علی (ع) قدیسی برای تمامی دوران ها

رمان «قدیس» نوشته ابراهیم حسن ‌بیگی، یکی از جذاب ترین رمان هایی است که در قالب یک داستان پرکشش، مخاطب را به شناخت دوباره از حضرت علی (ع) می رساند. شخصیت اصلی این رمان کشیشی مسیحی است که در مسکو زندگی می کند و عاشق گردآوری کتاب های خطی است.

0

رمان قدیس را سال ها قبل خواندم ولی هنوز هم با بیاد آوردن داستانش چراغی در ذهنم روشن می شود که باعث می شود آرزو کنم کاش می شد یک بار دیگر برای اولین بار قدیس را بخوانم و با حس و حالش پیش بروم.

داستان قدیس

داستان در مورد کشیشی به نام میخائیل ایوانف است که عاشق جمع آوری نسخ خطی قدیمی هم هست. او ساکن مسکو است و در کلیسایی مسؤولیت موعظه مردم را بر عهده دارد. روزی جوانی تاجیکی(رستم) نزد او می آید و ادعا می کند که کتابی قدیمی از پدرش که او نیز از پدر پدرش به ارث برده، به او رسیده است. کشیش از نوشته های کتاب می فهمد که این اثر بسیار عتیقه و ارزشمند است. این نسخه قدیمی نوشته هایش روی کاغذ پاپیروس نوشته شده است.

رستم می گوید از کسی شنیده است که این نسخه صد هزار دلار می ارزد. اما کشیش می داند که ارزش مادی کتاب، چند میلیونی حتما باید باشد. جوان از دو مرد روسی که تا بیرون کلیسا تعقیبش کرده اند می هراسد.

کشیش کتاب را برای بررسی بیشتر در کلیسا نگه می دارد و به جوان می گوید فردا برای گرفتن پولش بیاید. البته پولی را که کشیش در نظر گرفته است دو هزار دلار است. کشیش جوان را از در پشتی فراری می دهد و خود نیز به همراه کتاب به سمت منزل حرکت می کند. جلوی کلیسا دو جوان روس سراغ مرد تاجیکی را از او می گیرند که کشیش طفره می رو و جواب نمی دهد.

سفر به دورانی دیگر

کشیش به کمک پروفسوری به نام استروفسکی می فهمد که نسخه خطی، مربوط به قرن ششم میلادی است و شخصی به نام “عمرو بن عاص” آن را نوشته است. کشیش شب قبل که در اتاق خود در منزلش مشغول مطالعه کتاب قدیمی بود، شبحی را می بیند که می گوید من عیسی مسیح هستم و اشاره می کند به بچه ای داخل بقچه و تاکید می کند این امانت را حفظ نماید.

فردای آن روز رستم صاحب کتاب برای گرفتن پول نمی آید! کشیش هر شب کتاب را می خواند. عمرو عاص از خاطرات خود می گوید. خاطرات مربوط به حاکمیت معاویه بر شام و خلافت امام علی (ع). او دوست دارد از حضرت علی بیشتر بداند بخصوص آنکه شیوه برخورد آن حضرت با مخالفانش با شیوه حاکمان جهان تفاوت دارد.

چند روز بعد سارق ها به کلیسا می زنند. او می فهمد که سرقت کار همان دو نفر روسی است چون پلیس از قتل جوانی تاجیکی در دو روز گذشته خبر می دهد. مردان غریبه روسی او را تهدید می کنند…ایوانف (کشیش) به بیروت جایی که پسرش زندگی می کند می رود.

کشیش ایوانف قبلا سی سالی در بیروت زندگی می کرده است. آنجا ملاقاتی با جرج جرداق(نویسنده معروف مسیحی) که دوستش است انجام می دهد. کتابهایی از او به امانت می گیرد. زندگی معنوی کشیش بعد از خواندن این کتاب ها رنگ و بویی دیگر می گیرد. دوستش پروفسور استروفسکی تلفنی خبر می دهد که پلیس آن دو غریبه را در حین سرقت از منزل کشیش دستگیر کرده است. کشیش به مسکو بر می گردد و در همان روز اول دوباره آن شبح را می بیند که بخاطر نگه داشتن امانت او را می ستاید… 

نقدهای مثبت و منفی

به نظر منتقدین رمان قدیس دارای سوژه ‌ای بکر و تازه است. چرا که تاکنون و به طور معمول، معرفی پیشوایان معصوم در داستان‌ها و رمان‌های ایرانی به شکلی نه چندان دلچسب انجام شده و عمدتاً نویسندگانی در این وادی دست به قلم برده‌ اند که در حوزه داستان، توان شایسته و درخور توجهی نداشته‌ اند. بیشتر نویسندگان بیشتر از آنکه یک اثر داستانی خلق کرده باشند، دست به ساده‌ نویسی تاریخ زده و چیزی بر ادبیات نیفزوده‌اند.

خوشبختانه رمان قدیس داستانی خواندنی دارد و از نظر داستان پردازی این کتاب قابل قبول به حساب می ‌آید البته اگر برخی ضعف‌های ویرایشی آن را کنار بگذاریم، در جهان داستان هم حرف‌ های تازه ‌ای برای گفتن دارد.

رمان قدیس با وجود نقاط مثبت از کاستی‌هایی هم برخوردار است  که برخی از آنها در تنظیم و ارائه محتوا به مخاطب و برخی در آماده ‌سازی کتاب رخ نشان می ‌دهند. داشتن غلط ‌های املایی، تایپی و ویرایشی، نه تنها بعضی مفاهیم را دچار مشکل کرده است که وقفه‌های فراوانی در خوانش آن به وجود می ‌آورد. 

در بعضی از قسمت ها هم متاسفانه داستان حالت شعاری پیدا می کند و باعث کمرنگ شدن ارتباط مخاطب با سیر داستان می شود.

قسمت هایی از کتاب

جملات جذاب و قابل توجه کتاب قدیس:

“مردم آن گونه فکر می کنند که رهبرانشان می خواهند .”

“حاکمی که به دوام قدرت و حکومت خود فکر کند زورگویی به مردم را چاشنی خدعه و نیرنگ هایی می کند که لازمه حکومت است .”

“اگر حاکمی از حاکمان مسلمان یک بار نهج البلاغه را با دقت می خواند و به آن عمل می کرد امروز روزگارشان این نبود که هست.” 

“بزرگ که بشوی تو هم باید گم شده هایت را توی کتاب ها پیدا کنی .”

سخن آخر

رمان قدیس اگرچه در ظاهر رمانی تاریخی است، اما تلاش می کند با دور شدن از کلیشه های رایج در این نوع رمان ها، کاری متفاوت و خواندنی ارائه دهد. این رمان با اینکه از رفت و برگشت های زمانی بسیاری برخورداراست، اما نویسنده با پرهیز از پیچیدگی های فرمی، رمانی را تدارک دیده که برای عامه مخاطبان خواندنی و قابل درک باشد.

به خاطر تمام این دلایل قدیس، کتابی است که ارزش خواندن را دارد چرا که فکر مخاطب را مشغول می کند و باعث می شود که تصویری واضح تر از زندگی حضرت علی (ع) در ذهنش نقش ببندد.

/انتهای متن/

 

درج نظر