این بار تصویری اخلاق مدارانه از زنان در فیلم های امریکایی

در فیلم های هالیوودی زن موفق، زنی جذاب و پرکار اما شکست خورده در زندگی خانوادگی است اما در مقابل فیلم هایی چون فیلم های محدودی با درونمایه های مذهبی و اخلاقی هم ساخته شده که سعی کرده تصویری بسیار اخلاقی تر و خانواده گراتر از دختران و زنان ارائه دهد.

0

درست است که صنعت فیلمسازی در آمریکا بیشترین بودجه اش متعلق به فیلم های هالیوودی و سرمایه گذارانی است که با اهداف خاص و رایج در هالیوود فیلم می سازند، اما در این بین هستند سرمایه گذاران محدودی که علاقمند به ساختن فیلم هایی هستند که درونمایه های مذهبی و اخلاقی دارند و در این راه شاید هنوز موفقیت های چشمگیری بدست نیاورده اند ولی آثاری ساخته اند که با دیدنش بیننده نگاهی دیگر نسبت به زن و زندگی پیدا می کند.


تصویر زنان موفق در سینمای هالیوود

در فیلم های روز هالیوودی غالبا زنان موفق ظاهری جذاب دارند و طوری  به تصویر کشیده می شوند که بیشتر از هر چیزی به کار خود اهمیت می دهند و کار را ارجح بر هر چیزی می دانند. معرفی این زنان معمولا با تصویر کلیشه ای زنانی همراه است که در تمام عرصه ها موفق هستند اما خانواده های در هم ریخته ای دارند، در زندگی شخصی شان شکست خورده اند، طلاق گرفته اند و … ؛  تصویری از زنان که معمولا با خواسته  و نیاز طبیعی و فطری هیچ زنی حتی در اروپا و امریکا هم سازگار نیست.

در مقابل این تصویر، زنانی هم در فیلم های هالیوودی وجود دارند که بشدت به حفظ زندگی مشترک،  نگهداری از بچه ها و امور خانوادگی دیگر اهمیت می دهند و در این مسیر حتی بخاطر حفظ زندگی شان ممکن است زیر بار بعضی حرف های غیر منطقی شوهرشان هم بروند. این زنان اغلب یا خانه دارند و یا اگر هم شغلی دارند شغل شان بسیار پیش پا افتاده است و جزو اقشار ضعیف جامعه حساب می شوند. در واقع این زنان در فیلم های هالیوودی  زنانی ناموفق بحساب می آیند.


این تصویر واقعی زن امریکایی است؟

 واقعیت این است که زنان آمریکایی مثل زنان دیگر در دنیا و حتی شبیه به زنان شرقی بشدت به تشکیل خانواده و داشتن فرزندان متعدد علاقمند هستند. یعنی تصویری که از زنان امریکایی در فیلم ها وجود دارند تصویری سانسور شده و غیر واقعی است که بنوعی برای مخاطبان مخصوصا در جهان سوم ساخته شده است و اصلا در جامعه امریکایی زنی به این شکل وجود ندارد.


مسیحیان هم فیلم می سازند

بیشتر از دو دهه است که مسیحیان معتقد برای رواج تفکرات مذهبی و اخلاقی خود سعی کرده اند که قدم در راه فیلمسازی بگذارند و با بودجه های محدود فیلم هایی را بسازند که محتوایی برگرفته از دین، اخلاق  و نیازهای واقعی زنان داشته باشد. این تلاش ها به صورت فراگیر در سال 2003 با سری فیلم هایی که شروع آن با فیلم تلویزیونی  love comes softly بود، آغاز شد و به خاطر استقبال مردم ادامه پیدا کرد .

در این سری فیلم ها که ادامه اش بعد از موفقیت اولین فیلم در بین عامه مردم، در شکل و فرم های دیگر نیز ساخته شدند، مساله اساسی زندگی یک زن اول شناخت خودش، نیازها و آرزوهایش بود و بعد از آن ازدواج با فرد مناسب.


زنان و مردان با ارزش

زنان در این فیلم ها علاوه بر اینکه خانه دار هستند و به کارهای فرزندان و خانه رسیدگی می کنند، معمولا به شغل هایی مثل معلمی و حسابداری و… هم مشغولند، رابطه ای بسیار قوی با همسر و فرزندان خود دارند، به مطالعه علاقمندند و در مقابل مشکلات زندگی سرخم نمی کنند و همیشه چاره ای برای آنها می یابند. زنان این فیلم ها مغرور، با اراده و در یک کلام با ارزش هستند و می توانند فرزندانی تربیت کنند که پا جای پای خودشان و همسرشان بگذارند و جامعه شان را بسازند.

مردانی هم که در این فیلم ها  در شخصیت های اصلی ظاهر می شوند، اغلب انسان هایی معتقد و اخلاق گرا هستند و هر چند مثل هر انسان دیگری مشکلات و نقص هایی هم دارند اما  شرور نیستند. در یک کلام مردان هم مثل زنان در این فیلم ها  با ارزش هستند و می توانند راهنمای نسل بعد از خود باشند.

در کل در این فیلم ها شخصیت هایی که پا از دایره اخلاق و مذهب بیرون می گذارند هیچ جایگاهی ندارند.


دختری در آرزوی دنیای مدرن

در جدید ترین فیلم از این نوع فیلم ها  یعنی live find you charm   داستان فیلم به دوران معاصر می آید و ماجرای زندگی یک دختر آمیش [1] را بیان می کند که بشدت به زندگی که در مجله ها از زنان موفق و بروز تبلیغ می شود، علاقمند است و مدام خود را در آن نوع زندگی ها تصور می کند.

فیلم نشان می دهد که این دختر از هر فرصتی که برایش پیش می آید،  استفاده می کند که در جهت مورد نظرش تغییر کند. برای همین به خانه یکی از اقوامش که در شهر زندگی می کند می رود و آنجا با پسری به اصطلاح امروزی آشنا می شود که این آشنایی نگاه و تصوراتش را از زندگی پر زرق و برق رویایی اش  عوض می کند و در این زمینه دیدی واقع گرایانه تر به او می دهد.

این فیلم با وجود سادگی و بی ادعایی که دارد براحتی به حقیقت بزرگی چون پوچی تبلیغات می پردازد و تاکید می کند که آرامش انسان بدور از هیاهوی رقابت های جامعه صنعتی و روش های غیر اخلاقی معمول در آن به دست می آید .


وقتی اینطور لباس می پوشی

نگاه کارگردان به پوشش و حفاظتی که پوشش برای شخصیت دختر آمیش ایجاد می کند، قابل توجه است. برای مثال در صحنه ای که دختر آمیش برای ملاقات با پسر امروزی بیرون می رود، برای اولین بار در زندگی اش  لباسی کوتاه و باز می پوشد و وقتی پسر سعی می کند بی مقدمه به دختر نزدیک شود در جواب دختر که عصبانی شده است، می گوید:

” دنیای واقعی اینه، وقتی اینطور لباس می پوشی، نباید توقع داشته باشی که پسری بهت نزدیک نشه!”

در این فیلم حد و حدود روابط بر اساس آموزه های اخلاقی و مذهبی است و دختران علاقه ای به ارتباط باز با جنس مخالف نشان نمی دهند و به همین خاطر هم پسران تلاش زیادی برای برقراری ارتباط با این دختران می کنند و ارزش بیشتری برای شان قائل هستند.


وجه  مشترک های مهم

یکی از نکات جالبی که این فیلم های ساخت مسیحی های امریکا با زندگی ما دارد این است که نقاط مشترک بسیار زیادی  با آموزه های دینی و نوع نگاه ما به نیازهای فطری بشر مخصوصا دختران و زنان دارد .

در این فیلم ها بدور از پزهای شعاری روشنفکرانه، نیازهای واقعی و حتی آرزوهای زنان و دختران جوان به تصویر کشیده می شود  و پاسخی درست به فراخور این نیازها داده می شود.

در دنیای این فیلم ها مثل دنیای واقعی هر کنشی واکنشی دارد و انسان ها در مورد انتخاب های شان مسئولیت ها و محدودیت هایی دارند. بخاطر همین، انتخاب را یک ریسک و یا تجربه که در نهایت یا نتیجه می دهد یا نه، نشان نمی دهند چرا که رویکرد این سری فیلم ها به مساله انتخاب به معنای رفتن به سمت کار درست و غلط  است، که هر کدام می تواند باعث شکوفایی و یا  نابودی انسان شود.

 

[1]  یک فرقه مسیحی است که در سال ۱۶۹۳ نیان نهاده شد. پیروان فرقه آمیش کماکان بر اساس روش‌های قدیمی نیاکان ‌شان مانند استفاده از اسب برای کشاورزی و حمل و نقل، روش پوشش سنتی و ممنوعیت استفاده از برق و تلفن در خانه زندگی می ‌کنند. آمیش‌ها به فرقه آنابابتیسم تعلق دارند که شاخه ای از  پروتستان‌ است.

/انتهای متن/

درج نظر