روز به رسمیت شناختن حقوق نابینایان

روز عصای سفید روزی برای محک زدن ما شهروندان و مسئولین است تا ببینیم که دنیای روشنی را برای نابینایان و کم بینایان کشور رقم زده ایم یا نه؟ این یک سوال همگانی است که با هم باید به آن پاسخ دهیم.

0

آن روزها که هنوز خیلی از ما کوچک بودیم، همان روزهایی که سایه جنگ بر شهرمان سنگینی می کرد، پسرکی در گیرودار حملات دشمن، افتاد و دیگر چشمانش ندید، پسرک قصه ما دنیای سراسر رنگ کودکانه اش تاریک شد و سیاه، دیگر داوود قصه ما تمام مداد رنگی هایش را سیاه می دید. روزها گذشت،دنیا تاریک بود اما ذهن و خیال و فردای داوود روشن، داوود می خواست بر این تاریکی غلبه کند، می خواست تا فردادهای روشن را با نوک عصای سفیدش احساس کند، برود،برود و برود. داوود رفت. جلو رفت. پیش رفت و فردای روشنش را با قلبش خیلی بیشتر و بهتر و روشن تر از آنچه با چشم میتوانست ببیند دید،درک کرد و احساس نمود. داوود راههای سخت را رفت و با نوری که از قلبش به بیرون می تراوید دنیا را دید، اما در این شهر پر هیاهوی شلوغ کمتر کسی به دنبال روشن ساختن دنیای داوود بود. داوود ننشست، راه رفت،تلاش کرد، اما چه قدر دردناک است اگر بگوییم که پله های رفتنش را هم خود با دستان خالی ساخت.

قصه بالا، قصه پر غصه همین حوا لی است، دور نیست در همین شهر و دیار و سرزمین اتفاق افتاده است؛ اگر خوب نگاه کنیم در دور و بر خودمان هم پیدا می کنیم آدمهایی که سهم شان از زندگی همان عصای سفید است وسنگ فرش های برجسته زرد و  نارنجی، اگر دقت کنیم شاید صدای موسیقی متن زندگی خیلی از آنها را بشنویم، موسیقی ای که آنچنان هم شاد و دلنشین نیست.

آیا تا به حال با خودمان فکر کرده ایم که همه ما از شهروند و مسئول و رئیس و همسایه و هم محله ای و … چه تلاشی برای شاد بودن موسیقی متن زندگی نابینایان و کم بینایانی کرده ایم که می شناسیم و یا فقط اتفاقی و گذرا بی اعتنا از کنارشان گذشته ایم؟

 آیا حواس مان بوده است که خط کشی کف خیابان اگر برای ما چندان اهمیتی ندارد، برای این عصا به دستان روشندل پر از معنا و حیات و زندگی است؟ آیا راهنمای خوبی برای عابری روشندل که از ما راهنمایی می خواهد بوده ایم و یا از نگاه چشمان بینای خودمان  به جای راه بیراه را به  او نشان داده ایم؟

 آیا شده است که دمی و لحظاتی با آنها همصحبت شویم یا نوع رفتار ما با نابینایان به گونه ای بوده است که انگار با معلول ذهنی و فردی کم هوش طرف هستیم؟ در حالی که نابینا فقط نابیناست و دلیلی ندارد هنگام گفت وگو با او مانند یک کودک صحبت کنیم یا تصور کنیم او قادر به برقراری ارتباط نیست.

راستی این شهر چقدر برای روشندلان و کم بینایان ایمن و مجهز است؟

 آیا پیاده روهای پر فراز  و نشیب، علمک های کوتاه گاز و وسایل نقلیه نامناسب و پر خطر برای داشتن یک زندگی پویا برای نابینایان مناسب است؟

 در قانون ما چه جایگاهی برای بهبود زندگی نابینایان و کم بینایان وجود دارد؟

 آیا مسئولین فکری کرده اند و راهی برای شاد ساختن نغمه غم انگیز 550 هزار کم بینا و نا بینا در کشور دارند؟

عصای سفید، پرچم استقلال یک نابیناست. روز عصای سفید روز ترحم نیست، روز به رسمیت شناختن استقلال و حقوق نابینایان است. 

باشد که این روز را آغازی برای به رسمیت شناختن بیشتر آنها کنیم.

/انتهای متن/

درج نظر