خانم ها در بهبود و اصلاح روابط همسایگی چقدر نقش دارند؟

جامعه شناسان برای حل و فصل مشکلات آپارتمان نشینی در شهرهای بزرگی چون تهران چه تحلیلی دارند و چه راهکاری ؟ نقش مدیریت شهری و نقش زنان در همسایگی ها چقدر منفی یا مثبت است؟ به دخت با یکی از اساتید جامعه شناس در این مورد به گفت و گو نشسته است.

2

افزایش جمعیت در شهر های بزرگی چون تهران، افراد را ناگزیر به انتخاب زندگی آپارتمان نشینی و زندگی با چندین همسایه در یک ساختمان کرده است. از طرفی وجود قومیت ها، فرهنگ ها و سلائق مختلف میان افراد و خانواده ها این نوع از همسایگی را دچار مشکلات عدیده ای می کند که گاهی غیرقابل حل و برای ساکنین رنج آور می شود.

برای بررسی مشکلات همسایگی در زندگی آپارتمان نشینی در ایران و راهکارهای جامعه شناسانه آن بسراغ  دکتر سعید معیدفر، جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران رفتیم تا تحلیل های علمی و تخصصی او را نسبت به این موضوع مهم جویا شویم.

 

آقای دکتر لطفا دیدگاه خود را در رابطه با تفاوت های زندگی در خانه های بزرگ و اصطلاحا ویلایی با زندگی در آپارتمان بیان بفرمایید؟

  • در سابق اجتماعات محلی معنایی خاص داشت و همسایگان در یک محله و حداقل سی تا چهل همسایه بودند که معاشرت های محلی داشتند. حتی هر محل برای خود حیاطی بزرگ تر داشت و افرادی به عنوان عیاران و بزرگترها و روحانیون محل بودند که از حیثیت محله دفاع می کردند و محلات مختلفی بود که در هر کدام هویت محلی وجود داشت و روابط افراد محکم و متقابل وجود داشت. خانه ها ویلایی و بزرگ بود و خانواده گسترده و خانواده های مختلف در روابط همسایگی با هم تعاملات زیادی داشتند . اما امروز بسیاری از تعاملات همسایگی و محلی را در شهر ها بزرگ نداریم. زندگی اپارتمان نشینی زندگی ترجیحی شده و افزایش و تراکم جمعیت خواه ناخواه به این مساله دامن زده است. البته در آغاز پیدایش شهرها ی بزرگ ایران مثل تهران نوعی تعاملات محلی در مقیاس قومی و طایفه ای به وجود آمد. مثلا افرادی که از منطقه خاصی به تهران مهاجرت می کردند، دریک منطقه برای خود مسجد و حسینیه درست می کردند و روابط همسایگی و محلی پیدا می کردند.

حتی الان هم در نقاطی از تهران قومیت ها مختلف مثل کاشانی ها، میانه ای ها، زنجانی ها، یزدی ها و….حضور دارند. این ها  درون یک کلانشهر بزرگ که روابط پیچیده ای دارد و ناشناختگی زیاد است، در یک مقیاس محلی قرار می گرفتند که می توانستند از هم حمایت کنند، دادو ستد کنند، در جشن ها و عزاداری های هم و در امور عام المنفعه شرکت کنند. اما با توجه به مسائل گرانی مسکن و نوسازی شهرها بسیاری از فرزندان این محلات به جاهای دیگر رفتند و شناسایی آنها به لحاظ روابط قومی و همشهری بودن از بین رفته است. در اکثر مناطق کلان شهری چون تهران همسایگان نسبت به هم بیگانه اند. حتی در آپارتمان های همجوار از اینکه از احوال هم با خبر باشند، احساس خوبی ندارند. بیشتر علاقه به بیگانه بودن دارند و منافعی هم برایشان دارد چون فرد و خانواده هر کار دلش بخواهد می کند و اگر مشکلی هم برای خانواده ای به وجود بیاید، همسایگان به خود اجازه نمی دهند که در زندگی او مداخله کنند و حتی گاهی اتفاقات جدی هم می افتد مثل اینکه همسایه ای فوت شده و مشاجرات جدی صورت گرفته اما همسایگان کاری به کار هم ندارند. چند سال قبل در همین تهران فردی در آپارتمانش فوت شده بود و بعد از یک سال از بوی تعفن او همسایگان متوجه مرگ او شده بودند.

در اکثر مناطق کلانشهری چون تهران همسایگان نسبت به هم بیگانه و از احوال هم بی خبرند و این منافعی هم برایشان دارد. چون فرد و خانواده هر کار دلش بخواهد می کند و اگر مشکلی هم برای خانواده ای به وجود بیاید، همسایگان به خود اجازه نمی دهند که در زندگی او مداخله کنند، حتی دراتفاقات جدی.

اثرات آن در خود افراد در این نوع همسایگی چطور است؟

  • گلایه های همسایه ها از هم در این نوع رابطه ها نشانه همان بیگانگی است و نوعی فردگرایی افراطی به وجود می آید و هر کسی سعی می کند به خوشی خود فکر کند. انسان ها نسبت به هم احساس هم بستگی و هم پیوندی نمی کنند و به هم احترام نمی گذارند. مثلا در گذشته افراد جوری زندگی می کردند که اتفاقا بهم شبیه بودند اما امروز انسان ها به دنبال متفاوت شدن هستند در نتیجه همه ی اینها حس مشارکت و همکاری را از بین می برد. طوریکه همیشه باید یک ناظر  و پلیسی افراد را بر سر نظم بیاورد و کار افراد به شکایت و دادگاه می رسد. در گذشته خانواده ها بیشتر همدیگر را درک می کردند. مثلا شادی یک خانواده برای تمام همسایگان و محله بود و ممکن بود در مراسم هم شرکت کنند. اما امروز خوشی برای یک خانواده، عذاب برای خانواده دیگر است و همین عدم مفاهمه و عدم درک مشترک از هم خواه ناخواه منجر به مشکلاتی می شود. در گذشته دعوای خانواده را هم با مداخله بزرگ محل کنترل می کردند اما امروز در دعوای همسایگان، بزرگ تری جود ندارد و نتیجه آن اختلافات و چندپارگی ها و اعصاب خردی افراد است.

 

بنظرتان نقش مدیریت کلان جامعه در اینجا چطور معنا پیدا می کند؟

  • بیگانگی رو به افزایش در روابط همسایگی در کلانشهرهای ما ظاهرا مورد تایید و خوشایند مدیریت شهری هم هست. چون وقتی افراد با هم همکاری نکنند به راحتی می توان هر تصمیمی را به اجرا گذاشت و همکاری افراد باعث می شود مدیریت شهری در تصمیات خود دچار مشکلاتی شود. بنظرم مساله آپارتمان نشینی زیرمجموعه مشکلات شهری و کلانشهر های ماست. وقتی مدیریت کلان کشور هویت های جمعی را برنمی تابد و به فردگرایی توجه کند، شهر شما جایی می شود که همه به پول فکر کنند و از بودن در آن شهر دلیلی جز جمع کردن پول ندارند. مدیریت کلان کشور تعاملات اجتماعی را ضعیف می کند و نتیجه این می شود شهر ما و روابط همسایگی مان دچار بحران است. امروزه ما در همه عرصه ها با هم می جنگیم و این باعث از دست رفتن هویت اجتماعی می شود که چیزی هم جایگزین آن نشده و یکی از نمونه های این مشکل در روابط همسایگی و محله ای است.

 

برخی افراد نوع معماری و ساخت خانه های آپارتمانی را در افزایش مشکلات دخیل می دانند. به نظر شما این عامل تا چه اندازه مهم است؟

  • من معماری و ساخت آپارتمان ها در به وجود آمدن مشکلات همسایگی در آپارتمان نشینی را بی تاثیر نمی دانم و این نیز می تواند متغیری قابل بررسی باشد اما استفاده از معماری و طراحی ای را در آپارتمان سازی که بیشتر تفردگرایی را افزایش دهد و باعث از دست رفتن ارتباطات شود، قبول ندارم. متأسفانه مشکل امروز آپارتمان های ما تنها اصلاح معماری و ساخت نیست بلکه بیگانگی در روابط همسایگی و محلی و اجتماعی معضل اصلی است.

لطفا به عنوان یک شهروند از تجربیات زیسته ی خود در زندگی آپارتمان هم حرف بزنید.

  • در حال حاضر در آپارتمان زندگی نمی کنم و مدتیست خانه ای مستقل دارم اما در آپارتمان هم که بودم تلاشم این بود که با دوستی و مهربانی با همسایگانم برخورد کنم. البته همسایگانی هم داشتیم که بی تفاوت از کنارمان رد می شدند و به ما سلام هم نمی دادند. در نهایت نتیجه ی تلاش من برای برقرای تعامل و ارتباط همسایگی صرف انرژی و خستگی زیاد بود.

من چند تجربه ی تلخ و شیرین در زندگی آپارتمان نشینی دارم؛ مدتی در مجتمعی زندگی می کردم که در آنجا فضاها و اماکن عمومی برای ورزش و محل اجتماعات ساکنین ساختمان در نظر گرفته شده بود و بیشتر همسایگان با هم ارتباط خوبی داشتند و در همان مجموعه نیز خانواده هایی بودند که از برقراری تعامل دوری می کردند. تجربه دیگری از زندگی آپارتمان نشینی داشتم که متأسفانه همسایه ها روابط خوبی با هم نداشتند و سر دادن شارژ، پارکینگ و… دائما با هم درگیر می شدند.

متاسفانه برخی آپارتمان ها درگیر پیش پا افتاده ترین مسائل هستند، به دلیل اینکه افراد برای به هم زدن نظم و  بی قاعدگی با هم در رقابتند نه برای ایجاد دوستی و ارتباط سالم.

 متاسفانه برخی آپارتمان ها درگیر پیش پا افتاده ترین مسائل هستند، به دلیل اینکه افراد برای به هم زدن نظم و  بی قاعدگی با هم در رقابتند، نه برای ایجاد دوستی و ارتباط سالم.

بنظرتان خانم ها در بهبود و اصلاح روابط همسایگی در زندگی آپارتمان نشینی چقدر می توانند نقش داشته باشند؟

  • من بارها به این نکته تأکید داشته ام که اگر خانم ها در مدیریت هر جایی از سطوح کلان تا محله و آپارتمان های مسکونی حضور و همکاری داشته باشند، بعضا موفقیت شان بیشتر از مردان است. زنان اجتماعی تر از مردانند و هویت جمعی قوی تری دارند اما مردان بیشتر دنبال منافع فردی و اقتصادی اند. اگر فرصت هایی برای مشارکت زنان در روابط همسایگی و محلی ایجاد شود انگیزه های آنان بیشتر از آقایان است همانطور که در موقعیت های دیگر چون مدیریت روستا و شهر و بخش های مختلف جامعه زنان بسیار خوب توانسته اند نقش ایفا کنند. مثلا زنان در روابط اجتماعی و خیریه ای و جلسات مذهبی و غیره دور هم جمع می شوند و این نشان می دهد گرایش آن ها به تقویت زندگی اجتماعی بیشتر از آقایان است. اما وقتی شما در سطح کلان مانع حضور زنان در سطح ممتاز می شوید باعث تقویت این دیدگاه می شود که زنان در سطوح خرد و محلی و همسایگی هم ضعیف اند و نمی توانند موفق باشند. پس در مدیریت کلان کشور باید اتفاقات جدی بیفتد تا زنان خودباور شده و بیشتر به خود اعتماد کنند.

 اگر خانم ها در مدیریت هر جایی از سطوح کلان تا محله و آپارتمان های مسکونی حضور و همکاری داشته باشند، بعضا موفقیت شان بیشتر از مردان است. زنان اجتماعی تر از مردانند و هویت جمعی قوی تری دارند اما مردان بیشتر دنبال منافع فردی و اقتصادی اند.

وضعیت آپارتمان نشینی در کشورهای دیگر چگونه است؟

  • در کشورهای دیگر زندگی آپارتمان نشینی عمر بیشتری دارد پس آن ها توانسته اند خود را با مشکلات آپارتمان نشینی سازگار کنند. البته همچنان مشکلاتی دارند اما در کشور ما اگرچه عده ای عمر آپارتمان نشینی شان زیاد است اما به دلیل مهاجرت های گسترده بخش هایی از جامعه از مناطق کوچک به بزرگ مشکلات زندگی آپارتمان نشینی بیشتر شده و تردید نداشته باشید که در کشورهای توسعه یافته به دلیل آموزش و سازگاری با مسائل، مشکلات زندگی آپارتمان نشینی کمتر از ماست.

راه حل شما به عنوان یک جامعه شناس برای بهبود روابط همسایگی در آپارتمان ها چیست؟

  • به نظر من ما انسان ها ماهیت مجزا از هم نیستیم و به میزانی که هویت های جدا افتاده از هم باشیم در واقع زندگیمان زجر آور خواهد شد. دنیای امروز به سمت فردیت می رود و انسان ها از هم متمایز می شوند اما در فرآیند مدرن شدن نیز الگوهایی هست که می تواند به عنوان راه حل در نظر گرفته شود. اگر مدیریت شهری شما بتواند زمینه ی همکاری جمعی را در محله فراهم کند طوریکه افراد در مجتمع های مسکونی و آپارتمان ها در ارتباط با هم قرار گیرند، نوعی شناخت متقابل صورت می گیرد و بسیاری از مسائل حل خواهد شد. در دنیای امروز اجتماعات صنفی، مدنی، حزبی و خیریه ای برای حل بسیاری از مشکلات شهرنشینی گسترش یافته اند. همکاری هایی که افراد برای محلات و محیط زیست خود انجام می دهند منجر به ایجاد مفاهمه و نزدیکی آنها خواهد شد و در نتیجه اینها باعث باخبر شدن از مشکلات همدیگر شده و دیگر بر سر هر چیزی هم از همدیگر دلخور نمی شوند و احساس خوبی هم  داشته باشند.

به نظر من معماری آپارتمان ها باید طوری باشد که افراد فقط محصور در خانه خود نباشند و در مجتمع های مسکونی موقعیت هایی باید فراهم شود که همسایگان پس از آمدن به خانه ساعاتی را در کنار هم سپری کنند.

به نظر من معماری آپارتمان ها باید طوری باشد که افراد فقط محصور در خانه خود نباشند و در مجتمع های مسکونی موقعیت هایی باید فراهم شود که همسایگان پس از آمدن به خانه ساعاتی را در کنار هم سپری کنند.

/انتهای متن/

 

نمایش نظرات (2)