خواهر من كجاست؟

يك زن طناز و ملايم درون خود خواهري دارد محكم و با تدبير؛ و زن متفكر و جدي گاهي دلش هواي طنازي وسرمستي مي كند. زنان در هر موقعيت و سطحي در جستجوي آن ديگري شان هستند. درست اين است كه زن بايد در درون خودش كمال يابد.

0

در اسطوره هاي اصلي كه در اوستا و ريگ ودا مشتركا وجود دارند و نشان دهنده اشتراك فكر هندو-ايراني هستند، زنان سخنگو بودند. داستاني هست از دو خواهر به نام هاي سنگِ هوكَ و ارِنوكَ. .. به معناي سنگين گو و نرم آوا. خداي سخن در هند و ايران قديم «وك» نام دارد كه كلمات زيادي مانند واژه وويس و…از آن گرفته شده. به جاي اين دو خواهراسطوره اي، در داستانهاي بعدي شهرزاد و دين آزاد در هزارويك شب و شهرناز و ارنوازدختران جم در شاهنامه قصه گفتند.


زنان سخنگو بودند

در هزار و يك شب كه مضمون اصلي آن نگاه كردن به تيپ ها و گونه هاي مختلف زندگي و انسان است هنر داستان سرايي به دست زنان داده شده. پادشاه زخم خورده و خشمگين اول داستان با شنيدن قصه ها پس از هزارويك شب سر عقل مي آيد و تبديل به كسي مي شود كه مي سنجد و تغيير كرده است. اما در شاهنامه كه بازگفت حماسي از يك اسطوره كهن است و در بود  و نبود ملت سخن مي گويد، جايي براي سخنان زنانه نيست. دراين داستان شهرناز و ارنواز ننگ همبستري با اژدهاي سه سر را به دوش مي كشند تا با قصه و نيرنگ بتوانند هزار برنا را از كام مرگ نجات دهند و سر آخر توسط فريدون، ضحاك را به بند كشند. مي بينيم كه در هر دو قصه با داستان سرايي، خوبي به جاي بدي مي نشيند.


نگاه دوقطبي و صفر و يكي به زن

 اين دو زن كه اغلب خواهر بودند و يكي محكم تر و عاقل تر است و ديگري ملايمت دارد و سازش كار و طناز است، كامل كننده همديگر بودند و درپيشبرد نقشه ها به هم كمك مي رساندند .اما رفته رفته در داستان ها از هم جدا شدند و بار اخلاقي(خوب و بد) و معنايي متفاوت يافتند تا جايي كه فرض شان در كنار هم محال مي نمايد.

مثلا هدايت در بوف كور زن اثيري و لكاته را دو زن ظاهرا همشكل مي بيند؛ يكي آنقدر خوب است كه در دنياي ما جا ندارد و تنها به صورت مرده تجسم مي يابد و ديگري لكاته اي است كه فقط به رجاله هايي ار قبيل پير مرد خنزر پنزري ميل دارد.

در داستان زنبق دره بالزاك هم در يك سو شاهد معشوقه- مادري هستيم كه راهنما و مهربان و آموزگار است و در سوي ديگر همسر زيبا و طنازي داريم كه نهايتا خيانت مي كند. اين نگاه كاملا دو قطبي و صفر و يكي را در بسياري ازآثار ادبی تا كنون مي توان يافت.


زنان سكوت كردند

در نگاه بازمانده از فرهنگ دهقاني كه در آن زن و گاو و آب  نشانه باروري بود، زن خوب، زن- مادري است زايا كه نيروي كار توليد مي كند و روي زمين همسرش عرق مي ريزد. بهتر است قصه هايش را به شب موكول كند و كودكان را با آنها به خواب برد. آموختن آنها را سركش مي كند و سخن گفتن او سودي ندارد. پس رفته رفته زنان سكوت كردند و نياموختند و تغييري ايجاد نكردند و ديگر شنيده نشدند.


وجود همزمان دو خواهر درون هر زن

اما زمانه ما زمانه ي ديگري است. آموزش مي دهد، طلبكار است و مدام تغيير مي خواهد. لذا خواه ناخواه زنان ياد مي گيرند و زبان شان كه از سالها سكوت گنگ شده بود باز شده. نياز به مصرف بيشتر و جابجايي توليد با مصرف زنان را به كار بيرون از خانه كشانده و اين توانايي مالي و بي نيازي و ساخته شدن هويتي غير از زن – مادر بودن صرف را به دنبال آورده است.

سال هاست كه اقتضائات دوران جديد ما را فراگرفته است اما هنوز دوگانه زن خانه دار و زن اجتماعي وجود دارد. زنان در هر موقعيت و در هر سطحي درجستجوي آن ديگري شان هستند. مشكل فمنيست هاي افراطي اين است كه مي خواهند زن را به مرد تبديل كنند. اما درست اين است كه زن بايد در درون خودش كمال يابد  و اين زماني ممكن مي شود كه بتواند خواهر خود را فرابخواند.

/انتهای متن/

درج نظر