یک لحظه خشم، یک درگیری و… قتل!

چه می شود که یک خواننده رپ سرشناس، حمید صفت، در جریان یک اختلاف خانوادگی آنقدر خشمگین می شود و خشن رفتار می کند که نهایتا خواسته یا ناخواسته باعث مرگ ناپدریش می‎شود؟ آیا ممکن است هر کدام از ما هم بنوعی در معرض چنین حوادث وحشتناک و فاجعه باری قرار گیریم و عامل یا قربانی آن شویم؟

0

 فرزانه حکمت/

خبر این بود:

حمید صفت در جریان یک دعوای خانوادگی پدر ناتنی اش را  کشت.

او در جریان تحقیقات قضایی ـ پلیسی اعلام کرد  زمانی که متوجه شد درگیری و دعوا میان مادرش و شوهر او رخ داده برای ترساندن پیرمرد به خانه او رفته که با وی درگیر شده و منجر به مرگ پیرمرد شده است.

او به قاضی پرونده گفت: من با شوهر مادرم رابطه خوبی داشتم، اما وی کمی با مادرم بدرفتاری می‌کرد. آن روز زمانی که متوجه شدم دوباره با مادرم درگیر شده و کتکش زده، ناراحت شدم و برای ترساندن وی به خانه آنها رفتم که میان ما درگیری رخ داد و نفهمیدم چطور شد که شوهر مادرم حالش بد شده و با انتقال به بیمارستان بعد از سه روز فوت کرد.

ماجرای درگیری خواننده ی معروف رپ، حمید صفت با ناپدری اش و در نهایت فوت پدرخوانده از جمله تاسف برانگیزترین خبرهای هفته های اخیر فضای مجازیست که اذهان عموم را به خود مشغول کرده است.

 به راستی چه می شود که ما شاهد چنین اتفاقاتی در جامعه هستیم؟

آیا خشم و رفتار کنترل نشده خشم آلود را می توان علت این چنین حوادث تلخ و جبران ناپذیری دانست؟

چنین خشم و رفتار پرخاشگرانه حاصل از آن را که ممکن است بسیار هم خطرساز و حادثه آفرین باشد، آیا می شود کنترل کرد؟

مشاور روان شناسی سایت به دخت به این سوال ها جواب می دهد.


از همین
یک جمله شروع می شود

این جملات آشنایی است که  همه ی ما از صبح تا شب در سطح شهر،  در اتوبوس و مترو، سواره و پیاده و … بارها شنیدیم:

  • این چه طرز رانندگیه، از پشت کوه اومدی!
  • برو دیگه چراغ سبز شد. رانندگی بلد نیستی، نشین پشت فرمون!
  • احمق چرا ماشینت رو اینجا پارک کردی؟!
  • کوری نمی بینی نوبت من بود مسافر سوار کنم!
  • عین… سرش رو میندازه پایین سوار میشه، نمی بینه صفه!
  • نمی بینی جا نیست چرا سوار میشی، وایسا یه قطار دیگه بیاد!
  • مثل حیوون هل میده سوار میشه!
  • کمرم له شد افتادی روی من، درست وایسا!
  • بیشعور چرا آشغالت رو گذاشتی جلوی خونه ی ما؟!

 این ها نمونه ای از همان جملاتی ست که وقتی ادا می شود، می تواند با واکنش های شدید و بی در و پیکر بعضی اوقات باعث درگیری لفظی، کتک کاری و گاهی منجر به قتل غیر عمد شود.

بعضی اوقات اگر منشا چنین اتفاقات ناخوشایند را جستجو کنیم، به مسائل و بهانه های کوچکی می رسیم که در خانواده‎ها و جامعه آتش خشونت را شعله ور کرده و باعث درگیری بین افراد می شود، افرادی گاه آشنا و حتی نزدیک و گاهی غریبه و دور.


خشم، معلول علت درونی یا بیرونی؟

خشم و عصبانیت از جمله هیجاناتی ست که می تواند آسیب های جبران ناپذیری را برای خود شخص و اطرافیانش ایجاد می‎کند. وقتی انسان دچار این هیجان شود و نتواند آن را کنترل کند عملکردش دچار اختلال می‎شود. و ناخودآگاه دست به کاری می زند که صدمات سنگین و برگشت ناپذیری در پی خواهد داشت.   

هیجان خشم هم علت درونی دارد هم علت بیرونی. علت درونی برمی گردد به خود شخص (درگیری ذهنی و خصوصیات اخلاقی مانند: کم حوصلگی، زودرنجی، زودجوش آوردن و…) و علت بیرونی مربوط به محیط (مانند ترافیک، شلوغی، گرما) و رفتار اطرافیان است. شخص کم صبر و طاقت و زودرنج بیشتر مستعد خشمگین شدن است. وقتی چنین شخصیتی در شرایطی قرار بگیرد که بر خلاف میل و خواسته هایش رفتار شود، این هیجان در فرد تشدید شده و باعث به وجود آمدن مشکلات و مسائلی خواهد شد. بنابر این قبل از کنترل محیط لازم است افراد کنترل درونی را در جهت جلوگیری از اتفاقات ناگوار یاد بگیرند.


مهم تر از کنترل خشم

افراد باید یاد بگیرند که چگونه رفتار کنند تا دچار هیجان خشم نشوند. البته یادگیری مهارت های کنترل خشم هم لازم است ولی درست رفتار کردن و حل مسائل قبل از عصبی شدن بهتر از کنترل خشم است.

  • تاب آوری در برابر مشکلات: هر یک از افراد در زندگی خود با مسائل و مشکلاتی مواجه هستند که باعث درگیری ذهنی آن می شود؛ این ناراحتی وقتی با شرایط نامساعد محیطی همراه شود باعث عصبانیت شخص می‎شود. افراد باید صبر و تاب آوری در مقابل سختی و گرفتاری ها را یاد بگیرند.
  • بالا بردن آستانه ی تحمل: بسیاری از اوقات، ما در شرایطی قرار می گیریم که مطابق با انتظار و خواسته ی ما نیست و نمی توانیم در آن تغییری ایجاد کنیم (مانند پایین بودن توان مالی همسر، سر و صدای همسایه ها، شلوغی مترو، اتوبوس، دیر راه افتادن تاکسی و….) بنابر این باید با شرایط سازگار شویم و تحمل خود را بیشتر کنیم تا بتوانیم رفتاری درست و همراه با آرامش داشته باشیم.
  • حل مسائل با گفتار و رفتار مناسب: برای حل مشکلات و آن چه قابل تغییر است، باید از رفتار و گفتار مناسب استفاده کرد. استفاده از کلماتی که بار منفی دارند (مانند مثال هایی که در ابتدای مطلب آورده شد) آن هم با صدای بلند نتیجه ی خوبی نخواهد داشت. جملات خود را با کلماتی که بار مثبت دارند نظیر: ببخشید، لطفا، میشه لطف کنید و… شروع کنید و لحن نرم و مناسب داشته باشید. بعضی مواقع می توانید با لحن خوب حرف زدن و رفتار درست، دیگران را متوجه اشتباه شان کنید و درست رفتار کردن را به آنها بیاموزید.
  • پرهیز از درگیری لفظی: در درگیری های لفظی و بحث و جدل ها بعضی اوقات سکوت بهتر از صحبت کردن است و از مسائل بعدی پیشگیری می کند.
  • مسائل را بزرگ نکنید: همان طور که گذشت گاهی مسائل بی ارزش بهانه ای برای شروع درگیری می شوند. بنابر این از بزرگ جلوه دادن مسئله های پیش پا افتاده بپرهیزید.


حالا که خشمگین هستید

اگر به هر دلیل در موقعیتی قرار گرفتید که خشم بسراغ تان آمد، چه باید بکنید؟

برای  این موقعیت هم راهکارهایی هست برای کنترل خشم، فقط کافی است آنها را یاد بگیرید و تمرین کنید:

  • مهارت های ریلکسیشن، مثبت فکر کردن و… را یاد بگیرید و تمرین کنید.
  • چون پدر و مادر الگوی فرزندان هستند، والدین در خانه باید از هر گونه بدرفتاری و درگیری لفظی در حضور فرزندان بپرهیزند.

 یادگیری و عملی کردن آنچه گذشت می تواند به افراد کمک کند که:

اولا در حد مقدور خشمگین نشوند.

ثانیا در صورت بروز هیجان خشم، آن را کنترل کنند.


مسئولان و مدیران شهری هم مهمند

واقعیت این است همه قضیه خشم و بروز رفتارهای همراه با خشونت و عوارض مختلف این خشونت، فقط به فرد و حتی به خانواده مربوط نمی شود.

محیط اجتماعی و محرک های محیطی که به افراد می رسد، بی شک اثر زیادی در خشمگین کردن افراد دارد.

در این زمینه آنچه باید سفارش کرد چند نکته ای است خطاب به مسئولین و مخصوصا دست اندرکاران مدیریت شهری که دو گونه مطالبه در این زمینه مطرح است:

اول باید آموزش و مهارت افزایی برای کنترل خشم  از سوی متولیان نظام آموزشی و سایر مسئولین که با امور فرهنگی سروکار دارند، مثلا مدیران صدا و سیما و … مدنظر باشد. انتظار این است که کارگاه هایی با موضوع آموزش مهارت های تاب آوری در مقابل مشکلات و سختی ها، در مدارس (ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان) و حتی در دانشگاه ها و…. برگزار شود.

دوم نحوه مدیریت جامعه و مخصوصا مدیریت شهری در کلانشهرها مهم است. در شهرهای بزرگی مثل تهران، مسائلی از قبیل تراکم و فشردگی زیاد جمعیت در سطح شهر، ترافیک شهری سنگین، مشکلات حمل و نقل راحت و سریع و ارزان و … می تواند آرامش را برای مردم به ارمغان آورد یا آنها را پریشان خاطر و خشمگین کند. بگذریم از مسائل کلان و اساسی دیگر مثل بیکاری، فقر و محرومیت، مجرد بودن، مشکلات خانوادگی، طلاق، خشونت و ناامنی در خانه و … که می تواند یک انسان یا مجموعه ای از انسان ها را دچار استرس، اندوه و نهایتا خشم کند. وقتی آدمها با چنین حالت هایی وارد محیط اجتماعی می شوند، طبیعتا براحتی می توانند با کوچکترین محرکی دچار خشم و رفتارهایی پرخاشگرانه شوند و …

اگر در جامعه ای همه این عوامل آزاردهنده و تحریک کننده موجود باشد و مسئولین و مدیران هم در سطوح خرد و میانه و کلان برایش فکر نکنند و چاره عملی نیندیشند، خیلی راحت نیست که از افراد بخواهیم خودشان به تنهایی عوامل خشم و استرس و رفتار خشونت آمیز و پرخاشگرانه را در خود کنترل و مدیریت کنند.

 

/انتهای متن/

درج نظر