خشونت و ناامنی برای دختران و زنان: چرا و چگونه؟

ریشه خشونت و ناامنی برای دختران و زنان درکجاست؟ برای رفع یا کاهش این آسیب ها چه باید کرد؟ این بار به دخت با کارشناسان رشته های جامعه شناسی، روان شناسی و آسیب شناسی اجتماعی به گفت وگو نشسته است تا از منظرهای مختلف بحث امنیت اجتماعی برای دختران و زنان را تحلیل و چاره یابی کند.

0

فرزانه حکمت/

ناامنی اجتماعی برای دختران و زنان مو ضوع مهمی است که این روزها توجه خیلی ها، مخصوصا خود دختران و زنان جامعه ما  را به خود جلب کرده است.

به دخت در گفت و گوی با خود دختران و زنان در این مورد به این نتیجه رسید که از نظر همه آنها  در کل مشکل امنیت برای دختران و زنان نه در تمام ساعات ونقاط شهری بلکه در برخی ساعات و اماکن مطرح است.

این بار به دخت با آسیب شناسان اجتماعی وصاحب نظران از منظرهای مختلف به بررسی بحث امنیت اجتماعی برای دختران و زنان پرداخته است.  عده ای ناآگاهی والدین ومسئولین نظام آموزشی در ارائه صحیح نکات آموزشی و خودمراقبتی کودکان را مشکل اصلی مطرح کرده اند ودسته دیگر مشکلات روانی، اقتصادی واجتماعی مجرمین را دلیل بروز این نوع از جرائم دانسته ومعتقدند تا مشکلات ریشه‌ای حل نشوند، بروز چنین حوادثی دور از تصور نیست. عده‌ای هم خود قربانی و رفتار او را بنوعی عامل اصلی بروز جرم  دانسته اند.

سوال این است که ریشه خشونت و ناامنی  برای دختران و زنان در سطح جامعه درکجاست؟ و برای رفع یا حداقل کاهش این آسیب ها چه باید کرد؟


آمارخشونت پنهان است

 دکتر شهلا اعزازی مدیرگروه مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران در این خصوص می‌گوید: سازمان های بین المللی با آمارهایی که ارائه می‌دهند، امنیت اجتماعی  کشورها ومقوله‌های دیگر را مشخص می‌کنند واز این طریق می‌توان متوجه وضعیت کشور در ابعاد گوناگون شد. آنچه به نظر می‌رسد واین روزها شاهد آن هستیم نشان می‌دهد موارد خشونت کمتر در محدوده اجتماعی بزرگ بلکه در محدوده اجتماعی کوچک که شامل محدوده خویشاوندی وآشنایان است اتفاق افتاده است. اگرچه آماری در این خصوص وجود ندارد لیکن می‌توان با استناد به پرونده‌های دادگاهی وپزشک قانونی وهمچنین تحقیقات دانشگاهی دریافت که متأسفانه این آمار بالا است. میزان دقبق این آمار را نمی‌توان تخمین زد، زیرا تجاوز وخشونت‌های خانگی معمولا مقوله پوشیده‌ای است ولی آنچه مهم است این است که قانونگذاران ما هنوز موضع مشخصی در خصوص این فجایع نگرفته‌اند.


احساس گناه در کودک

وی می‌افزاید:

متأسفانه در مورد قتل آتنا که بسیار تأسف بار است گویی مسئولان تازه به این درک رسیده‌اند که این  واقعه یک آسیب است درحالی که این گونه موارد یک فاجعه انسانی است. زیرا کودکان حضور کمرنگی در جامعه کل دارند ومسائل اجتماع کمتر روی آنها اثر می‌گذارد و تنها در محدوده نزدیکان وخانواده هستند، پس بیشتر در معرض خطرند. بعضی کودکان ما در محیط خانواده رها شده هستند ونمی‌دانند در مواقع لزوم چه باید کرد. با بررسی نتایج صحبت‌هایی که مددکاران با این کودکان داشته‌اند، به این نتیجه می‌رسیم که اگرچه فرد بالغ وبزرگسالی مرتکب خطا وعمل شنیع با کودک شده است ولی در نهایت  این کودک است که احساس گناه می‌کند و این احساس بار منفی بدی بر دوش کودک می‌گذارد ودر جامعه ما متأسفانه  هیچ اقدامی  در زمینه آگاهی دادن به کودکان نسبت به این مسائل نشده است. در این صورت در این نوع خانواده ها  امنیتی برای کودک حتی در محیط خانوادگی باقی نمی‌ماند. 

وی ضمن اشاره به نحوه تربیت ایرانی که ریشه در فرهنگ کشورما دارد مبنی بر اینکه زنان به نوعی وابسته به جنس مخالف بوده و در نبود مردان ممکن است احساس ناامنی کنند، اظهار می‌کند:

وابستگی به مردان در جامعه وجود دارد وحتی از جانب رسانه‌ها مورد تشویق قرار می‌گیرد، اینکه زن را به خودی خود موجودی مستقل درنظر نمی‌گیرند و دراصطلاح زیر سایه یک مرد می‌دانند که خواه پدر، خواه  برادر و یا همسر است که شاید در نحوه مراقبت زنان از خود بی تأثیر نباشد. اما در مورد کودکان که هیچ اطلاعی از بدن خود ندارند وهیچ آموزشی کسب نکردند، مبنی بر اینکه اگر رفتار ناشایستی از فردی درخصوص توسر زد توگناهکار نیستی بلکه طرف مقابل تومقصر است. کودک آموزش ندیده است تا مسائل این چنینی را با والدین بدون ترس مطرح کند ودر اینجاست که کار به این تجاوزات می‌کشد ومتأسفانه در مواردی هم مردی که اصطلاحا باید نگهدار ومراقب کودک باشد خود مجرم وخطاکار است . به راحتی نمی‌توان تفکر مردسالاری ووابستگی زنان به مردان را از تفکر ایرانی خارج کرد بلکه نیازمند زحمات وارائه اطلاعاتی است.


کودکان اعتراض را نیاموخته‌اند

 دکتر اعزازی می‌افزاید:

کودکان ما اطلاعاتی راجع به اندام‌های خصوصی بدن خود ندارندو در اینجا منظور آموزش روابط جنسی نیست بلکه مواردی است که برای کودک ضرورت دارد تا آگاه باشد واین موضوع که کسی حق دست درازی به آنها را نداشته باشد واگر کرد، اعتراض کردن به کودکان آموخته نشده است. این مفاهیم نه در خانواده ونه در مدرسه به کودکان ما آموزش داده نشده است.


نقش ارائه نکات آموزشی به کودکان مهم است

مدیر گروه مطالعات زنان ضمن اشاره به این موضوع که در بررسی علل ناامنی ومصادیق خشونت علیه دختران وکودکان علاوه بر نقش عوامل آموزشی بررسی مسائلی نظیر فقر اقتصادی ونابرابری‌های اجتماعی که مجرم را به جرم وادار می‌کند، قابل توجه بوده وهیچ یک از این عوامل دیگری را نفی نمی‌کند؛ عنوان می‌کند:

اینکه  برخی می‌گویند در کشورهای غربی که آموزش این موارد برای کودکان صورت می‌گیرد باز هم موارد خشونت وتجاوزات بالاست به هیچ عنوان از اهمیت بازآموزی این نکات نمی‌کاهد. همانطور که شرایط دیگر نباید کم اهمیت تلقی شود. دولت ها موظف هستند شرایط اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی افراد را درجامعه  خود را بررسی کنند. بنابراین این دو مقوله جدا هستند ؛هم رسیدگی به فقر ومشکلات اجتماعی جزو وظایف دولت‌هاست وهم ارائه نکات آموزشی که بخشی ازآن در سند 2030 آمده بود وبه عقیده من ابدا امری مبتنی بر اصول نابهنجار نبود ضرورت دارد. این پدیده همه جای دنیا صورت می‌گیرد ودولت ایران متأسفانه بی اعتنا به این مسائل است مگر اینکه مورد انفجاری پیش آید واگر آماری از سوی کشورهای دیگر مطرح می‌شود دلیل بر این نیست که این فجایع در آن کشورها بیشتر است ودرجایی مثل ایران که آمار مسکوت است، کمتر است.


قربانی مقصر نیست

وی اضافه می کند:

 احساس ناامنی زنان در جامعه نشأت گرفته از وجود آزارهای زبانی، جنسی ودر نهایت قتل وتجاوز است. زمانی که تنها مشکل مسئولان برخورد با تار موی زنان است واین همه گشت ارشاد در سطح شهرتنها مأمور بررسی نحوه پوشش زنان هستند تا حافظ امنیت زنان ودختران،  مسلم است این مشکلات وجود دارد. متأسفانه  حتی در اعتراض به خشونت زبانی ویا جنسی معمولا دختران مقصر واقع می‌شوند و می‌گویند نحوه پوشش موجب تحریک جنس مخالف شده است ودر بسیاری از موارد این زنان ودختران برای اینکه مقصر قلمداد نشوند، سکوت می‌کنند. درحالی که چه بسیار زنان با پوشش چادر که مورد آزار جنسی قرار گرفته‌اند. بنابراین لازم است قوانین در این موارد تغییر کند وقباحت اعتراض به خشونت جنسی  از بین برود ومشخص شود تنها فردی که آزار می‌رساند، مقصر است ونه فرد قربانی.


کنترل غرایز به مردان آموخته شو
د

این جامعه شناس در انتها می‌افزاید:

زمانی که مداوم گفته می‌شود مردان غرایزی دارند که باید برطرف شود وبه آنها آموخته نمی‌شود که این میل را مانند هر غریزه  دیگری باید کنترل کرد، بروز این مسائل طبیعی است. به نظر می‌رسد مردان در کنترل امیال جنسی ناتوان هستند حتی به بهای برهم زدن خانواده باید این غرایز را برطرف کنند. بحث روابط جنسی وبی اهمیت شمردن زنان وکودکان برای رفع غرایز جنسی در دیدگاه بیمارگونه این مردان دلیلی بر بروز این گونه جرائم است.

 

نگاه به ناامنی از دید روان شناسی

با راضیه جمال زاده مشاور و روان شناس هم  در مورد علل مهمی که باعث  ناامنی و مزاحمت در سطح جامعه برای دختران و زنان می شود، صحبت کردیم . دراین مورد او به این عوامل اشاره می کند:

هر رفتاری که از انسان سر می زند، دو علت دارد: محرک درونی و محرک بیرونی. محرک درونی مربوط به نیازهای غریزی یا دیگر نیازهای انسان و مشغولیت های ذهنی شخص است و محرک بیرونی مربوط به محیط و اطرافیان فرد. مزاحمت ها و ناامنی های موجود در جامعه برای دختران و زنان هم به اشخاص مزاحم شونده برمی گردد، هم به افرادی که مورد اهانت و اذیت و آزار قرار می گیرند. وقتی اشخاصی با اختلالات مختلف همچون بیماری جنسی و روانی، شخصیت ضد اجتماعی و… در جامعه حضور دارند، این اختلالات می تواند عامل درونی رفتار این فرد مزاحم برای خانم ها باشد. در اینجا  طرز رفتار و گفتار، پوشش، آرایش خانم ها و… هم محرک های بیرونی هستند که می تواند عامل تشدید کننده این مزاحمت ها و ناامنی ها برای خانم ها باشد.

 

صحنه های محرک عامل ناامنی است

این مشاور و  روان شناس در مورد تفاوت های زن و مرد در امور جنسی اضافه می کند:

 البته مرد و زن از لحاظ فیزیولوژیکی و شخصیتی با هم متفاوت هستند. مردان بیشتر با دیدن تحریک  و ذهن آن ها درگیر مسائل جنسی می شود. بنابر این زنان برای حفظ امنیت خودشان و بقیه دختران و زنان خوب است که  بیشتر رعایت پوشیدگی را داشته باشند تا از بوجود آمدن مسائل و مشکلات در این زمینه در حد مقدور جلوگیری شود.

 

جداسازی عامل ناامنی نیست

جمال زاده در مورد  خشونت کلامی ورفتاری و ناامنی برای زنان در جامعه که بنظر عده ای بخاطر جدا بودن بیش از حد دو جنس از هم معتقد است:

از منظر روان شناسی ممکن است که در مواردی ولع آدمها به انجام یک رفتار خاص بر اثر منع آن رفتار،  بیشتر شود اما این قضیه در مورد موضوع جداسازی به عنوان عامل ناامنی و مزاحمت برای دختران و زنان صدق نمی کند. ما در اینجا در واقع سعی می کنیم عامل ایجاد ناامنی را در حد امکان کنترل کنیم.

 

نقش جامعه و دولت ها

این روان شناس در مورد سایر عوامل موثر بر ایجاد امنیت یا ناامنی در جامعه برای زنان و دختران می گوید:

 نهادینه شدن اعتقادات و باورها در شخص می تواند باعث رعایت چارچوب ها و حد و حدود مرتبط با این اعتقادات شود. ضمن این که مهم است که قوانین و قواعد مشخصی هم برای ایجاد نظم در جامعه وجود داشته باشد. بنابر این اگر افراد طبق اعتقادات و باورهای خود و هم براساس قوانین جامعه عمل کنند، شاهد جامعه ای سالم و به دور از ناامنی و وحشت خواهیم بود. نهادینه شدن اعتقادات در شخص و خوب و بد رفتار کردن آنها جدای از شخصیت خود افراد به نوعی می تواند حاصل عملکرد خانواده، مدرسه، جامعه و در نهایت اعمال قوانین و قواعد از سوی دولت ها باشد.


نه سرکوب و نه تحریک غرایز جنسی

در مورد غرایز جنسی و شکل ارضا یا کنترل آن، این کارشناس گفت:

در مورد غریزه جنسی، چه در مورد زنان و چه در مورد مردان، مسلما باید کنترل صورت بگیرد و قطعا نباید آن را مثل یک اسب سرکش رها کنند. از آن طرف هم روان شناسان اصلا توصیه به سرکوب غرایز و امیال جنسی نمی کنند،  چه در مورد مردان و چه در مورد زنان.  به نظر ما باید این غریزه در چارچوب و مجرای متعارف و بهنجارجامعه پاسخ داده شود.  مشخصا در مورد مردان که غریزه جنسی از مهم ترین غرایزاست، نمی تواند دائم سرکوب شود و در حد مقدور هم نباید تحریک بشود. چون عقل و تجربه نشان می دهد که تحریک بیجای این غریزه به ضرر مردان و هم خود دختران و زنانی تمام می شود که با رفتار یا نحوه آرایش و پوشش خود ممکن است عامل این تحریک باشند.  از لحاظ روان شناختی سرکوب آن درست نیست و در چارچوب صحیح هنجاری باید برآورده شود. این به معنای این نیست که به مردان بگوییم شما در ارضای غرایز جنسی هیچ حدی نداشته باشید.


نگاهی آسیب شناسانه و قربانی محور

با یک خانم جامعه شناس و آسیب شناس اجتماعی هم در مورد خشونت از نوع خانگی و اجتماعی در مورد زنان و دختران گفت و گو کردیم.

وی دراین مورد گفت:

واقعیت این است که در جامعه ما زنان هزینه تحمل خشونت خانگی را بمراتب از هزینه طلاق کمتر می بینند و به همین خاطر در خیلی موارد حاضرند خشونت را تحمل کنند ولی انگ مطلقه به آنها نخورد.

در موضوع آتنا، همه به آن مرد جانی بدوبیراه می گویند که البته او سزاوار تنبیه و این واکنشها هم هست. ولی کسی نمی گوید که دختربچه هفت ساله در خبابان چه می کند، او چه مسئولیت و وظیفه ای دارد که بخاطرش در خیابان است؟

این سوال، بخشی مربوط به مسئولین و رسانه هاست و بخشی هم سهم ولی است که از صبح تا آخر شب بچه را درخیابان می برده، در حالی که اگر او یک پسر بچه هم بود، جای او در خیابان نبود، چه برسد به این که دختر بچه باشد. 

 

سبک زندگی خطرساز

این آسیب شناس اجتماعی اضافه کرد:

اینجا ما نمی خواهیم مجرم را تبرئه کنیم اما آسیب شناسی که تنها معطوف به مجرم باشد، نمی تواند به کاهش جرم بیانجامد. لازم است ما در سبک زندگی آدمها کار کنیم تا بتوانیم همه عوامل جرم را بشناسیم و چاره کنیم. سبک زندگی افراد است که گاهی می تواند آسیب و خطر را زیاد کند، پس باید روی سبک زندگی کسانی که بالقوه در معرض قربانی شدن هستند، کار کرد.

 

تناقض در تحلیل و راهکار

در مورد نقش دولت ها و نظام های حکومتی این جامعه شناس معتقد است:

این که گفته می شود دولت و سیستم قضایی در مورد حفظ و حراست از امنیت دختران و زنان کفایت کافی  ندارد و همین عامل جرم و آسیب برای زنان و ناامنی برای آنهاست، بنوعی در تناقض است با فردگرایی و مشروع دانستن آزادی های فردی در یک سطح و اقتصاد لیبرالی و نئولیبرالی درسطحی دیگر.در واقع بنظر می آید نظام فکری بعضی از این دوستان لیبرال مسلک ما  یکپارچه و یکدست نیست و هر تکه از افکارشان از یک جا آمده است. بنظر می رسد آن کسی که دموکراسی را چرت می داند و اصلا جامعه مدرن را قبول ندارد و سازوکار سنتی را کارآمدترمی داند، نظام فکری یکپارچه تری دارد نسبت به کسانی که دنبال مدرنیته هستند. چون یک دفعه نقش دولت را خیلی پررنگ می کنند و یک جا هم به آزادی های فردی در حدی بها می دهند که دیگر دولت و نظام حاکمه اصلا نمی تواند کاره ای باشد. از این دیدگاه دولت ها حق ندارند هیچ آزادی فردی را محدود کنند حتی با هدف ایجاد امنیت برای خود افراد اما همین دولت ها موظفند امنیت افراد را کاملا تامین کنند.

 

مردسالاری یا محافظت از خود

وی در مورد نوع نگاه به امنیت زنان و نقش مردان در این مورد می گوید:

از نگاه این صاحب نظران حتی در سطح روابط میان فردی زنها نباید برای حفظ امنیت خودشان در فضای عمومی جامعه همراه با یک مرد مثل همسر یا برادر یا پدر رفت و آمد کنند و این را نشانه حاکمیت مردسالاری  می دانند، در حالی که در همان جوامع آزاد هم می بینیم که شهروندان برای حفظ امنیت خودشان ازبعضی ابتکارات فردی استفاده می کنند ولی در اینجا همراه کردن مردان برای حفظ امنیت یک امر مردود حساب می شود. یعنی نه دولت کاری برای حفظ امنیت زنان بکند با محدودیت های قانونی در شکل و کد لباسی در فضای عمومی و نه خود فرد در این مورد کاری برای خودش بکند و نهایتا هم دولت و قوه قضائیه مسئول حفظ امنیت افراد است. این نوع تحلیل و ارائه راهکار راه بجایی نمی برد چون در ذات خود تناقض دارد.    

 /انتهای متن/

درج نظر