرستان کلا کنار گذاشته اند و تو هنوز خوره اش توی جانت باشد و کنار تختت همیشه خدا یک  کتاب نیمه خوانده باشد یک لذت خاصی دارد. احساس می کنی یک سروگردن از بقیه بالاتری. البته یک وقت هایی هم احساس تنهایی می کنی. احساس می کنی این وسط خیلی غریبی. ولی قلمت را که دست بگیری همه اش می پرد! تو می مانی و لذت بی نهایت نوشتن.

 

در نظر دارید نویسندگی را به صورت حرفه ای ادامه دهید یا خیر ؟ رشته تحصیلی انتخاب اول شما برای زندگی حرفه ای است ؟

هرچقدر بیشتر به این موضوع فکر می کنم بیشتر به این نتیجه می رسم که نمی دانم. واقعا نمی دانم. از هیچ کدام نمی توانم دل بکنم.

اگر بخواهید از قدرت قلم خود برای طرح مشکلات جوانان به ویژه دختران جامعه استفاده کنید به چه موضوع هایی (با چه زبانی )می پردازید؟

نگاه غلط جامعه به دخترها. از یک طرف عده ای هستند که هنوز نمی توانند حضور زن را در جامعه بپذیرند از یک طرف هم نگاه های غیر اخلاقی اینقدر زیادند که آدم بعضی وقت ها واقعا کم می آورد. ما هنوزیاد نگرفته ایم به زن نگاه انسانی داشته باشیم برای همین هم یا از این ور بام می افتبم یا از آن طرف.

-به نظر شما مشکل دختران امروز برای ازدواج چیست؟

-با تعصب و صراحت می گویم دختران این دوره بسیار مادی شده اند و آن قدر که به شغل و پول و ظاهر خواستگارشان اهمیت می دهند مسایل دیگر را در نظر نمی گیرند و این قابل قبول نیست.

عصمت انوریان /انتهای متن/

نمایش نظرات (3)