گمشدگان،: تصویری واقعی است از دختر فراری ؟

گمشدگان مجموعه تلویزیونی که اخیرا از شبکه دو پخش شد، اگر چه خواسته به آسیب های اجتماعی از قبیل اعتیاد، فرار دختران، حاشیه نشینی، کودکان کار و طلاق بپردازد اما ضعف فیلمنامه و عدم منطق روایی درست داستان، سریال را فاقد جذابیت و تاثیر گذاری نموده است .

0

گمشدگان یک مجموعه تلویزیونی به کارگردانی رضا کریمی، نویسندگی احسان جوانمرد و رضا مقصودی و تهیه‌کنندگی علی حجازی می‌باشد که از شبکه دو سیما پخش شد.


خلاصه داستان:

گمشدگان داستان زندگی پرفراز و نشیب دختری به نام “ترنج قادری” (روشنک گرامی)است؛ دختری که اعتیاد بنیان خانواده اش را  در هم ریخته است.

ترنج مادر بیماری دارد که در انتظار دریافت عضو پیوندی است و پدر معتادش بتازگی از کمپ بازگشته و اعتیاد را ترک کرده است.

 طولی نمی‌کشد منصور(بهنام تشکر)،- پدر ترنج -به دلیل رکورد وضعیت اقتصادی دوباره به سراغ مصرف شیشه می‌رود و مهناز همسرش که از بیماری لاعلاجی رنج می‌برد، با دیدن وضعیت شوهرش شوکه می‌شود و از دنیا می‌رود.

خسرو -دوست منصور- که اموال او را به غارت برده پیشنهاد ازدواج با ترنج  را می‌دهد و قول می‌دهد در صورت ازدواج با ترنج، مواد مخدر و مخارج منصور را تامین کند.

 ترنج برای رهایی از نگاه های هیز خسرو و بی مسئولیتی پدرش به همراه برادرش –طاهر- از شیراز فرار می‌کند و به امید ازدواج با پسرخاله‌اش راهی تهران می‌شود اما پسرخاله اش تحت تاثیر مخالفت های پدر و مادرش، ترنج را رها می کند. آمدن ترنج به تهران زندگی او را وارد مرحله جدیدی می کند.


ترنج پخته می شود

“ترنج”به عنوان قهرمان اصلی داستان، دختری جوان و به ظاهر ساده است که فریب وعده های توخالی پسرخاله اش را می خورد اما دیگر تصمیم ندارد به آن خانه خرابه و پردود بازگردد پس زندگی در تهران، شهری بی در و پیکر را انتخاب می کند

. شخصیت ترنج با بازی خوب روشنک گرامی و چهره ساده و بی آرایش او برای مخاطب دوست داشتنی است. ترنج  شاید در ابتدا کمی منفعل باشد اما در طول داستان پخته می شود، از دختر خجالتی به دختری مقتدر تبدیل می شود.  یادمان بیاید چگونه مقابل عمه و عموی مسعود می ایستد تا مسعود به حقش برسد.

 از ویژگی های دیگر ترنج روح بزرگ و بلند اوست. او همیشه سعی دارد عزت نفس خود را حفظ کند، هرچند خیلی محتاج باشد. یادمان بیاید تماس های مکرر خاله اش را که ترنج قطع  می کرد.

بسته شدن آتلیه ای که ترنج به امید کار در آنجا به تهران آمده، اولین ضربه روحی به اوست اما مهم ترین ضربه گم شدن برادرش طاهر است.


دختر فراری و این همه شانس!

ترنج به جز این دو مورد، در موارد دیگر به حد غیرقابل باوری در تهران خوش شانسی می آورد. آشنایی با شهین(ستاره اسکندری) در ترمینال و کمک های بی شائبه او، مشغول شدن در موسسه خیریه افسانه بایگان و ایجاد حس دوستی بین او و پسر خانم دکتر و در نهایت آشنایی با خانواده عضدی و ازدواج با مسعود(کوروش تهامی) برای مخاطب قابل درک نیست.

خیلی کم پیش می آید که دختری شهرستانی و تنها در شهر تهران بتواند به موقعیت های خوبی چون مواردی که فیلم تصویرشان می کند،  برسد. چنین بازنمایی غیرواقعی از سرنوشت یک دختر شهرستانی فراری در تهران، می تواند برای دخترانی با وضعیت مشابه ترنج  این توهم را ایجاد کند که با فرار از خانه و شهر خود و آمدن به تهران کلی فرصت های عالی و مثبت در انتظارشان است مثلا ازدواج با مردی عاشق و پولدار؛ ازدواجی که می تواند حتی باعث نجات خانواده از وضعیتی فلاکت بار شود.

 در واقع پایان بی نهایت شیرین سریال به سبک فیلمفارسی و یا فیلم هندی تو ذوق مخاطب می زند. فیلمساز با نمایش آیه مبارکه فَإِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرًا.إِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرًا (به یقین با هر سختی آسانی است!) از سویی سعی در توجیه  اقدامات عجولانه و شتابزده شخصیت اصلی سریال دارد و از سوی دیگر بده دنبال ساختن پایانی شیرین برای داستان است..


زنی دلسوز

“شهین” با بازی ستاره اسکندری زنی دوست داشتنی و دلسوز است که ترنج و طاهر را همچون بچه های خود دوست دارد. او از همان آغاز و در ترمینال ازنگاه درمانده ترنج در می یابد به کمک نیاز دارد و خالصانه و بدون هیچ چشمداشتی نه تنها آنها را به خانه خود می آورد بلکه تا آخرین لحظه درکنار ترنج می ماند. نکته جالب توجه در شخصیت شهین تعریف های او از شوهرش جلیل است. شهین وقت و بی وقت با بهانه و بی بهانه فقط از جلیل و خوبی هایش می گوید و مخاطب در تصورش شوهری ایده آل را ترسیم می کند اما شهین از این شوهر ضربه روحی بدی می خورد و تا مرز افسردگی و طلاق پیش می رود.

جلیل که مردی عامی و سنتی است بعد از برگشتن از سفر وقتی شهین را با ظاهری آراسته می بیند فکر می کند او زنی خراب شده است. برخورد بسیار بد جلیل گویی بت او را در ذهن شهین در هم می شکند. شهین  شوکه شده، غمگین و افسرده به گوشه حیاط خیره مانده و تصمیم می گیرد از مرد زندگی اش که به او اعتماد نداشته جدا شود. وساطت و پادرمیانی ترنج که خود را مدیون شهین می داند، در نهایت زندگی آنها را نجات می دهد.


بهاره، زنی با شخصیت متعارض

“بهاره”(فریبا نادری) از دیگر زنان فیلم است؛ زنی که به امید وعده های افشین( پژمان بازغی)  هفت سال از عمر خود را در حسرت بچه پای او گذاشته است و بخاطر عشقش وارد بازی خطرناک تولید و قاچاق مواد مخدر هم می شود. زنی پر از تعارض شخصیتی؛ بهاره از سویی حامی حیوانات و کودکان است و از سوی دیگر با کمک در تولید مواد مخدر هزاران نفر را در منجلاب اعتیاد غرق می نماید. بهاره در انتها تنها کسی است که از دست پلیس به راحتی آن هم با ساکی پراز پول نامشروع و حرام فرار می کند، زنی که ناجی طاهر است و در نهایت او را به دامان خانواده باز می گرداند، شخصیتی سرشار از تعارضات رفتاری و اخلاقی.


کلام آخر

فیلمساز در مجموعه گمشدگان گرچه سعی داشته  با نگاهی آسیب شناسانه  علاوه بر معضلات اعتیاد برای خانواده و جامعه چندین آسیب دیگر را از جمله مهاجرت، حاشیه نشینی، فرار، کودکان کار و طلاق را به تصویر بکشد اما ضعف فیلمنامه و عدم منطق روایی درست داستان این سریال را فاقد تاثیر گذاری نموده است. توجه به معتادان بهبود یافته و حمایت جامعه از آنها مهم ترین پیام داستان است که متأسفانه در دل داستانی سطحی گم شده است.

/انتهای متن/

درج نظر